میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1625
:: باردید دیروز : 1155
:: بازدید هفته : 2780
:: بازدید ماه : 6754
:: بازدید سال : 32339
:: بازدید کلی : 635823
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

- «محمودرضا بیضایی» (حسین نصرتی)، متولد 18 آذر1360 شمسی در تبریز، به تاریخ  29 دی ماه 1392، در «جهاد مقدس» برای دفاع از حریم «اسلام ناب محمدی(صلوات الله علیه و آله)» و حرمِ «بانوی مقاومت» حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)، به دست «مزدوران سعودی» و «سرسپردگان اسلام آمریکایی» به شهادت رسید.

متن زیر نامه‌ای است از «محمودرضا بیضائی» به همسرش که آن را در شب شهادت امیرالمؤمنین (ع) در ماه مبارک رمضان در سوریه نگاشته است.بخش هایی از نامه را که ایشان در ابتدا و انتها به احوال پرسی از خانواده و اظهار محبت به همسر و فرزند خود اختصاص داده و جنبه شخصی دارد حذف شده است. او در این نامه، انگیزه حضور خود در جبهه سوریه را به روشنی بیان کرده و در مورد اهداف تروریست‌ها و حامیان آنان از ب راه انداختن این معرکه و وضعیت حساس جهان اسلام و آینده این معرکه در صورت شکست خوردن جبهه مقاومت توضیحاتی داده است:

نامه‌ای که در شب 21 رمضان نوشته شد

بسم الله الرحمن الرحیم

…باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.

نمی‌خواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته‌ایم. هم من، هم تو. بحمدالله. خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم. الان که این نامه را برایت می‌نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای ملکوتی بین‌الحرمین ِ صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها، بین‌الحرمین ِ دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت‌الحسین، خانم رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم. نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام حسین الان هم چقدر غریب است؛ در محل یهودی‌ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی‌های وحشی و آدمکش.

نامه‌ای که در شب 21 رمضان نوشته شد

چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را محاصره کرده‌اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). ولی این بار [ما]تن به اسارت [رفتن] آل‌الله نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند.

واضح‌تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم. اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آل‌الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر می‌شماری.

معرکه شام میدان عجیبی است. بقول امام خامنه‌ای: «بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل. و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در شام است. تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سال ها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند. شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است. و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه می‌اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری (سلام الله علیها) و خانم رقیه (سلام الله علیها) [حفظ نخواهد کرد] که هیچ، حرمت عتبات مقدسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و… را هم خواهد شکست.

جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و… به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهائیش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه‌سازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور می‌باشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی‌گناه شیعه ندارد، کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می‌توان مشاهده کرد و من دیده‌ام.

نامه‌ای که در شب 21 رمضان نوشته شد

مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآئیم، شرمنده و خجل باید به حضور خدوند و نبی‌اش و ولی‌اش برسیم چرا که مقصریم. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا [تحقق] وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیماً

ان شاء الله

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1789
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

به نقل از وبگاه حوزه علمیه امام مهدی(عج)، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر این مدرسه دینی به مناسبت ماه مبارک رمضان به شرح دعای ابوحمزه ثمالی پرداخته است که بخش هجدهم آن در ادامه می‌آید:

« فَیَا مَنْ رَبَّانِی فِی الدُّنْیَا بِإِحْسَانِهِ وَ تَفَضُّلِهِ وَ نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»

*اعمال؛ انجام تکلیف از سوی ما و پرورش از سوی خدا

بیان شد: همه چیز در دنیا و آخرت به ید پروردگار عالم است، در این دنیا ما را پرورش می‌دهد؛ پس اعمالمان هم متعلّق به خودش است، چون او پرورش داده است. لذا به حقیقت فردای قیامت، انبیاء، معصومین، اولیاء و خصّیصین هم طلب‌کار نیستند، چه برسد به ما؟! هیچ‌کس طلب‌کار نیست.

«وَأَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»، خدا! خودت اشاره کردی که فردای قیامت هم امیدتان به عفو و کرم من باشد، نه به اعمالتان. این، کلّ قضیّه است، اگر انسان این را بفهمد، برنده است.

خدا کند این را ملکه وجودی خود کنیم که بسیار خوشمزه می‌شود. صبح، ظهر، شب، وقتی نماز می‌خوانیم، وقتی روزه می‌گیریم، وقتی خمسمان را می‌دهیم، وقتی ازدواج می‌کنیم و ... یادمان باشد. حتّی در ایّام جهاد مثل ایّام دفاع مقدّس یادمان باشد. یا وقتی به زیارت می‌رویم، یادمان باشد. لذا هر کاری می‌کنیم، یادمان باشد که مربّی اوست و او دارد پرورشش می‌دهد و ما داریم تکلیفمان را انجام می‌دهیم.

این تکلیف‌گرایی باید کد اساسی زندگی ما در فکرمان باشد که ما فقط تکلیفمان را انجام دادیم و این تکلیف هم باید همان‌طور که او بیان فرموده، باشد. عبد همین است. منتها معلوم است نقص در آن است، چون بالاخره ما محدود هستیم و خود ذوالجلال و الاکرام هم می‌داند و از ما انتظار زیادی ندارد. پس ما فقط باید تکلیفمان را انجام بدهیم.

تازه اگر اعمالمان خوب هم باشد؛ یعنی هیچ نقصی نداشته باشد، خودش پرورشش داده است. اگر نقص هم باشد که از ناحیه ماست. پس دیگر طلب‌کار نیستیم. آن‌وقت چنان زندگی شیرین و آرام و متین برای انسان می‌شود که حد ندارد - نکته‌ای هم بنا بود بیان کنم که إن‌شاءالله بعد از این لیالی قدر بیان می‌کنم -

منتها به ما یاد دادند که ببینید عفو خدا یعنی چه. گرچه ما به هیچ عنوان، معانی حقیقی این مطالب، از جمله عفو، کرم، تفضّل، پرورش و نعم خدا و ... را به خوبی نمی‌فهمیم. امّا وظیفه داریم در حدّ خودمان با این صفات الهی آشنا بشویم و تا یک مقداری بفهمیم چیست و درک کنیم «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» .

*دینی که همیشه بر گردن کریم است!

«وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»، لذا یک مقدار راجع به عفو حضرتش بیان کردیم، دو، سه نکته هم راجع به کرم ذوالجلال و الاکرام بیان می‌کنیم که ببینیم کرم چیست که ما فردای قیامت هم جدّی جدّی نیاز به این کرم داریم.

همان‌طور که بیان شد: در قرآن کریم و مجید الهی آمده: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ»، یعنی خداوند ما را هم در کرم و بزرگواری قرار داده است.

یکی از مطالبی که در باب کرم ذوالجلال و الاکرام است، این است که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «الکریمُ یَرى مَکارِمَ أفعالِهِ دَینا علَیهِ یَقضیهِ ، اللَّئیمُ یَرى سَوالِفَ إحسانِهِ دَینا لَهُ یَقتَضیهِ‏»، حضرت به زیبایی نازله کرم را در حدی که ما بفهمیم، توصیف می‌کنند. می‌فرمایند: خصوصیّت کریم - که کرم از همین خصوصیّت به وجود می‌آید و انسان را کریم می‌کند - این است: آن مکارم، کارهای کریمانه و نیک را در افعالش برای خود، دین می‌داند.

کریم، بزرگوار است و می‌گذرد. بیان شده: «الکریم خصلتان، العفو و الامان» کریم، دو خصلت دارد، یکی عفو است و یکی هم اینکه امان می‌دهد. تا کسی به فرد کریم بگوید: ببخشید، می‌گوید: چشم.

حضرت می‌فرمایند: کریم، کارهای کریمانه را یک دینی به گردن خودش می‌بیند که حتماً باید آن دین را ادا کند. از جمله این‌ها، این است که عفو را در وجود خودش، دین می‌داند. یعنی کسی که کریم است، چون خصلت عفو و امان دارد، به خودش نگاه می‌کند، نه به طرف مقابلش.

لذا یک جمله‌ای را بیان می‌کنند که خیلی جالب است و آن، اینکه خصوصیّت درونی کریم این است که «نَظَر شیئاً علی کرامته»، به هر چیز که نگاه می‌کند، با کرامت نگاه می‌کند. به فعل طرف نگاه نمی‌کند، به فعل خودش نگاه می‌کند که فعل خودش هم کریم بودن است.

پروردگار عالم به افعال من و شما نگاه نمی‌کند، به فعل خودش که کریمانه است، نگاه می‌کند که خصوصیّتش هم عفو است و امان می‌دهد. با وجود اینکه تا حالا، من و امثال من، این همه گناه کردیم، خدا شاهد است اگر امان نداده بود، تمام شده بود. پس پروردگار عالم امان می‌دهد.

یک سؤال: ستّاریّت ذوالجلال و الاکرام برای چیست؟ ذوالجلال و الاکرام، ستّار است؛ چون می‌خواهد امان بدهد و إلّا اگر نمی‌خواست امان بدهد، کاری نداشت، پرده را بالا می‌زد، بعد من و تو هم نمی‌توانستیم اعتراض کنیم. اگر هم اعتراض می‌کردیم، می‌فرمود: فعل خودتان هست، فعل من که نیست. این عمل، عمل خود شماست که رؤیت خلق شد، به من چه ارتباطی دارد؟!

امّا ستاریّت ذوالجلال و الاکرام برای این است که می‌خواهد به ما امان بدهد؛ چرا؟ چون کریم است. «الکریمُ یَرى مَکارِمَ أفعالِهِ دَینا علَیهِ یَقضیهِ‏»، کریم این مطلب را دینی برای خودش می‌داند؛ یعنی می‌گوید: اگر من این کار را نکنم، مدیون هستم. خیلی عجیب است!

ببینید من و شما وقتی به کسی دینی داریم، می‌گوییم: باید حتماً دینش را ادا کنم، او گردن من حقّی دارد و ... . پروردگار عالم می‌گوید: من کریم هستم، اگر رفتارم کریمانه نباشد، نمی‌شود. من به طرف مقابلم کار ندارم. شاید طرف مقابل من - نعوذبالله - لئیم باشد، امّا من کریم هستم.

امّا لئیم چیست؟ «اللَّئیمُ یَرى سَوالِفَ إحسانِهِ دَینا لَهُ یَقتَضیهِ‏»، آن فرومایه و پست، اگر در گذشته، به کسی احسان کرده باشد، می‌گوید: او باید حتماً دین من را ادا کند. یعنی شاید یک مقدار کمی احسان کرده باشد، امّا می‌گوید: او باید یک جایی جبران کند. امّا کریم این‌طور نیست.

*چه کنیم از گناه کردن خجالت بکشیم؟

لذا کریم نمی‌گوید: شما عمل انجام دهید که من به عمل شما جبران کنم. بعضی از عرفای عظیم‌الشّأن تعبیری دارند که این، براساس فرمایش امیرالمؤمنین است، می‌گویند: اصلاً فرض کنیم جهنّم و بهشتی نبود، همین که من مخلوق ذوالجلال و الاکرام هستم، می‌طلبد که من پروردگار عالم را عبادت کنم و پروردگار عالم هم فرض می‌کند که بندگانش اصلاً هیچ عملی انجام ندادند، آنچه که در وجود ذوالجلال و الاکرام است، کرم است، لذا کار او کریمانه است. پس به افعال ما کاری ندارد.

امّا حالا که به افعال ما کاری ندارد، پس ما چرا افعال را انجام می‌دهیم؟ یک‌باره ما را بی حساب و کتاب ببرد! باید گفت: ما باید بر خودمان فرض بدانیم؛ چون خالق داریم. اصلاً کاری به عذاب و ثواب اعمال، یا دخول در نار و دخول در جنّه نداریم. کما اینکه پروردگار عالم هم بزرگواری و احسان را بر خودش فرض دانسته است.

پس برای همین است که خداوند متعال می‌گوید: بدانید که من فردای قیامت با شما کریمانه برخورد می‌کنم. اگر کسی جدّی با این عنوان باشد، خودش خجالت می‌کشد که در محضر الهی، گناه کند.

تصوّر کنید کسی این‌قدر کریمانه با انسان برخورد کند و بخواهد فردای قیامت هم با همین کرمش با من برخورد کند، آن‌ وقت من گناه کنم؟! اصلاً خود این عمل، زشت، بی‌حیایی، بی‌ادبی، عین جهل و عین نفهمی است.

فرمودند: «وَ أَشَارَ لِی فِی الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ کَرَمِهِ»، آن‌ وقت من گناه کنم؟! اصلاً خود طرف خجل می‌شود. می‌دانم در عمل من هیچ چیزی نیست، امّا چرا گناه کنم؟! واقعاً بی‌حیایی و بی‌ادبی نیست در محضر ذوالجلال و الاکرامی که این‌ طور کریم است، گناه کنم؟!

این، همان باب معرفت را ایجاد می‌کند و معرفت که می‌گویند، همین است. اینکه اولیاء خدا هم این‌طور معرفت دارند و خودشان را شرمسار عندالله تبارک و تعالی می‌بینند که درست هم می‌بینند، همین است. آن‌ها خود را در محضر ذوالجلال و الاکرامی می‌بینند که آن‌ها را خلق کرده، این‌طور هم کریمانه با آن‌ها برخورد کرده و بعد هم می‌خواهد انسان‌ها خلیفه او شوند و کریم باشند و همه کاری هم برای انسان می‌کند. لذا خیلی شرمسار هستند که انسان بخواهد در محضر او گناه کند!

اصلاً گناه که هیچ، می‌گویند: همین که من در عبادت کم می‌گذارم، خودش، گناه است. منتها از طرفی هم می‌گوید: حدّ من همین است و خدا هم از ما بیشتر نخواسته است.

*رفتار کریمانه هادیان الهی

کما اینکه پیامبر احساس می‌کردند که باید تک تک افراد را هدایت کنند، امّا خطاب رسید: «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین‏»، بس است! تو دیگر داری خودت را به هلاکت می‌اندازی که چرا این‌ها ایمان نمی‌آورند؟!

حالا چرا پیامبر این کار را می‌کردند؟! چون خودشان را در مقابل خداوند شرمسار می‌دیدند و می‌گفتند: ذوالجلال و الاکرام، من را نبی فرستاده، پس کار نبی باید این باشد که تک تک افراد را دعوت کند.

حرص و جوش هادی الهی باید بیشتر از همه باشد که همین‌طور هم هست. شما فکر می‌کنید بزرگان، مراجع، اولیاء خدا و عرفای ما برای خودشان دعا می‌کنند؟ یکی از آقایان بزرگوار که امام جمعه هستند، برای بنده بیان کردند: آیت‌الله خوشوقت در مورد باران رحمت و ... به بنده فرمودند: فلانی! گاهی این‌قدر خیانت زیاد می‌شود که اگر اولیاء خدا با سر و پای برهنه به بیابان رفته و گردن کج کنند و دعا کنند، باز دعا مستجاب نمی‌شود.

البته بنده این مطلب را در مورد بحث از بین رفتن برکت که یکی از موارد آن خیانت است، در شرح دعای روز نوزدهم بیان می‌کردم، امّا در این‌جا می‌خواهم بگویم: معلوم می‌شود اولیاء خدا دلشان برای ما می‌سوزد و بیشتر برای ما دعا می‌کنند.

یک جمله‌ای است که کسی این را درک نمی‌کند. یک موقعی مرحوم مرشد چلویی خدمت ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب آمده بودند، گفته بودند: آقا! مدّتی است که این مطلب به ذهنم می‌گذرد، گفتم: با شما چک کنم که نکند حرف چرندی در درگاه پروردگار عالم می‌زنم! من به پروردگار عالم عرضه می‌دارم: خدایا! من با اینکه می‌دانم نمی‌توانم و توان ندارم و دروغ می‌گویم، امّا حاضرم به جای همه محبّین اهل‌بیت من را در جهنّم ببری - چون ایشان در بازار بود و وضع آن را می‌دید که یک عدّه چه می‌کنند. البته در بازار آن موقع متدیّنین و مؤمنین خیلی زیاد بودند، امّا با این حال مطالبی را می‌دید - امّا محبّین اهل‌بیت را در جهنّم نیاندازی و آن‌ها را مستقیم پیش امیرالمؤمنین ببری.

آقا اشک ‌ریختند و فرموده بودند: می‌دانی این دعایی است که حضرت حجّت به سینه تو وارد کرده است، چون خود آقا هم از بس آن‌ها را دوست دارد، گاهی می‌گوید: خدا! محبّین من را عذاب نکن، اگر می‌خواهی من را عذاب کن، امّا این محبّین من خطا می‌کنند و حواسشان نیست.

کریم این است. کریمانه برخورد می‌کند.

*خدا و ناز بندگان را کشیدن!

خدایا! ما این شب‌ها آمدیم، در شب‌های احیاء هم که می‌بینی در همه جا چه غوغایی است، حتّی آن کسی هم که فکر می‌کنیم نمی‌آید، می‌آید. البته او را هم خودت می‌آوری، تو این‌قدر کریم هستی که بازم می‌گویی: بنده من! بلند شو برویم و این‌طور ناز ما را می‌کشی.

ای بسا نعوذبالله چند شب پیش آن هم در ماه مبارک رمضان در مجلس گناه بوده، امّا می‌گوید: امشب شب قدر است، پاشو برویم. این‌قدر ناز او را می‌کشد که او را در مجلس می‌آورد. این خصوصیّت کریم است که می‌کشد و می‌آورد. چون با فعل خودش کار دارد، نه با فعل طرف مقابلش. فعل خودش کریمانه است، پس باید کارش را انجام بدهد.

قربانت بروم! کریم! امشب هم شب جمعه است. هر لحظه ماه مبارک که نور است، حالا که شب جمعه است، دیگر نور علی نور و نور فوق کل نور است. قربانت بروم! دست ما را بگیر و با ما کریمانه برخورد کن.
 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1914
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

 – در چنین روزهایی اما حدود 33 سال قبل، خانواده ای ساده و بی آلایش دو فرزند خود را در یک روز، به انقلاب هدیه کردند. خانواده ای که مادری قهرمان و پدری سخت کوش و البته همسری شیرزن را در خود می دید. شهیدان اکبری سه برادری بودند که دو نفر از آنان به نام‌های علی اصغر و عباس در تیر سال 60 و محمود در مرداد سال 67 به شهادت رسیدند. سایت ساجد در نظر دارد طی چندین گزارش، بخشی از زندگینامه، وصایا و خاطرات خانواده آن شهید را ارائه نماید. در حال حاضر زندگینامه شهید علی اصغر اکبری فرمانده سپاه سردشت را می خوانیم.

فرمانده‌ای که پیکرش توسط ضد انقلاب سوزانده شد/ طعم شیرین شهادت با زبان روزه
شهید علی اصغر اکبری


شهید علی اصغر اکبری در سال 1331 در خانواده‌ای مذهبی در شهرری دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را در ششم ابتدایی به پایان رسانید و بعد در یک کارگاه پارچه‌بافی مشغول به کار شد و تمام درآمدش را صرف خانواده می‌کرد. شهید علی اصغر از همان دوران نوجوانی علاقه داشت به هر طریقی به خانواده اش کمک کند. این شهید گرامی در زمان انقلاب نیز خیلی فعال بود و در پخش اعلامیه‌های امام و تکثیر نوارها کمک می‌کرد. در روزهای مهم انقلاب مانند17 شهریور نقش فعالی داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت آن درآمد.

 علی اصغر اکبری درسال 56 با دختری از اقوام به نام عشرت ابراهیمی ازدواج کرد و عدم تمایل وی به زندگی تجملاتی و پر زرق و برق از ابتدا مشخص بود. وی مراسم عقد خود را در مسجد مقدس جمکران برگزار نمود و پس از آن نیز به همراه همسر خود راهی زیارت امام علی بن موسی الرضا شد و پس از بازگشت به تهران زندگی خود را آغاز نمود که حاصل آن دو فرزند دختر به نامهای زینب و نفیسه بود.

در سال 58 شهید علی اصغر به همراه مادر گرامیش به مکه معظمه مشرف شد که در آن جا نیز به تبلیغ انقلاب اسلامی می‌پرداخت که به همین دلیل به مدت پنج روز در مکه معظمه در بازداشت بسر برد. بعد از 5 روز که نتوانستند مدرک و دلیل محکمی برای بازداشت وی ارائه کنند او را آزاد کردند. شهید علی اصغر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود به طوری که همه اطرافیان ایشان شیفته ایشان می‌شدند. حتی با اهل سنت نیز برخورد بسیار مناسبی داشتند که آنها را هم به طرف خود جذب کرده بودند. هفته‌‌ای یک بار با اهل سنت جلسه داشتند. شهید علی اصغر به خانواده مخصوصا پدر و مادر اهمیت زیادی می‌دادند و حاضر بودند هر کاری را برای پدر و مادر خود انجام دهند.

در پادگان ولی عصر و توحید هم فعالیت می‌کرد و در آنجا کلاس‌های قرآن دایر کرده بود. بعد از پیروزی انقلاب او همچنان به فعالیت‌های خود ادامه داد و همیشه بین قم و تهران در رفت و آمد بود. بعد از تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و در چند پادگان مختلف به خدمت پرداخت. در سال 59 زمانی که دمکرات‌ها و حزب کوموله در کردستان آشوب به پا کرده بودند به کردستان رفت و به عنوان فرمانده سپاه سردشت در آنجا خدمت کرد. بخشی از وقت خود را نیز به تدریس و تبلیغ قرآن می پرداخت. او به کرات در عملیات‌های مختلف شرکت نمود که چندین بار نیز مجروح گردید. وی در دانشگاه و ستاد برگزاری نماز جمعه نیز فعالیت‌های چشم‌گیری داشت. خلق و خوی و رفتار خواص شهید باعث شد دو برادر دیگرش به نام عباس و محمود را نیز به جبهه کشاند. وقتی که در کردستان بود بارها برای او پیغام می آوردند که دشمن به خونش تشنه است و برای سرش جایزه تعیین کرده‌ است اما شهید علی اصغر در پاسخ می‌گفت: "مگر من یک نفر هستم آنها باید برای سر یک ملت جایزه تعیین کنند."

فرمانده‌ای که پیکرش توسط ضد انقلاب سوزانده شد/ طعم شیرین شهادت با زبان روزه
شهید علی اصغر اکبری - نماز جمعه تهران


این سه برادر همیشه در جبهه بودند. فعالیت‌های سازنده و زحمات بی‌شمار این شهید در جبهه او را به فرماندهی لایق و کارآمد تبدیل کرده بود او به اتفاق دیگر برادران پاسداران توانست چندین بار کردستان را از وجود اشرار و منافقین پاکسازی کند. این فداکاری و دشمن ستیزی باعث شد که دشمن برای سر او جایگزه بگذارد تا اینکه سرانجام در ساعت 9 صبح روز 10/4/60 با زبان روزه و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر این شهید به اتفاق دیگر عزیزان پاسدار عملیات گسترده‌ای علیه کوموله و دمکراتها و منافقین منطقه کردستان ترتیب می‌دهند ولی به علت نرسیدن تعمدی مهمات به دستور بنی صدر او به اتفاق 40 تن از همرزمانش و برادر کوچکش عباس در کمین دشمن گرفتار و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و به آرزوی دیرینه خود رسیدند. اما این پایان ماجرا نبود و پیکر شهید به دست دشمن افتاد و آنها به جسم بی جان شهید علی اصغر هم رحم نکردند و آن را ‌سوزاندند. بعد از گذشت 5 روز پیکر پاکش در بیابان‌های سردشت پیدا شد. اینبار جسم علی اصغر در حالی به اتفاق همسر و فرزندانش که با او به کردستان رفته بودند به تهران مراجعت نمود که رمقی نداشت. سرانجام طی مراسم با شکوهی پیکر پاک این شهید بعد از نماز جمعه تشیع و در بهشت زهرا به خاک سپرده می‌شود.

*سایت ساجد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1909
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393
آیت الله سید عبدالله بهبهانی از روحانیون پر آوازه و نامدار عهد ناصری و دوران مشروطیت ایران به شمار می‌رود. او در وقایع منتهی به برپایی نظام مشروطیت و نیز پس از آن، حضوری نمایان و در برخی موارد تعیین کننده ایفا کرد که اسناد و تفاصیل آن در کتب تاریخی مربوطه درج شده است.
او در مشروطه اول، با نگرانی ها و هشدارهای شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری، همدلی چندانی نشان نمی داد. با شهادت شیخ و آغاز مشروطه دوم، بهبهانی با مشروطه خواهان سکولار و تندرو از قبیل حزب دموکرات و چهره‌هایی چون حسن تقی زاده، مواجهه و اصطکاکی جدی پیدا کرد که همان نیز به قتل وی منتهی گشت. هنوز یک سال از بردار شدن شهید شیخ فضل الله نوری سپری نشده بود که عمال تقی زاده از قبیل حیدر عمواوغلی، رجب سرابی با دونفر دیگر- در دوره ای که یپرم خان ارمنی ریاست نظمیه را بر عهده داشت- به منزل وی حمله بردند و در برابر دیدگان اهل خانه، با شلیک 3 گلوله او را به شهادت رساندند.


(برای دیدن تصاویر در سایز اصلی بر روی آن کلیک کنید)
 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2400
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

حديث:

فى الكافي، عن الصِادق (علیه السلام) : للدّابة علي صاحبهِا ستةُّ حقوِق لايحَمِّلَها فوقَ طاقَتهَا و لايتَخَّذُ ظَهرَها مجلساً يتَحدَّثُ عليها و يبَدَاُ بعَلَفِها اذا نزَل و لايسَمُها و لايضَربِهُا في وجههِا و يعَرضَ عليها الماء إذا مَرَّ به.[1]

شرح:

حقوقی که حیوان بر انسان دارداين ادّعاي گزافه‌اي که غربي‌ها در مورد حقوق حيوانات مي‌کنند، اگر مقايسه بشود با آنچه در اسلام هست، معلوم خواهد شد که چقدر تفاوت وجود دارد. و اين از آن زوايايي است که ما کمتر هم به آن پرداختيم ،کمتر گفتيم، کمتر فهميدند، کمتر در دنيا منتشر شده است. خوب است که اين حقايقِ معرفتيِ اسِلام و دستورات اسلام در همۀ اين زمينه‌ها روشن بشود. مي‌فرمايند: مرکب سواري شش حق بر صاحبش دارد:

1. بيش از طاقت و تحمّل بر او بار نکني!

2. وقتي سوار اسبت شدي، شما را از يک جايي به يک جايي رساند ،مبادا زينِ اسب را محل نشيمن قرار دهي در حالي که اين حيوان زير بار باشد و شما هم بنا کني به صحبت کردن با ديگران از همان بالا! حيوان را بيخودي خسته نکنيد! مي خواهي حرف بزني، بنشين روي زمين حرف بزن، چرا پشتِ اين حيوان نشستي؟ تا اين حدّ، با اين ظرافت.

3. وقتي که از اين اسب يا الاغ يا شتر پياده شديد، اوّل خوراک او را بدهيد بعد برويد سراغ حوائج خودتان.

4. او را داغ نزنيد! ظاهراً مراد همين است که داغش نکند. الوَسم ،داغ کردن است.

5. وقتي مي خواهد حيوان را بزند، به صورت حيوان نزند. در يک روايت ديگر هم به خصوص روي اين تأکيد شده: فإنهّا تسُبحِّ، او ذکر خدا مي کند، تسبيح مي کند .

6. وقتي از کنار آبي عبور مي کند، آب را بر او عرضه کند. ممکن است تشنه باشد، اگر آب مي خواهد، آب بنوشد.

اين حقوقي است که حيواني که شما سوارش مي شويد بر گردن شما دارد. شکار حيوانات بدون نياز، جزو ممنوعات است. که سفرِ صيد، صيدي که براي حاجت نباشد، جزو سفرهاي محرّم است که نماز در آن تمام است. اين آقايان (طرفداران حمايت از حقوق حيوانات) مي روند در بيابان‌ها حيوانات را بيخودي براي گردش و تفريح و لذّت خودشان شکار مي کنند، آنوقت ادّعاي حمايت از حيوانات مي کنند!

آن گاوبازي‌هاي وحشيانه اي که در بعضي از کشورهاي اروپايي معمول است، انجام مي دهند آنوقت ادّعاي حمايت از حيوانات مي کنند! اگر کسي جرأت کند در کشورهاي اروپايي يک مرغ را براي طبخ ذبح کند، غوغايي مي شود که: اينها حيوانات را کشتند! خودش دارد هزار هزار در آن مسلخ مي کشد، ضابطه دستشان نيست. اينجا ضابطه ها چقدر روشن و مشخص است.[2]



[1] - الشافی، 792

[2] - 11/7/1391

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2252
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

براي كساني كه خود را "شيعه" حضرت امام علي (ع) مي‌دانند، ‌كسب شناخت و معرفت نسبت به شخصيت آن امام معصوم (ع) يك فريضه است و نبايد در انجام آن غفلت روا دارند، كه هر نوع قصور و مسامحه در اين امر، ‌زيان‌هايي چون از دست دادن فيض شناخت و آگاهي نسبت به كسي را به همراه دارد كه حتي بيگانگان در مقام والاي او به شگفتي افتادند و سر به خضوع فرود آوردند. 

مگر نه اين است كه "شيعه" يعني تابع و پيرو؟ و آيا جز اين است كه تبعيت و پيروي از حضرت مولي الموحدين (ع) در گرو معرفت نسبت به شخصيت اوست و تا اين شناخت و بينش به دست نيايد، "پيروي" تحقق عيني نمي‌يابد؟ بنابراين شخصيت شناسي اميرمومنان (ع) براي هر مدعي پيروي از آن پيشواي الهي، ضروري و حياتي مي‌باشد. 

راستي چگونه مي‌توان در برگرفتن جرعه‌هايي از اقيانوس بي‌كران شخصيت كسي كه جامع صفات متضاد و خصال گوناگون است، تسامح ورزيد و در عين حال نامش را بر زبان جاري كرد و خود را محب او ناميد؟ براي انجام وظيفه امام شناسي، مستحكمترين و راهبردي‌ترين شيوه، گوش جان سپردن به معارف و رهنمودهايي است كه آن پيشواي بزرگ درباره خود بر زبان جاري ساخته است،‌ اگر چه معتقديم آنچه حضرت علي (ع) درباره خود فرموده، بسيار اندك است. 
 
بديهي است عالمان و انديشمندان اسلامي كه خود در مكتب حضرت امام علي (ع) سال هاي مديد درس و حكمت آموخته‌اند،‌ در تبيين سخنان آن امام معصوم، داراي احاطه و نگرش‌هاي ژرف و همه جانبه مي‌باشند،‌ و فقيه و انديشمند معاصر حضرت آيت الله جوادي آملي از كساني است كه كه داراي اين مهارت خاص مي‌باشد و ما را در اين امر بينش و آگاهي مي‌دهد. 
شناخت مقام والاي حضرت علي (ع) و شناساندن آن، جز براي امامان معصوم مقدور نيست. از اين رو مناسب است براي شناخت آن حضرت به برخي از سخنان خود ايشان تمسك كنيم كه نشان دهنده اعتلاي مقام حكيمانه وي است. 

1. در خطبه 192 از نهج‌البلاغه هنگامي كه ظهور اسلام را تشريح مي‌كند و رسول اكرم (ص) را مي ستايد، مي‌فرمايد:  رسول اكرم (ص) مرا در همان اوايل زندگي در دامن خويش مي‌پروراند و هر روز بابي از علم و اخلاق به روي من مي‌گشود و مرا به اقتداي آن فرا مي‌خواند، "يرفع لي في كل يوم من اخلاقه علما و يامرني بالاقتداء به"،‌ و هر سال كه مجاور كوه حرا مي‌شد و در جوار آن به عبادات مي‌پرداخت، من او را مي‌ديدم و جز من كسي وي را نمي‌ديد، "و لقد كان يجاور في كل سنه بحراء ‌فاراه و لايراه غيري". 
 
در خانه‌اي كه اسلام در آن ظهور كرده بود غير از رسول اكرم (ص) و خديجه (ع) كسي نبود و من سومين نفر آن دو بودم. نور وحي و رسالت را مي‌ديدم و نسيم نبوت را استشمام مي‌كردم، "ولم يجمع بيت واحد يومئذ في الاسلام غير رسول الله (ص) و خديجه و انا ثالثهما. اري نور الوحي و الرساله و اشم ريح النبوه". 

آن شامه غيبي كه نسيم غيبي را استشمام مي‌كند و در انبيا (ع) وجود داشت، در علي (ع) ‌نيز بود. وقتي برادران يوسف از مصر حركت كردند و پيراهن وي را به همراه خود آوردند،‌ حضرت يعقوب در فاصله چندين فرسنگي (ع) با قاطعيت و تاكيد فرمود: من نسيم و بوي يوسف را استشمام مي‌كنم،‌ "اني لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون" (1) 

شامه‌اي كه از غيب مي‌بويد، شامه‌اي ملكي و مادي نيست،‌ چنان كه نبوت نيز مربوط به عالم طبيعت و ملك نيست و تنها با حس بويايي ملكوتي مي‌توان نبوت را كه امري غيبي است، تشخيص داد. 

علي (ع) نيز مي فرمايد: من هنگام نزول وحي بر پيامبر، صداي ناله شيطان را مي‌شنيدم. به رسول اكرم (ص) عرض كردم: اين ناله و فرياد چيست؟ فرمود: اين افسوس شيطان است كه فهميد ديگر پرستش نمي‌شود، چون جايي كه وحدت و نبوت و رسالت حكومت كند، آنجا شيطان عبادت نمي‌شود، "ولقد سمعت رنه الشيطان حين نزل الوحي عليه (ص) فقلت: يا رسول‌الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشيطان قد ايس من عبادته". آنگاه فرمود: اي علي هر چه را من مي‌بينم تو نيز مي‌بيني و هر چه را من مي‌شنوم، تو نيز مي‌شنوي، جز آن كه تو پيامبر نيستي،‌ ليكن وزير من هستي و تو بر پايه خير استواري: "انك تسمع ما اسمع و تري ما اري الا انك لست بنبي و لكنك لوزير و انك علي خير" (2) 

2. حضرت علي (ع) در خطبه سوم كه به خطبه "شقشقيه" معروف است، مي‌فرمايد: "ينحدر عني السيل ولايرقي الي الطير"، من آن كوه بلندم كه سيل علوم از من سرازير مي‌گردد! چون هر كوهي سيل‌خيز نيست و سيل فقط از كوه بلند و مرتفع برمي‌خيزد و هيچ پروازكننده‌اي به مقام اوج گرفته من پر نمي‌كشد. 
فكر انديشمند عادي به مقام والاي علي بن ابي‌طالب راه نمي‌يابد و تحمل هضم و فراگيري علوم سيل گونه اين حكيم الهي مقدور افراد عادي نيست، زيرا در برابر سيل نمي‌توان ايستاد، بلكه بايد از كناره‌هاي آن به قدر توان بهره برد. 
3. آن حضرت در خطبه 189 در بيان مقام علمي خود مي‌فرمايد: "ايهاالناس! سلوني قبل ان تفقدوني فلانا بطرف السماء اعلم مني بطرق الارض". 

در اين كلام آن حضرت براي خود دو نشئه قايل است،‌ چنان كه جهان نيز دو نشئه دارد، عالم ظاهر و عالم باطن، عالم غيب و عالم شهادت. ايشان مي‌فرمايد: جنبه غيبي من قوي‌تر از جنبه شهادت من است! آگاهي من به علوم آسماني بيش از آگاهي من به علوم زميني است! زيرا غيب قوي‌تر از شهادت است و با خبران از غيب عالم قوي‌تر از مرتبطان به عالم شهادت هستند. 

4. در خطبه 175 مي‌فرمايد: والله لو شئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت!‌ و لكن اخاف ان تكفروا في برسول الله (ص) الا و اني مفضيه الي الخاصه ممن يومن ذلك منه. 
سوگند به خدا، اگر بخواهم جريان زندگي شما، آغاز و انجام آن، و ورود و خروج شما را در كارها تشريح كنم، مي‌توانم،‌ چون از گذشته و آينده شما - به اذن خدا - آگاهم،‌ ولي خوف دارم كه تاب نياوريد و بگوييد: چگونه رسول خدا چنين نفرمود و علي (ع) مي‌گويد،‌ پس علي (ع) از رسول خدا (ص) بالاتر است و اين مساله زمينه انحراف فكري شما را فراهم سازد. آگاه باشيد كه با مواليان مورد اطمينان بعضي از اسرار عالم را در ميان مي‌گذارم. اين نمونه‌اي از احاطه علمي علي (ع) به جهان غيب است و جهان غيب بر جهان شهادت احاطه دارد. 

5. در خطبه 158 خود را سخنگوي وحي معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اخبركم عنه الا ان فيه علم ما ياتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم. 
 
قرآن سخن مي‌گويد،‌ شما از قرآن بپرسيد،‌ ولي هرگز حرف نمي‌زند، ليكن من سخنگوي قرآنم و شما را از محتواي آن آگاه مي‌سازم. آگاه باشيد كه علم آينده، سخن از گذشته، داروي دردها و نظم امور زندگي شما در قرآن است. 

6. در خطبه 109 مي‌فرمايد: ما درخت نبوتيم،‌ درخت نبوت در خاندان ما ريشه دارد و فيض رسالت در اين خانواده فرود مي‌آيد و فرشته‌هاي خداي متعال با خاندان ما رفت و آمد دارند و قرارگاه علم ما هستيم و چشمه‌سار حكمت‌ها ماييم، "نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ينابيع الحكم". 

كانون و كان علم و حكمت علي و اولاد علي (ع) هستند و همان‌گونه كه قرآن كريم در تشريح حكمت گويا و رسا است، اميرمومنان (ع) نيز كه شاگرد بارز اين كتاب و قرآن ناطق است، بهترين بيانگر حكمت خواهد بود. 

وصفي كه خدا براي قرآن بيان فرمود، علي (ع) نمونه آن صفت را براي خود تشريح مي‌كند، خدا در عظمت قرآن مي‌فرمايد: "لو انزلنا هذا القران علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية الله"، آن قدر اين قرآن وزين است كه اگر آن را بر كوه نازل كنيم، كوه متلاشي مي‌شود. 

همان گونه كه هضم مسايل سنگين براي همه ميسر نيست و بسا افرادي را به صداع و سردرد مبتلا مي‌كند،‌ معارف بلند قرآن كوه را به صداع،‌ تفرق و تلاشي مبتلا مي‌كند، و اين مثلي است كه ممثل را روشن مي‌سازد: "و تلك الامثال نضربها للناس" (3) 

امرمومنان (ع) نيز پس از درگذشت سهل بن حنيف انصاري كه از اصحاب ديرينه و شاگردان مكتب مولي‌الموحدين بود، فرمود: اگر كوه بخواهد محبتم را هضم كند، متلاشي مي‌شود: "لو احبني جبل لتهافت" (4) يعني تحمل محبت، هضم ولايت و معرفت علي (ع) مقدور كوه نيست، همان گونه كه هضم معاني بلند قرآن مقدورش نيست. 
7. در كلمه قصار 184 مي‌فرمايد: "ما شككت في الحق مذ اريته"، از آن لحظه‌اي كه حق را به من نماياندند و حق مشهود من شد، در آن شك نكردم. 

آري! علي (ع) كه بر فطرت توحيد زاده شده است، "فاني ولدت علي الفطره" از لحظه‌اي كه حق را به آن حضرت نشان دادند، در آن شك نكرد و تا آخر نيز بر آن استوار ماند. 
8. اميرمومنان حضرت علي (ع) در يكي از نامه‌هايي كه براي معاويه مرقوم فرمودند، مقداري از فضايل اهل بيت را تشريح كرده، مي‌فرمايد: اگر خداوند در قرآن از خودستايي و بر شمردن فضايل خود نهي نفرموده بود، (فلا تزكوا انفسكم) (6) من گوشه‌اي از فضايل خانوادگي خود را برمي‌شمردم، "و لولا مانهي الله عنه من تزكية المرء نفسه، لذكر ذاكر فضائل جمه". اين كار شمارش نعمت‌هاي خدا در كمال خضوع و بندگي است. سپس مي‌فرمايد: "فانا صنائع ربنا ولناس بعد صنائع لنا" (7) ما ساخته شده و دست پرورده خداي خويش هستيم، ما ساخته ربوبيت حقيم و ديگران دست پرورده ما هستند. ما علوم الهي را از مكتب "الله" آموختيم و ديگران از ما فرا گرفتند. ما در كنار سفره وحي نشسته‌ايم و سايرين در كنار سفره ارشاد ما. ما در آموختن علوم و معارف نيازي به غير خدا نداريم، ولي ديگران نيازمند ما هستند كه مجراي فيض خداونديم. 
اين جمله بلند در يكي از توقيعات حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) نيز آمده است: "نحن صنائع ربنا و الناس بعد صنائعنا". (8) 

شاگرد مستقيم خداي عزيز حكيم خود نيز حكيم است. رسول اكرم (ع) كه قرآن حكيم را از نزد خداي حكيم آموخت، حكيم است و علي ابن ابي طالب (ع) نيز كه طبق آيه مباهله (آل عمران، 61) به منزله جان رسول اكرم (ص) و مانند نفس مطهر او محسوب شده، از همين مكتب و علم لدني برخوردار است، و چشمه‌هاي حكمت از جان او مي‌جوشد. 
 
اگر كسي چهل روز "خالصا لوجه الله" زندگي كند و تمام برنامه چهل روزش براي رضاي خدا باشد. مضمون (قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين" (9) در جانش تجلي كند، چشمه‌هاي حكمت از جانش مي‌جوشد و بر زبانش جاري مي‌شود، قال رسول الله (ص): "من اخلص لله اربعين يوما فجر ‌الله ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه" (10) 
علي (ع) كه تمام عمر را "خالصا لوجه الله" زندگي كرد، در حكمت نظري به جايي رسيد كه فرمود: آن چه از هم اكنون تا قيامت رخ مي‌دهد، از من نمي‌پرسيد، جز آن كه شما را آگاه مي‌كنم، "لتسألونني عن شيء فيما بينكم و بين الساعه... الا انباتكم". (11) 
اين تحدي غير از جمله‌اي است كه فرمود: "ايها الناس سلوني قبل ان تفقدوني فلانا بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض" (12) پيش از آن كه مرا در بين خود نيابيد، آن چه مي‌خواهيد بپرسيد كه من به راه‌هاي آسمان از راه‌هاي زمين آشنا‌ترم. 
چنين انساني كه بر بام طبيعت مشرف است و به جهاني راه يافته كه بر طبيعت مسلط است، در حكمت نظري و عملي حكيمي كامل، نامور و متاله خواهد بود. 

9. در خطبه 192 نهج البلاغه مي‌فرمايد: من جزو گروهي هستم كه در راه خدا از سرزنش ملامت كنندگان باز نمي‌ايستند، سيماي آنان سيماي صديقان است، يعني كساني كه هم در مقام اعتقاد صادقند و هم در مقام اخلاق و عمل. صدق در اين سه قسم برايشان ملكه و راسخ شده است، "و اني لمن قوم لا تأخذهم في الله لومه لائم سيما هم سيما الصديقين"، و گفتارشان گفتار افراد نيك است، "و كلامهم كلام الابرار". شب را زنده و آباد نگه مي‌دارند، "عمار الليل". شب آنان معمور است، نه باير و مخروب، شب را به خواب نمي‌گذرانند تا مخروب و ويران باشد، آن كس كه در خواب است، شب زنده و آباد ندارد: 

گريه شام و سحر شكر كه ضايع نگشت           قطره باران ما گوهر يكدانه شد 
زنده بودن شب و آباد كردن آن موجب روشن شدن روز و آبادي آن مي‌شود، "و منار النهار". 
روشني روز از قبال افراد روشن ضمير است، طبيعت را آفتاب روشن مي‌نمايد، ولي جامعه بشري را اولياي الهي روشن مي‌كنند، آنان روز را نور مي‌دهند و شب را آباد و زنده مي‌گردانند و زمان را فروغ مي‌بخشند و زمين را بركت مي‌دهند. 

به ريسمان قرآن چنگ مي‌زنند، "متمسكون بحبل القرآن"، سنت‌هاي خداوند و رسول را احيا مي‌كنند و مقررات الهي را زنده نگه مي‌دارند، "يحيون سنن الله و سنن رسوله"، اهل تكبر و برتري طلبي و تجاوزگري و فساد نيستند، "لا يستكبرون و لا يعلون و لا يفسدون". 

آنگاه در پايان خطبه مي‌فرمايد: دل‌هاي آنان در بهشت است و بدن‌هايشان در كار و كوشش، "قلوبهم في الجنان و اجساد هم في العمل" (13) جانشان در آن عالم است و جسمشان در اين عالم، يعني هم زمان با اين كه جسم آنها مشغول عمل است، جان آنان در بهشت متنعم است. 
10. در خطبه 197 درباره اين كه پيرو راستين وحي بود و لحظه‌اي از مسير وحي فاصله نگرفت، مي‌فرمايد: "اني لم ارد علي الله ولا علي رسوله ساعه قط"، من لحظه‌اي در برابر فرمان خداوند و رهبري‌هاي رسول اكرم (ص) نايستاده و آن را رد نكردم، بلكه مطيع محض بودم. 

در پايان همين خطبه مي‌فرمايد: "فوالذي لا اله الا هو اني لعلي جاده الحق و انهم لعلي مزله الباطل"، سوگند به خدا من در مسير حق و در جاده حقيقت هستم و آنها كه مخالفند در لغزشگاه باطل قرار دارند. 

آن چه گذشت، نمونه‌هايي كوتاه از معرفي حضرت علي بن ابي طالب (ع) از زبان خود آن حضرت (ع) بود، "آفتاب آمد دليل آفتاب"، چون شخصيتي مانند ايشان را بايد رسول اكرم (ص) و يا خود او معرفي كند، چنان كه رسول اكرم (ص) خطاب به اميرمومنان (ع) مي‌فرمايند: غير از خدا و من، كسي تو را آن گونه كه شايسته‌ است، نشناخت، "ما عرفك حق معرفتك غير‌ الله و غيري" (14) 
 
پاورقي 
1. سوره يوسف، آيه 94 
2. نهج البلاغه، خطبه 192 
3. سوره حشر، آيه 11 
4. نهج البلاغه، حكمت 111 
5. همان مدرك، خطبه 57 
6. سوره نجم، آيه 32، خودتان را پاك نشماريد. 
7. نهج‌البلاغه، نامه 28 
8. بحارالانوار، ج 53، ص 178 
9. سوره انعام، آيه 162 
10. بحارالانوار، ج 67، ص 249 
11. نهج البلاغه، خطبه 93 
12. همان، خطبه 189 
13. نهج البلاغه، خطبه 192 
14. بحارالانوار، ج 39، ص 84 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2513
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

 مراسم  احیای شب بیست و یکم ماه رمضان در مهدیه امام حسن مجتبی(ع) با سخنرانی آیت الله احدی و مناجات خوانی حاج سعید حدادیان برگزار شد.
 
نکاتی از سخنان آیت الله احدی را بخوانید؛

*مرحوم سید اصفهانی در کتاب مکیال المکارم خود می نویسد، هرکس سه بار بگویید بابی انت و امی یا اباصالح المهدی، زهرای مرضیه(س) در برزخ برایش دعا می کند.

*نماد ولایت امیرالمومنین به حدی بالاست که عقل ها را متحیر می کند، به طوری که مستشرق فرانسوی در کتاب خود می گوید: من در یکی از شب های احیا در تهران بودم. تا قبل احیا زن و مرد رنگ های مختلفی داشتند به محض اینکه غروب شد، شب نوزدهم همگی یک رنگ شدند و مفاتیح بدست به مراه یک زیر انداز با هیجان به سمت مساجد می رفتند، می گوید به یکی از این مجالس رفتم دیدم از استاد دانشگاه و دانشجو تا کارگر و ...همگی فزت و رب الکعبه می گویند.

**در اصول کافی اینچنین آمده است که: شخصی به حضرت امام صادق(ع) فرمود ما تا زمانی که پیش شما هستیم به یاد خدا هستیم ولی زمانی که از شما جدا می شویم اینطور نیست، امام فرمود: اگر همین طور که در نزد من هستی یاد خدا باشی و وقتی بیرون می روی هم همین طور باشی با فرشتگان مصافحه خواهی کرد.

*کسی فکر نکند امشب به زحمت افتاده است، همه امشب به این فکر کنند که میخواهیم رنگ دنیا را یاعلی کنیم، صدای زنگ درب بهشت یاعلی است.

*اولین کاری که باید امشب انجام دهیم استماله قلب است، یعنی کاری کنید که دل امیرالمومنین به شما میل کند، اگر امشب دل امیرالمومنین به شما میل کرد یقینا دل امام عصر به شما میل می کند، شرط آن این است که موعظه های امیرالمومنین در دل شما بنشیند.

* آخرین حرف امیرالمومین چه بود؟ کسی میداند؟ نمی دانم چرا این سخنان را بر در و دیوار ها نمی نویسند تا همه بدانند؟ ایشان فرمود: من می روم و از شما فرزندان و شیعیان خداحافظی می کنم اما در برزخ منتظرتان می مانم، حضرت آیت الله بهجت در توضیح فرمودند: یعنی من بهشت نمی روم مگر اینکه دانه دانه جوانان و شیعیان خودم را با خود می برم، یعنی اگر کسی گناهی کرده است مطمئن باشد امشب علی(ع) دستش را می گیرد.

*شیخ جعفر شوشتری فرمودند: ما با کارهای زشتمان نمی توانیم به فوز ملاقات علی(ع) برسیم مگر اینکه این شبها به خود علی(ع) توسل کنیم و منظور امام علی این است که سه شب برای شما گذاتشته ام تا بتوانید در این سه شب به فوز دیدار در قیامت برسید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2003
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم عزاداری و احیای شب بیست و یکم ماه رمضان در هیئت رایه العباس برگزار شد.

در این مراسم همچون شبهای قبل حجت الاسلام والمسلمین عبدالحمید شهاب سخنرانی کرد و حاج محمود کریمی به مناجات خوانی و مداحی پرداخت.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام شهاب را بخوانید؛

_ به نظر می رسد اگر قرار باشد شیعیان قلب مقدس امام عصر(عج) را به عنوان صاحب عزای امشب و فردا را آرام کنند رهگذری باشد از دعا برای سلامتی حضرتش. تلاش عبد صالح ایجاد یک عمل مطلوب و مورد پسند خالقش است، تا در نهایت به واسطه صدور این عمل از طرف عبد ،معبود به دید رحمت نگاه کند و این عبد به مقام مرحوم بودن و مشمول رحمت خاص خدا شدن قرار بگیرد.

_ بین فلاح و فوز فرق معنایی می باشد. فلاح رستگاری اعتقادی انسان را می گویند ولی فوز رستگاری عملیاتی بنده است. خدا می خواهد جلوه این رستگاری را در اعمال من و شما ببیند. خداوند می فرماید آخرین نقطه فلاح دست شیعیان علی بن ابیطالب است که سند آن سوره مؤمنان است که به نام شیعیان زده شده است. فلاح در گرو ایمان اعتقادی است که نقطه کمالش ایمان به ولایت امیرالمؤمنین و یازده نور پاک از آن صلب شامخ است.

_ مرحله فوز یا رستگاری عملی یک مرحله بالا است. اگر کسی فائز شد درست در کنار ائمه قرارش می دهند. اگر به مقام فوز رسید جایگاهش همنشینی و انس حقیقی با حضرت محمد(ص) در بالاترین رتبه بهشت قرار می گیرد. در میان روایات بالغ بر 25 مورد برای فائز شدن وجود دارد اما سه چهار تای آن کلیدی است. برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید کوتاه ترین راه ، کم خطر ترین راه و راهی که راه اتصال باشد را بپیماید.

_ اولین عامل برای فائز شدن همین کلام نورانی قرآن اطاعت است. مقدمه اطاعت هیچ وقت برای انسانی که ادعای مطیع بودن می کند،حاصل نمی شود مگر آن که معرفت به مطاع داشته باشد. تمام حکما فرمودند مطیع زمانی به مطاع خودش سلمنا بگوید و مطاع با دید رحمت و توجه و مغفرت به آن نگاه کند که این دو مقدمه را داشته باشد. یک مطاع خود را بشناسد و دو دوستش داشته باشد و به آن محبت داشته باشد.

_ خالق در مسیر اطاعت دنبال یک چشم گفتن است و اگر در اوج خطا هم باشیم به سرعت جواب انسان را می دهد. خدا بهانه جو است. بهانه را یک طوری دستش بدهید ورق را برمی گرداند. در روایتی از وجود نازنین حضرت محمد داریم که خدا هر روز این طوری ندا می دهد که من صاحب قدرت هستم و اگر می خواهید در دو دنیا عاقبت به خیر شوید اطاعت کنید من را که آن هم با انجام واجب و ترک محرم است.

_ دومین عامل تقوا می باشد. دهانه نفس را بکشید. امیرالمؤمنین فرمودند که حرام عمومیت دارد. امام رضا(ع) می فرماید که گناهان کوچک راه را باز می کند و مستقیم تو را در گناه کبیره می اندازد و راه جلوگیری آن تقوا است.

_ سومین عامل انقطاع است که باید از این مردم برید. البته با خلق باشید ولی برای خالق. وقتی از مردم بریدیم به سفر معنوی می رسیم.

_ چهارمین عامل که کوتاه ترین راه است و به هر چه می خواهید می رسید و آن این است که محبت امام حسین در دل انسان بتابد. از کانال سیدالشهدا تقوا برای انسان می آید. با اشک بر سیدالشهدا به هر چه می خواهید می رسید.  اگر در سینه محبت امام حسین نباشد معطل هستید. خدا یک شب قدر دارد و آن هم زهرا است. حب حسین دنیا را زیر و رو می کند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1817
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393
مراسم مناجات و قرآن به سر گرفتن دومین شب قدر ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان و مناجات حاج منصور ارضی با حضور پرشور مردم مومن و شب زنده دار در مسجد ارک تهران برگزار گردید.

نکاتی از سخنان حاج منصور ارضی را بخوانید؛

شب لیله القدر است الان چقدر از بنده های خدا در خانه ات آمده اند بازهم می‌گویم امشب من را هم همراه آنها قبول کن " مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى " ( دعای مشترک ماه رجب و شعبان ) هر کس از تو نخواسته و تو را نمی‌شناسد باز هم از رحمت خود به او عطا کن.

نکاتی در باب دعای جوشن کبیر

من نکته‌های در مورد دعای جوشن کبیر بگویم ، من از خواندن شما گریه میکردم با خواندن دعای جوشن کبیر، اول امراض جسمی و دنیایی پاک می‌شود بعد امراض اخروی از بین میرود چرا که زرهی است متناسب بندگان خدا شما هر وقت توانستید ابتدای دعا را در مفاتیح مطالعه کنید نکته بعد می‌توانید قضای آن را به جا آورید چون همه گفتند روز قدر مثل شب قدر است.

عهدی برای بندگی خدا

 اگر بشود مثل قراری که با دوستان برای زیارت عاشورا گذاشتیم که هر هفته یک جز قرآن بخوانند ، یک عهد دلی اینجا ببندیم که هر روز ده فراز از دعای جوشن کبیر را بخوانیم برای امراض مان موثر است ان شاء الله بخل و کینه و لذت از گناه بردن از ذائقه ما برداشته می‌شود بیاییم تمرینی کنیم ، امتحانی دو ماه که هر ماه سه دوره می‌شود بیایم امتحان کنیم یک بسم الله الرحمن الرحیم بگوییم هر قفلی باز می‌شود ، خلاصه  اگر این آمادگی‌ها را پیدا نکنیم کاری نمی‌توانیم انجام دهیم اگر این ده شب از کف ما برود دیگر باز گشتی در کار نیست ، معادل آنچه در ماه رمضان می‌توانیم به دست آوریم در عرفات است که آنجا هم بدون اذن نمی‌توانیم برویم. اذن حج را هم باید در همین ماه رمضان بگیریم ! " اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَام " ( اعمال ماه مبارک رمضان ) مرد می‌خواهد اگر امسال بروی می‌شود جبران ماه رمضان را به شرط توفیق و اذن داشته باشی ولی می‌دانی همه اینهایی که عرض کردم در صورتی است که این شبهای باقی مانده را دریابی و قبل از آن خود را دریابی که بتوانی بگویی " اَللّهُمَّ اَدِّ عَنّا حَقَّ ما مَضى مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ، وَ اغْفِرْلَنا تَقْصیرَنا فیهِ " ( اعمال دهه آخر ماه مبارک رمضان ) خدایا من باختم بیست روز ماه رمضان را ، تو ادا کن حق آنچه از ماه رمضان باقی مانده و از من درگذر .

منزلت امیرالمومنین(ع) یاوری رسول خداست

" السَّلامُ عَلَى یَعْسُوبِ الْإِیمَانِ وَ مِیزَانِ الْأَعْمَالِ وَ سَیْفِ ذِی الْجَلالِ " برویم به خدمت امیرالمومنین علیه السلام علی جان تو شمشیر خداوند ذی الجلال هستی کسی با تو در بیفتد نابود است " السَّلامُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ " سلام بر تو ای صالح مومنین " فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ " ( تحریم 4 ) " (بدانید که) مسلّما خداوند خود و جبرئیل و مرد شایسته مؤمنان، یاور او هستند ( رسول الله )، و فرشتگان نیز پس از آنها پشتیبانند " وقتی می‌بینیم شاءن نزول آیه و مصداق صالح مومنین در قرآن برای ما آشکار می‌شود بیشتر به حقوق امیرالمومنین(ع) توجه می‌کنیم " وَارِثِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ الْحَاکِمِ فِی یَوْمِ الدِّینِ " همانطور که دیروز اشاره داشتم مالک یوم الدین معیین میکند حکم روز قیامت و حاکم روز قیامت را { یعنی به حکم خدا و رسول خدا صل الله و علیه و آله }  امیرالمومنین علیه السلام بر بالای منبر می‌فرماید چه کسی برود در حوض کوثر و چه کسی نباید برود آن وقت است که ذره ای عذر تراشی و عذر خواهی معنی ندارد چون هرچه هست باید در این شبها بخواهی ان شاء الله عمر طولانی در طاعت خدا داشته باشید و اجل شما در راه خدا باشد ولی معلوم نیست چه کسی در این جمع بماند و چه کسی نماند.

وقتی تهمت باب می‌شود امیرالمومنین علیه السلام در شهر خود هم تنها می‌شود

" السَّلامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى " تا به حال این گونه امیرالمومنین(ع)را صدا کردی اینجاست که دل سوزی برای ایتام و فقیران معنی می‌یابد، ای درخت تقوا به تو تهمت زدند در همان شهر کوفه نه بیرون از کوفه در داخل شهر کوفه طوری سمپاشی کرده بودند وقتی خبر شهادت امیرالمومنین علیه السلام به گوش همه مردم رسید می‌پرسیدند مگر علی(ع) نماز می‌خواند، با شهادت در محراب جواب همه بدخواهان را هم دادند ، ای کاش الان در صحن حرم امیرالمومنین(ع) نشسته بودیم، امروز و دیروز من این آرزو را کردم چرا که این ماه ، ماه آرزو کردن برای رفتن به زیارت حرم امیرالمومنین علیه السلام است.

گوشه ای از شجره تقوا انقلاب اسلامی ایران است

شب بیست و یک ماه رمضان است اینجا هم خیلی شلوغ است ولی من زمانی را یاد دارم برای مناجات بیشتر از دو نفر نبودیم ،مناجات خوانی داشتیم من یادم است همراه عموی خود راه می‌افتادیم می‌رفتین دربند به امامزاده قاسم در بین راه فقط فساد می‌دیدیم زیر پای ما مثل برگریزان خزان شیشه‌های خردشده صدا میداد و آدم‌ها برای هر کاری آمده بودند و مشغول کارهای خودشان ولی ما دو ، سه نفر همراه نهایتاً بیست نفر از میدان تجریش به طرف دربند پیاده می‌رفتیم زمانی مناجات این چنین وضعیتی داشت حالا مناجات الحمدلله چه وضعیتی دارد ما را امیرالمومنین و امام زمان علیهم السلام دوستدارند ولی نگرانند از این در که رفتیم بیرون ،آلوده شویم و از این شجره جدا شویم " السَّلامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى " آنها که شجره تقوا هستند چی به ما میدهند ما گدا و سائل هستیم از این شجره و ثمراتش ما چه حاصلی بدست می‌آوریم ثمره کوچکی از این شجره تقوا به بار نشستن انقلاب ما بود حالا وقت آن است که ما هم حب خود را نشان دهیم و برای این مردم عراق و سوریه کاری کنیم غیرتی نشان دهیم و کار این صهیونیسم را تمام کنیم .

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1875
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393
 
: این مراسم با قرائت دعای جوشن کبیر توسط حاج سیداصغر افشاری و قرائت قرآن و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان آغاز گردید، پس از ذکر چهارده صلوات، حاج منصور ارضی به بیان سخنانی در شرح دعای جوشن کبیر پرداخت و در ادامه به مناجات با خدا و قرائت دعای ابوحمزه ثمالی و قرآن به سر گرفتن و روضه خوانی پرداخت و در آخر نیز این مجلس با نوحه خوانی توسط حاج ابوالفضل بختیاری پایان رسید.

نکاتی از سخنان حاج منصور ارضی؛

زمانی که خداوند اراده می‌کند آدمهای گنهکار هم به سمت او می‌آیند،منتهی این کار شرط دارد و این شرط را باید بعد از رسیدن اجرا کرد نه قبل از رسیدن ،قبل از رسیدن که ما را آوردند. بعد از رسیدنش مهم است که ما هم مغرور نشویم و دیگر اینکه دوباره به گناه آلوده نشویم ، یعنی مصداق آیۀ قرآن قرارنگیریم: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللّه‏ُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً«

محققاً کسانى که ایمان آوردند سپس کافر شدند بعد رجوع به ایمان کردند پس نیز کافر شدند و در کفر زیاده روى کردند، خداوند آن‏ها را نخواهد آمرزید و آن‏ها را به راه راست هدایت نخواهد فرمود.(سوره نساءآیه137)

یعنی ما کارهایی انجام دهیم به این حساب که خداوند ما را می بخشد . مصداق این کار درکلیسا صورت می‌گیردکه پول می‌دهند به کشیش  تاخداوند گناهانشان را ببخشد! . این کار را می‌کنند امّا بعد دوباره می‌روند دنبال کارهای بدی که قبلاً انجام می‌دادند. یعنی بااین کارمانندظرف آبکشی عمل می‌شود،تازمانی که درآب قرارداردپُراست اما به محض آنکه ازآب  بیرون بیاوری دیگرآبی درآن وجود ندارد.هرکس یک شبه آمده دیگرنمی خواهدتوبه کند وبیایددرخانه خدا وعوض شودکارچندانی نکرده است.کاردنیا تمامی ندارد عمرمان تمامی دارد.

جوشن کبیر یک لباس دفاعی است

در بحث دعای جوشن کبیر که خود بعنوان زره و لباس رزم برای پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است.روایت دارد؛ در یکى از جنگ ها،رسولخدا صلى الله علیه وآله زره و جوشن سنگینى بر تن داشت که سبب آزار آن حضرت مى شد،پیامبر صلى الله علیه وآله به درگاه خدا دعا کرد تا آنکه جبرئیل نازل شد وگفت: خداوند به تو سلام می‌رساندومى فرماید: این زره سنگین راازتن خارج ساز و درعوض،این دعا را بخوان که براى تو و امّت تو، امان و حرزى خواهد بود.بدین ترتیب می‌توان دریافت جوشن کبیر یک لباس دفاعی است. امام حسین علیه السلام فرمود: پدرم مرا به حفظ و بزرگداشت این دعا سفارش کرد و به من فرمود: این دعا را بر کفنش بنویسم و آن را به خانواده ام تعلیم دهم وآنانرا نسبت به خواندن این دعا ترغیب نمایم.

یک بحثی که  بامداحان داشتیم این بودکه؛ یکسری کتابهای تاریخ و مقتل هست که الان به صورت کاملتر چاپ شده امّا یک سری مقاتل ما داریم که اینها در درون دعاهاست .

ما می‌گوییم ارباب بی کفن ولی لباس تقوا تنمان نمی‌کنیم، این مطلب قابل توجّه همۀ سینه زنها است.بعضی‌ها سینه زن حرفه ای هستندمثل برخی ورزشکاران، ما باید لباس تقوا تنمان کنیم . آقا امام حسین علیه السلام بی کفن بودن امّا " اعلام التقی " بوده است .

فرق ما با بعضی دیگر افراد این است که ما می‌خواهیم تقوا داشته باشیم ، امّاآنها نمی‌خواهند تقوا داشته باشند .

بزرگان ما به تک تک بندهای دعاجوشن کبیر توجّه داشتند و برای هر بند از دعا گریه می‌کردند

این دعا یک باطنی دارد که باعث میشه ملائکه ای که در قبر از ما سؤال می‌کنند دهانشان بسته شود. وقتی ابتدای این دعا بسم الله الرحمن الرحیم می‌گوییم ، واقعاً با این صفت عالی و اسم اعظم خداوند وارد دعای جوشن کبیر می‌شویم و هر بند هم به اتمام می‌رسد می‌گوییم : سبحانک یا لا اله الا انت یعنی تو منزهی . در این دعا ما به جایی می‌رسیم که می‌گوییم : الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب  . نمی‌گویی : نجات از ناروآتش. یعنی ما زندانی هستیم که می‌گوییم : یک ذّره از این آتیش هم سمت ما نیاید . موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌فرماید : خلصنا من سجن هارون  . در آیه ای از سورۀ تکاثر آمده : لترون الجحیم ، البته بعد از مرگ دوزخ را مشاهده خواهیم کرد . چطور یک عده ای طبق این آیات جهنم را می‌بینند. شما در اوج خلوص می‌گویید : من دارم می‌بینم ، نجاتم بده . ما باید به این نکته توجّه داشته باشیم . لذا بزرگان ما به تک تک بندهای دعا توجّه داشتند و برای هر بند از دعا گریه می‌کردند .درهنگام خواندن این دعا بایدتوجه داشته باشیم.این خلصنامن الناربرای قیامت است دراین دنیا ما "نار"نداریم این طرف گرفتاری داریم

بعضی‌ها می‌خواهندیک دعا و ذکری خوانده باشند گره شان بازشود.

بعضی‌ها هنوز حجاب وپوشش برایشان مهم نیست،پوشش فقط برای زنان نیست.به هردومی گویند"غضواابصارکم"،مقام معظم رهبری درباره فرهنگ هم به مسئولین دینی و هم فرهنگی تذکردادند چه می‌خواهد سازمان تبلیغات واوقاف باشد یا وزارت ارشاد،فرقی نمی‌کند. 

فضیلت زیارت امیرالمومنین علیه السلام وخواسته شب قدر

حضرت صادق علیه السلام درزیارت امیرالمومنین(ع)می‌فرماید:هرشب هفتادهزارازقبایل ملائکه حضرت رازیارت می‌کنند وهرقبیله صدهزارنفرند پس اززیارت این ملائکه به پشت بیرون می‌آیندمی گویند: "یاجدایاسیدا...این زیارت را برای آخرین باربرایمان قرارنده ودوباره روزیمان کن ."درادامه می‌گویند:یا امیرالمومنین(ع)می‌خواهیم باتووبا نیکان ازاولادت باشیم.بعددربالاسرحضرت، زیارت امام حسین(ع) خوانده می‌شود.

                                                                                                                                   

بعداززیارت ائمه دردعای عالیه المضمین می‌فرماید:" اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلا کَامِلا وَ لُبّا رَاجِحا و..."امشب بگو به امیرالمومنین(ع)می‌خواهم عقلم کامل شود وقلبم تطهیرشود.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2014
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم سخنرانی و مناجات خوانی در حسینیه قنات آباد برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین محمود ریاضت سخنرانی کرد و مداحان اهل بیت به مرثیه خوانی پرداختند.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام ریاضت را بخوانید؛

_ راه این که به بهترین خلق خدا که امام زمان(عج) بپیوندیم و در زمره بهترین ها قرار بگیریم چیست؟ امام باقر(ع) فرمودند که اگر کسی می خواهد در زمره یاران فرزندم مهدی فاطمه واقع شود لازمه آن این است که چند ویژگی را در خود ایجاد کند. اولین ویژگی ورع است و دومین ویژگی متصف شدن به محاسن و مکارم اخلاقی است. از امام صادق(ع) سؤال شد که این محاسن و مکارم اخلاق چیست که در زمره یاران حضرت مهدی قرار بگیریم؟ فرمودند مکارم اخلاق چند چیز است. اولین آن معرفت است، دومین علم است، سومین حلم است. چهارمین آن صداقت است. کسی که می خواهد از یاران امام زمان باشد زبانش باز نمی شود مگر این که راست بگوید. پنجمین این که انسان در همه زوایای زندگی دنبال حلال باشد. یعنی مواظب لقمه بودن است. پیامبر فرمودند نخورید مگر لقمه حلال.

_ پیامبر اکرم شب معراج از خدا سؤال کرد که یا رب عبادت چیست؟ خداوند تبارک و تعالی فرمودند پیامبر عبادت ده جزء دارد که نه دهم عبادت کسب حلال است. یک دهم عبادت حج، خمس، نماز ، روزه و کارهای خیر است.حبیب لقب امام حسین است.حبیب خدا امام حسین و امیرالمؤمنین است. حبیب یعنی معشوق و کسی که حبیب الله است یعنی خدا عاشق اوست و او هم عاشق خداست. کاسبی که در زمره یاران حضرت مهدی است حبیب الله است.

_ پیامبر فرمودند در آخر الزمان دنبال سه چیز صد در صد نگرد که نمی توانی پیدا کنی و بدون آنها هم نمی توانی زندگی کنی.دنبال لقمه صد در صد حلال نگرد که از گرسنگی می میری. حرام های مسلم ربا، مال صغیر، مال یتیم، غش در معامله،کلاهبرداری می باشند. پس مواظب باشید که در آخرالزمان لقمه صددرصد حرام نخورید.اولین گناهی که مورد لعن خدا می باشد دروغ است. بعد از دروغ تنها گناهی که اعلان جنگ با خداست ربا می باشد.

_ آیا کاری کردیم که بتوانیم که امام زمان را ببینیم. امام صادق(ع) فرمودند که اولین چیزی که در شب قدر از خدا بخواهید ظرفیت و قابلیت است. طلب حلال فقط لقمه نیست.رعایت حجاب هم لقمه حلال است. بدها این است که در زمان غیبت کبری اتفاق هایی می افتد که امام زمان ظهورش به تأخیر می افتد. یکی از بدها پیرایش در دین است. متأسفانه امروزه تفکر امیرالمؤمنین را سر بریدند ولی برای شهادت ایشان گریه می کنیم. این طلب حلال نیست. از علائم ظهور این است که حلال جای حرام می نشیند. باید حلال و حرام را خوب بشناسیم و حلال را انجام دهیم و حرام را انجام ندهیم. باید معرفت حلال داشته باشیم. ما باید دین را بشناسیم. باید خیلی مراقب حلال و حرام بود.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1849
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم عزاداری حضرت علی (ع) در شب بیستم ماه رمضان در هیئت الرضا برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام صمدی سخنرانی کرد.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام صمدی را بخوانید؛

_ از توصیه هایی که حضرت علی به امام حسن دارند این است که قلب خود را با ذکر و یاد خدا زنده نگه دار. برنامه ذکر برای خودمان تعریف کنیم. اولیاء خدا دائم الذکر بودند و اگر به جایی رسیدند به این دلیل است. گاهی ذکر فقط زبانی است که این هم خوب است ولی ذکرش باید محتوا داشته باشد و اثرش را ببیند. ذکر باید با توجه و نشاط باشد. که با گفتن این نوع ذکر به مراتب بالا می رسیم.

_ در تعبیری معصوم دارند که سه کار سخت ترین کارها است یکی دوام ذکر الله است که انسان دائماً ذکر و یاد خدا در وجودش داشته باشد. مخصوصاً ذکر عملی که جایی که انسان با گناه برخورد کرد انسان بتواند خودش را کنترل کند و یاد خدا باشد. که بین انسان و معصیت حائلی ایجاد شود. که این اصل ذکر الله است. حضرت فرمودند به قرآن توجه کنید. که اگر تو این حب اللهی را اخذ کنی و این ریسمان الهی قطعاً احتیاج به قرآن دارد به شرطی که آن را بخوانید و به آن عمل  کنید.

_ یکی دیگر از موارد حیات قلب موعظه است. نفس انسان فراموشکار است. انسان به خودش باید موعظه و تذکر دهد تا نهیب بخوریم و بیدار شویم. ما نیاز به موعظه داریم. این نفس خیلی چموش است. می خواهد بخورد و کاری به صاحبش ندارد. این نفس را اگر بخواهیم رام کنیم نیاز به موعظه دارد. کسی که بگوید خوب، خوب است و بد هم بد است. هیچ چیزی اثر گوش کردن موعظه را ندارد. امیرالمؤمنین به امام حسن می فرماید که نفس خود را بکش با زهد که زهد همان دلبستگی به دنیا است. زهد این نیست که ما افراط کنیم. از خدا بخواهید که به اندازه کفاف و عفاف به شما بدهد. خیر رسان دیگران باشید. شیطان استاد قاطی کردن مسائل است.

_ گاهی برای انحراف یک نفر به اندازه دو قبیله پرجمعیت ابلیس شیطان استخدام می کند. خوشا به حال کسانی که حال عبادت را بعد از ماه مبارک رمضان حفظ می کنند. از این مسافرت معنوی ماه رمضان تقوا برای کل سال سوغات ببرید. نفس روی گرسنگی خیلی حساس است و اگر به آن گرسنگی بدهید دست از سرما برمی دارد. عبادتی که خدا خیلی دوست دارد روزه است. که خداوند می فرماید من خودم پاداش روزه را می دهم. چون در ماه رمضان نه گفتن را تمرین می کنیم. اگر بتوانیم این نه گفتن را جلوی شیطان و هوای نفس هم داشته باشیم خیلی خوب است.

_ دادن ها و ندادن ها خدا همه امتحان الهی است.ولی ما باید اطمینان به معلم داشته باشیم. چون معلم خیر انسان را می خواهد. معلم ما خدا و اهل بیت است. به آنچه از دستت رفت غصه نخور و به آنچه به دستت رسید خیلی شاد نشوید. شاکر نعمت های خدا باشید. دنیا را همیشه یک دستی بگیرید. همیشه یک پای خود را از دنیا جمع کنید. دنیا را بزرگ نکنید. خوب است که برای انسانیت هم کار کرد. از شب برای بندگی خدا استفاده کنیم. قرار عشاق عالم نماز اول وقت است.

_ دلهایتان را با یقین تقویت کنید که یقین هم با تقوا حاصل می شود. دین مانند نردبان است و باید دانه دانه به پله بالا برویم. دل و نفس را خاک نشین کنید و ذلیل کنید با یاد مرگ. وقتی به خدا و معنویات و آخرت داشته باشیم خدا به عمر برکت می دهد. از نفس خود همیشه اقرار بگیرد که مسافرید و رفتی هستید و ماندنی نیستید. چشم دل را باز کنید و ببینید که چه مصیبت هایی نصیب انسان می شود. پیش پیش برای حیات و زندگی اخروی اندوخته ای بفرستید. به منزل نهایی نزدیک و نزدیک تر می شویم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2062
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
شنبه 28 تير 1393

مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و شب بیستم مناجات شب های ماه رمضان با حضور جمع زیادی از مردم شب زنده دار در مسجد ارک برگزار شد.

در این مراسم که حجت الاسلام غلامرضا قاسمیان به سخنرانی پرداخت، حاج منصور ارضی مناجات خوانی کرد و مداحی حاج محمود کریمی و حاج حسین سازور پایان بخش این مراسم پر شور بود.

در ادامه گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام قاسمیان را بخوانید:

* در حال استفاده از آیات سوره مبارکه مائده بودیم که بعد از توضیح جریان ولایت در این سوره، یک عده ای را معرفی می کند و می گوید که اگر دین را اقامه بکنند، که اقامه دین با تورات و انجیل و قرآن است، که اگر این کتب را اقامه بکنند، که اقامه اش به همان بحث ولایت است، اگر بخواهد دین اقامه بشود و بایستد در مقابل دشمنان، باید این عنصرش بالا بشود تا بقیه اش به صورت یک خیمه ای بنشیند.

* معنای قرآنی اعتدال یعنی نزدیک به محور و نزدیک به امر ولی. هر چقدر نزدیک تر باشد معتدل تر هست. معتدل تر یعنی وسط تر، وسط تر چرا؟ چون که ولی در وسط قرار گرفته است. در محور حرکت قرار گرفته است.

* اگر بخواهد دین اقامه بشود، باید امر ولایت اقامه بشود، به این اعتدال می گویند. بعد از آن در فضایی که جامعه اعتدالی می شود، یعنی جامعه ولائی می شود، ولایت مدار می شود.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1870
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 27 تير 1393

حديث:

فی الکافی، عن مِسعدة بن صدقة قال: و قال ابوعبدالله (علیه السلام): إنَّ خیرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأبنائهم الأدب لا المال، قال مسعدة: یعنی بالأدب، العلم.[1]

شرح:

دنبالۀ روایتِ مسعدة بن صدقه است، حضرت می فرماید: بهترین ارثی که پدران برای فرزندان می گذارند، ادب است نه ملک، خانه، زمین و سایر مملوکات. مسعدة بن صدقه در ذیل روایت، می گوید: مراد حضرت از ادب، علم است. شاید مقصود، همین انتقال فرهنگ است که در عرفِ ادبیاتِ امروز، می گوییم انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر. 

فرض بفرمایید پدری صدق را به فرزندش تعلیم می دهد ،شجاعت را، همّتِ را، کارکردن را، شرف را، اینها ادب است. تعبیر علم بر اینها تعبیر مجازی نیست، ِتعبیر حقیقی است. اینها علم است، علم فقط نوشتن فرمول ریاضی و فیزیک و غیره نیست، علم حقیقی همین ارزش‌هاست که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. بنابراین، مراد از ادب، یک چنین چیزی خواهد بود. 

تربیت فرزندان در خانواده چگونه شکل می‌گیرد؟نکتۀ اساسی در این روایت این است که فرهنگ پذیری انسان در درجۀ اوّل از ناحیۀ خانواده است که اشباع می‌شود، حضرت واقعیتی را بیان می کنند که بدانیم هر حرکت و هر رفتار و مشی ما با فرزندانمان در شخصیت و شکل دهیِ ذهنیتِ آنها تأثیر می‌گذارد؛ در واقع، نظام ارزشیِ اسلام را، اهمیت این تعلیم و آموزش را، این انتقال فرهنگ صحیح را به فرزندان نشان می دهد که این، وظیفۀ پدران است. البته به فرزندان هم این نکته را می گوید که: بدانید! آنچه از این ناحیه گیرتان می آید، قیمتی تر است از مال و مَنال دنیوی که از پدران بدست می آورید. تقوا را، پرهیزگاری را، دوری از گناه را، انس با خدا را، انس با قرآن را، تسلیم در مقابل اوامر الهی را، توجّه دادن به معنویت را، اینها را ما باید به بچه هایمان یاد بدهیم. 

اولین جایی که فرزند این چیزها را می چشد، داخل خانواده است، اینها را بایست به بچه ها یاد داد؛ جلوی بچه ها قرآن بخوانید! جلوی بچه‌ها دعا بخوانید! در مقابل چشم بچه ها از خدای متعال بخواهید! دعا کردن و حرف زدنِ با خدا را عملاً یاد بدهید! جلوی بچه ها دروغ نگویید! غیبت نکنید! اظهار ذلتّ در پیش غیر خدا نکنید! طمع به مال را نشان ندهید! اگر اینطور شد ،فرزند ما هم اینطوری بار می آید. چنانچه ما غیبت کنیم، بداخلاقی کنیم ،اهانت به این و آن کنیم، جلوی بچه هایمان خودمان را در مقابل مقامات دنیوی کوچک کنیم، با خدای متعال اصلاً انسی پیدا نکنیم، این بچه هم در این محیط پرِورش پیدا می کند، از این حقائقی که باید فرابگیرد غافل می ماند و ذهن او و روح او با همین کارهایی که ما می کنیم آشنا می‌شود. سپس می‌فرمایند. فإنّ المالَ یذَهب و الأدبَ یبَقی، مال از بین می رود، اماّ این ادبی که به این بچه یاد دادید، تا آخر عمر با او هست، چون شخصیتِ او را شکل می‌دهد، به این بایستی اهمیت داد.[2]



[1] - الشافی، 851

[2] - 6/3/1392

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1862
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
جمعه 27 تير 1393

حجت‌الاسلام میری می‌گوید: ایشان بیشتر استعدادها را از طریق ارتباط عاطفی جذب می‌کرد و برای تحکیم ارتباط حاضر بود از وقت خود سرمایه‌گذاری نماید؛ چیزی که کمتر علما بدان توجه دارند و اوقاتشان را بیشتر به مطالعه می‌گذرانند تا ارتباط با شاگرد.

مشرق---  بدون تردید، فقاهت همواره با تحول و نوآوری همراه و عجین بوده است. دامن‌گستری فقه و خروج از دایره محدودی که برخی برای آن ترسیم کرده بودند، به عرصه و ساحتی وسیع و با چشم‌اندازی گسترده که در کتاب‌هایی همچون جواهر و مکاسب و غیره بروز و ظهور یافت، گواه این امر است. در هر مقطع و زمانی که فقیهی همه‌سونگر و زمان‌شناس و ژرف‌اندیش دست به ابتکار و نوآوری در شیوه استنباط زده، به ژرفا افزوده و به میزان قابل توجهی در ساحت فقه، بالندگی و پویندگی خلق کرده و چه بسا که تلاش‌های او در ساحت فقاهت، نقطه آغازی شده برای تحولی مهم در سیر تکاملی فقه. در این میان، مقام معظم رهبری نیز که از پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی، تدریس دروس حوزوی را آغاز کرده بودند، به تحول و تکامل فقاهت و روش استنباط، توجه خاصی داشته؛ به گونه‌ای که در بیانات ایشان قابل پیگیری است؛ چنان‌که در یکی از سخنرانی‌های خود با بیان اینکه فقاهت، یعنی شیوه استنباط که خود این هم به پیشرفت احتیاج دارند، فرمودند: فقاهت در دوره‌های متعدد تکامل پیدا کرده است.

با این اشاره، به سراغ مکتب علمی- فقهی مقام معظم رهبری می‌رویم که ریشه در پیش از انقلاب و درس‌های مکاسب، اصول و تفسیر ایشان دارد؛ آن هم در قالب گفت‌وگوهایی با شاگردان قدیم و جدید. شاگردانی که امروز هر کدام در مراکز علمی و اجرایی مشغول به فعالیت‌اند. با تشکر از همه عزیزانی که از آن‌ها در این نوشتار بهره گرفتیم؛ به خصوص حجج اسلام آقایان میری خضری، نجفی راد، پویا، هاشمی،‌ سید علی اشکوری، عجم و تقوی، توجه شما را به این گزارش خواندنی و جذاب که حاکی از جلوه‌های عمیق مکتب علمی- فقهی مقام معظم رهبری است، جلب می‌کنیم.

در تدریس از مثال بهره می‌گرفتند
حجت‌الاسلام پویا یکی از شاگردان قدیمی مقام معظم رهبری درباره نحوه تدریس ایشان می‌گوید: در تدریس مکاسب، خیلی حوصله به خرج می‌دادند. درس روز قبل را هر روز پیش از شروع به درس می‌پرسیدند. بسیار ملموس بحث می‌کردند. موضوعات و موارد را تطبیق می‌دادند، خیلی دقیق بودند. از اشیایی که دور و بر بود و محسوس بود، برای توضیح درس استفاده می‌کردند. مسائل را به شکل بسیار سهل و آسان برای طلاب بیان می‌کردند. تا جایی که ممکن بود از مثال‌های واقعی به جای مثال‌های خیالی و ذهنی محض استفاده می‌کردند. درس هم که تمام می‌شد، می‌نشستند تا اگر کسی اشکال یا سؤالی دارد مطرح کند. البته برخی از شاگردان حضرت آقا مثل آقای فرزانه و هاشمی گنابادی، با آقا می‌نشستند و بحث می‌کردند و به اصطلاح این‌ها به ثمر رسیده بودند. آقا این‌ها را منبر می‌فرستادند و خودشان در این مجالس و محافل می‌نشستند و به عنوان یک مستمع گوش می‌دادند. برای اینکه هم نظم مطالب و روش ورود و خروجشان در مباحث را ببینند و بعد هم پیدا بود که به آن‌ها که منبر می‌رفتند تذکرات لازم را می‌دادند.

طلبه‌ها را در تدریس به نقد فرامی‌خواندند
حجت‌الاسلام تقوی از دیگر شاگردان قدیمی مقام معظم رهبری درباره نحوه درس معظم له می‌گوید: از توصیه‌های سازنده‌ای که از مقام معظم رهبری به خاطر دارم این است که سفارش می‌کردند هیچ‌گاه خسته نشوید از اینکه نفرات کمتری در درس حضور پیدا کردند. می‌فرمودند دلسرد نشوید.

وی درباره ویژگی‌های درس اصول مقام معظم رهبری می‌گوید: همت ایشان بر این بود که طلبه را متفکر خردورز بار آورند. همواره طلبه‌ها را تحریص می‌کردند که در اندیشه‌های شیخ فکر کنید و نترسید از اینکه شیخ اعظم است. انتقاد کنید، نظرتان را ابراز کنید؛ شاید نظر شما درست باشد. در درس مکاسب هم همین‌گونه طلاب و شاگردانشان را ترغیب به اظهار نظر می‌کردند. درس‌های حوزه ایشان گاهی در اتاق شاگردانشان، گاهی در مسجد مدرسه میرزا جعفر و در مسجدالرضا روبه‌روی مدرسه سلمانیه برگزار می‌شد. درس مکاسبشان تقریباً به طور مستمر در مسجدالرضا برگزار می‌گردید و آن درس از برجستگی‌هایی برخوردار بود و از نوع درس خارجی که من بعداً رفتم خیلی دامنه بحث درس ایشان وسیع‌تر بود. اشکال‌هایی که شیخ انصاری در مکاسب در نوع مباحث و مسائل داشت را توسعه می‌دادند. ایشان بسیار متواضعانه با شاگردانشان برخورد می‌کردند، خود را در مقام و موقعیت برتر و ممتاز از دیگران برای خودشان قائل نبودند.

گشودن آفاق و گستره‌های جدید در امر فقاهت لازم است
حجت‌الاسلام نجفی هم می‌گوید: تحول و تکامل فقاهت و روش استنباط، همواره جایگاهی مهم در مطالبات رهبر فرزانه انقلاب از حوزه داشته است و ایشان کراراً بر ضرورت توجه به آن و تأثیری که می‌تواند داشته باشد، تأکید فرموده‌اند. چنانکه ایشان در سال ۷۴ فرمودند: فقاهت، یعنی شیوه استنباط، خود این هم به پیشرفت احتیاج دارد. اینکه چیز کاملی نیست، بلکه متکامل است. نمی‌شود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قله فقاهت رسیده‌ایم و این شیوه، دیگر بهتر از این نخواهد شد. نه، از کجا معلوم است؟ شیخ طوسی ملای با آن عظمت، فقاهت داشت. فتاوای ایشان را در یک مسئله فقهی ببینید. امروز کدام مجتهد حاضر است آن‌گونه بحث کند؟ آن فتاوا ساده و سطحی است. مجتهد امروز، هرگز راضی نمی‌شود که آن‌طور کار کند و استنباط نماید. فقاهت در دوره‌های متعدد تکامل پیدا کرده است.

نجفی درباره اینکه چرا مقام معظم رهبری بر تحول در روش اجتهاد تأکید دارند می‌گوید: نیازهای روزافزون و عرضه شدن آن‌ها به فقه، مسائل نوپیدا و بروز و ظهور آن‌ها در گردونه زندگی، نظام شکل‌گرفته بر رأس هرم احکام و ارزش‌های اسلامی، بایستگی دگرگونی در ساحت فقاهت را بیش از هر زمانی، در کانون توجه‌ها و نگاه‌ها و در درجه نخست اهمیت قرار داده است و همین نکته است که مقام معظم رهبری در سال ۷۴ درباره آن می‌فرمایند: امروز خیلی از مسائل وجود دارد که فقه باید تکلیف این‌ها را معلوم کند، ولی معلوم نکرده است. به باور ایشان، رشد و بالندگی فقه و توانمندی آن در پاسخ‌گویی به نیازهای حکومتی و اجتماعی، بسته به پدید آوردن دگرگونی ژرف و همه‌سویه در فقاهت است؛ چنانکه می‌فرمایند: چه دلیلی دارد که فضلا و بزرگان و محققان ما نتوانند بر این شیوه بیفزایند و آن را کامل کنند. ای بسا خیلی از مسائل، مسائل دیگری را در بر بگیرد و خیلی از نتایج عوض گردد و خیلی از روش‌ها دگرگون شود. روش‌ها که عوض شد جواب‌های مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه طور دیگری می‌شود. این از جمله کارهایی است که باید بشود.

به باور وی مقام معظم رهبری نه‌تنها ضرورت کار را گوشزد می‌کند که وقوع آن را نیز امکان‌پذیر می‌داند و انجام آن را دور از دسترس حوزه نمی‌داند. تنها شجاعت علمی می‌خواهد و فضای تحمل‌پذیری از حرف نو: گشودن آفاق و گستره‌های جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلی دارد که بزرگان و فقها و محققان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضی از بزرگان این زمان و نزدیک به این زمان ما از لحاظ قوت و دقت نظر، از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این راه در حوزه به حرکت در اید. باید این گستاخی و شجاعت پیدا شود و حوزه، آن را بپذیرد.

ارکان استنباط احکام شرع و اجتهاد در نظر مقام معظم رهبری
حجت‌الاسلام اشکوری که خود اکنون در سطوح عالی حوزه علمیه مشغول به تدریس است، درباره حضور خود در درس خارج فقه مقام معظم رهبری می‌گوید: بحث ایشان از حیث محتوا بسیار متقن و از نظر کیفیت ورود و خروج و بیان، مرتب و منظم و واضح و شیوا بود. آنچه باعث تعجب بنده شده بود، نهایت اتقان بحث و التفات معظم له به دقایق و ظرایف و دقت در اصول و فروع و مسائل مطروحه که خود به مطالعه فراوان نیاز دارد، در کنار سنگینی بار مسئولیت رهبری و اشتغالات و انشغالات داخلی و خارجی است و این توانمندی ایشان گویای استعدادی فوق‌العاده همراه با تسدید الهی و دستگیری حضرت باری‌تعالی است؛ وگرنه جمع میان این امور به آسانی امکان‌پذیر نیست و از توان هر مدعی بر نمی‌آید. ایشان علاوه بر تدریس آن مباحث استوار و شیوا، تمامی آن را به زبان تازی و با قلمی روان و بیانی رسا به رشته تحریر در آوردند. 

اشکوری ادامه می‌دهد: نحوه بحث ایشان این‌گونه بود که پس از تنقیح موضوع و بیان دقیق محل بحث، به نقل اقوال در مسئله می‌پرداختند و استدلال هر قول را جداگانه بیان می‌کردند و متعرض مناقشات آن می‌شدند. سپس نظر خود را بیان می‌کردند و ادله آن را از کتاب و سنت و عقل، با تمام آنچه استدلال به آن‌ها نیازمند به آن است، از دقت در معنای لغوی و استظهار و نگاه تاریخی و مباحث رجالی و رعایت قواعد اصولی در کیفیت جمع میان ادله متعارضه و بیان مقتضای اصل و رعایت نکات عرفی و عقلایی، استخراج و با اتقان تمام به استدلال می‌پرداختند.

وی ادامه می‌دهد: به طور کلی استنباط احکام شرع و اجتهاد در نظر مقام معظم رهبری، از سه رکن اساسی پایبندی، قانونمندی و پویایی برخوردار است؛ پایبندی استنباط به منابع قطعی و عدم تجاوز از چارچوب آن، و قانونمندی که در قالب قواعد اصولی و قواعد فقهی که به استنباط نظم و نسق می‌بخشد و پویایی که از جمود و عقب‌افتادگی فقه از جامعه و نیازهای روز پیشگیری می‌نماید. این سه رکن، ضامن استنباط صحیح احکام است و موجب مصونیت بخشیدن هر چه بیشتر و دوری از خطای در استنباط و استنباط خطایی خواهد بود.

برخورد اخلاقی مقام معظم رهبری با شاگردان باعث جذب همه به سوی ایشان شده بود
حجت‌الاسلام عجم از دیگر شاگردان قدیمی مقام معظم رهبری در خصوص تدریس ایشان با اشاره به دروس عقاید و تفسیر مقام معظم رهبری که بعدها از سوی ساواک تعطیل شد، به ویژگی‌های ایشان در تدریس اشاره کرده که جالب توجه است. وی می‌گوید: مهم‌ترین چیزی که باعث جذب افراد به سوی ایشان (مقام معظم رهبری) می‌شد، جاذبه‌های فکری اندیشه توأم با برخورد اخلاقی، مواجهه با چهره معنوی و بسیار دلسوزانه و هدایتگرانه ایشان بود. وی ادامه می‌دهد: تأثیر ایشان بر حوزه، دانشگاه و در سطوح مختلف اقشار مردم بسیار گسترده و مؤثر بود و نه‌تنها در مشهد مقدس بلکه در کل استان خراسان بزرگ و بعد هم در تهران و کل کشور، هدایت جریان انقلاب را داخل و خارج بعد از یک هفته همین‌طور قوی ایجاد شده بود. وی می‌افزاید:

منزل ایشان به روی همه باز بود. در آن زمان هر کسی مطلبی داشت، سؤالی در هر زمینه‌ای داشت به ایشان مراجعه می‌کرد. رعایت حال و احترام افراد به خصوص طلاب جوان و دانشجویان جزو عادات و ملکات ایشان بود. در واقع، یکی از ابزار پیشرفت کار و برنامه‌های ایشان برخورد محبت‌آمیز ایشان با همه مراجعه‌کنندگان بود. ایشان به امر تبلیغ اهتمام می‌ورزیدند. از میان طلاب خوش‌فکر و انقلابی، اعزام تبلیغی به مناطق دور و نزدیک داشت. و حتی دامنه تبلیغی یاران ایشان از خراسان فراتر رفته تا تهران، کرمان، رفسنجان و غیره را فراگرفته بود. مقام معظم رهبری روی امر تبلیغ بسیار سرمایه‌گذاری می‌کردند و از قبل، مطالب مورد نیاز را با تحلیل نو و انقلابی به شاگردانشان منتقل می‌کردند.

مقام معظم رهبری با شاگردانش رابطه عاطفی و متواضعانه داشت
حجت‌الاسلام میری نیز که جزو شاگردان مقام معظم رهبری در درس مکاسب بوده، با اشاره به نوآوری‌های فقهی ایشان در درس فقه خود می‌گوید: ایشان بیشتر استعدادها را از طریق ارتباط عاطفی جذب می‌کرد و برای تحکیم ارتباط حاضر بود از وقت خود سرمایه‌گذاری نماید؛ چیزی که کمتر علما بدان توجه دارند و اوقاتشان را بیشتر به مطالعه می‌گذرانند تا ارتباط با شاگرد. اما ایشان ارتباط بسیار سازنده و مستحکمی با شاگردانش داشت؛ به گونه‌ای که حتی اگر شاگردان ایشان، وی را به روستاهای دور دعوت می‌کردند، شخصاً اجابت می‌نمودند.

باید فقه جوابگوی مسائل مستحدثه خواند
حجت‌الاسلام هاشمی از دیگر شاگردان ایشان با بیان اینکه هر چند خود، در آغاز شروع درس تفسیر ایشان توفیق حضور و استفاده از محضر ایشان در درس تفسیر قران را نداشتم می‌گوید: آنچه از درس تفسیر ایشان به یاد دارم این است که ایشان در مسجدی که ابوی‌شان آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای نماز می‌خواندند درس تفسیر گذاشته بودند. چون آن وقت‌ها شرایط این جور نبود که هر جا می‌خواهند، درس بگذارند. درس تفسیر هم در حوزه جایگاه نداشت و کسی برای تدریس آن وقت نمی‌گذاشت، اما ایشان در آن شرایط درس تفسیر را شروع کردند. 

نکته بعدی اینکه ایشان در امر نیروپروری و کادرسازی جدیت داشتند. وی ادامه می‌دهد: برداشت شخصی من این است که ایشان یک ویژگی‌هایی دارند که منحصربه‌فرد است. ایشان به لحاظ علمی هیچ کسر و کمبودی نداشتند و در شاگردان خود بسیار تأثیرگذار بودند. مقام معظم رهبری از همان آغاز از یک جامعیت کم‌نظیر برخوردار بود. همان ابتدای آشنایی با ایشان مطلع شدم که مطالعات گسترده‌ای در رابطه با زندگی ائمه اطهار علیهم‌السلام دارند و فیش‌های زیادی برداشته‌اند؛ مثلاً حدود پانصد فیش درباره امام سجاد داشتند. ایشان تقریباً همه منابع مربوط به زندگی ائمه را مطالعه کرده بودند.

ایشان در دروس حوزوی بسیار بر متن و محتوا مسلط بودند به گونه‌ای که رسائل را به آسانی و روانی و سادگی می‌توانست در اختیار دانشجوی مبتدی قرار دهد. ایشان در دروس مکاسب و رسائل خود علاوه بر تسلط بسیار، شاگردپروری هم داشتند که این در نوع خود قابل توجه است. سفارش مقام معظم رهبری این بود که باید فقه جوابگوی مسائل مستحدثه خواند؛ فقهی که موضوعات، مسائل و حتی تمرین‌های آن مربوط به امروز باشد و به اصطلاح فقه پویا باشد که مشکل زمان را طرح و حل کند و عالم زمان‌شناس تربیت نماید.

*مباحثات

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1828
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

صوت کامل سخنرانی شیخ حسین انصاریان


: اولین شب از برگزاری مراسم لیالی قدر در حسینیه همدانی ها برگزار شد.

شیخ حسین انصاریان در حسینیه همدانی ها

در این مراسم که با قرائت قرآن و دعای جوشن کبیر آغاز شد، بعد از روضه خوانی ذاکرین اهل بیت، حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان به سخنرانی و مراسم قرآن به سر پرداخت.

در ادامه گزیده ای از سخنرانی شیخ حسین انصاریان را بخوانید:

* از بالاترین عبادات در پیشگاه خدا حل مشکل مردم است. به امام صادق علیه السلام فرمودند: می خواهم به حج عمره ماه رجب بروم. امام فرمودند: می دانی چقدر ثواب دارد؟ گفت: نه، امام فرمودند: سطح زمین را از طلا پر کنی و در راه خدا بدهی این ثواب عمره ماه رجب است. هیجان زده شد آن شخص و برخاست تا برود که امام او را صدا زد و فرمودند: کار با با ثواب تر از این هم داریم. اگر مشکل یک مشکل دار را حل بکنی، ده برابر عمره رجب ثواب دارد.

* اگر تمام مسلمانان جهان سفارش پیغمبر صلوات الله علیه را درباره اهل بیت علیهم السلام گوش بدهند و اقتدای به اهل بیت بکنند. همین امشب نزدیک دو میلیارد مسلمان تصمیم بگیرند اقتدای به قرآن و اهل بیت علیهم صلوات الله بکنند، والله قسم درصد بالایی از مشکلات دنیای اسلام حل می شود. چون آنقدر خداوند به امیرالمومنین و اهل بیت محبت دارد که به اقتدا کنندگانشان نظر ویژه دارد. چه در دنیایشان، چه وقت مرگشان، چه در برزخشان، چه در قیامتشان.

* توبه یک چیز با منفعتی است، پاکسازی می کند، پرونده تان را نورانی می کند، دلتان را جلا می دهد، روحتان را صفا می دهد، بار سنگین گناهانتان را می ریزد، سبک بال می شوید.

* توبه، یک توبه بین ما و پروردگار است، مال گناهان بین ما و خدا، یک توبه هم مربوط به مال مردم است، توبه با مال مردم ساده است، آدم مال مردم را که به ناحق برده می رود و پس می دهد. تمام است، این آمرزش گناه است، همان پس دادن.

* اما توبه بین خود و خدا، هیچ به زبان هم لازم نیست جاری بشود، امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: « التوبة نَدَمُ » پشیمانی؟ بخشیدنت، این کلام امیرالمومنین علیه السلام است: «التوبة نَدَمُ » همین.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2199
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
سردار سید محمد باقرزاده رئیس کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در یکی از خاطرات خود می‌گوید:

طبق برنامه‌ای که تدارک دیده شده بود، قرار بود پیکر پاک شهید موسوی را به مازندران منتقل کنیم و به خانواده شهید تحویل دهیم تا پس از مراسم احیای شب 21 ماه رمضان، فردای آن شب یعنی روز شهادت حضرت علی(ع) همان جا تدفین شود.

در جریان انتقال پیکر پاک شهداء دوستان با وجودی که پیکر شهید موسوی را کنار گذاشته بودند تا به شمال بفرستند اما به طور اشتباه همراه شهدای دیگر، پیکر ایشان را هم به اهواز فرستادند، تا همراه شهدای دیگر از شملچه به طرف مشهد تشییع شود.

همان زمان، مادر شهید تماس می‌گیرد و اصرار می‌کند پیکر شهید را به مازندران بفرستید، چون آن طور که ایشان گفته بود خانواده شهید برنامه‌ریزی کرده بودند و مهمان دعوت کرده بودند. دوستان تلفن زدند و مرا در جریان گذاشتند. من گفتم: اگر خانواده شهید اصرار دارند، چاره‌ای نیست، پیکر را سریع با هواپیما به تهران و از آن جا به شمال بفرستید؛ اما برای خودم این پرسش پیش آمد که شهید چطور حاضر شده دوستانش را ترک کند و فیض حرم ثامن الائمه(ع) را از دست بدهد؟ چون کاملاً معتقدم ما کاره‌ای نیستیم،‌ همه کارها دست شهداست.

این گذشت تا این که شب 23 رمضان از بچه‌ها پرسیدم بالاخره پیکر شهید موسوی را به آمل فرستادید یا نه؟ گفتند: نه! پرسیدم: چرا؟ گفتند: ما داشتیم مقدمات انتقال پیکر شهید را به آمل آماده می‌کردیم و در آستانه فرستادن آن بودیم که تلفن زنگ خورد، مادر شهید پشت خط بود و گفت: دیشب خوابی دیدم و طبق آن بچه من باید اول به مشهد برود، زیارت بکند بعد بیاید ما پیکر را تحویل بگیریم. جالب اینکه‌ شهید سیدعلی موسوی از پیکرهایی بود که 2 بار دور ضریح نورانی آقا علی‌بن موسی‌الرضا(ع) طواف داده شد.

این شهید بزرگوار سال 1347 در روستای ولوکلا متولد شد و سال 65 در سلیمانیه عراق به شهادت رسید.



پی نوشت:
 کتاب کبوتران حرم، ناشر: امینان نشر، صفحه 154
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1879
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

در بزرگی و منزلت شب قدر همین بس که قرآن، این سرچشمه دانش ها، بهار دلها، درمان دردها، زداینده تیرگی ها و محکم ترین سند معرفت در این شب بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است.

قرآن، همان پیام جاودانه برای بشر است که همواره بر معبر تاریخ همچون مشعلی فروزان می درخشد و آدمی را تا پایان دنیا به سرمنزل مقصود والا رهنمون می سازد.

قرآن، درخشانترین و زیباترین تابلویی است که صفات جمال و جلال حق را به تصویر کشیده و پربرکت ترین مائده آسمانی است که برای زمینیان پهن شده است تا همگان به میزان درک خود از آن برگیرند.

این کتاب آسمانی سراسر بشارت برای پاکان و مومنین، اندرز برای خلایق، تذکر برای غافلان و هشدار به کژروان و اخطار به گناهکاران است و کلاماتش آنچنان والاست که فقط پیراسته دلان از این عظمت بهره می گیرند.

قرآن حقیقتی خاموش است که از وقایع گذشته، حال و آینده سخن می گوید، هم ژرف اندیشان را در خود فرو می برد و هم با عامیان به گفتگو می نشیند و همگان پاسخ تمام سوالات خود را در این کتاب عظیم می یابند.

و این موهبت الهی با 114 سوره پندآموز در شب قدر بر پیامبر خدا (ص) نازل شد، عبادت در این شب معادل بیش از هزار ماه است و همه خیرات و برکات الهی در این شب بر بندگان خداوند فرود می آید.

در شب بزرگ قدر، مومنین در خلوتگاه خود شب زنده داری می کنند، قرآن بر سر می گذارند و احیا می دارند، دعای جوشن کبیر می خوانند و از پروردگار طلب رهایی از عذاب آتش می کنند.

در دعای جوشن کبیر 99 اسم خداوند ذکر می شود که هر کس او را در شب قدر به این نامها بخواند، دعایش مستجاب می شود و هر کس این القاب را شماره کند اهل بهشت می گردد و از غذاهای بهشتی تناول خواهد کرد.

ذکر و یاد خدا و تکرار القابش در شب قدر و اشک ریختن به سبب غفلت هایی که از یاد معبود شده است، هر گونه آلودگی و ناپاکی را از دل آدمی می زداید و مانند حصاری، حافظ و نگهبان او در برابر گناهان است.

قدر، سه شب است و بهترین فرصت برای آدمی تا خوبیها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف، احسان را جایگزین ظلم و جور، نیکی به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم کند.

شایسته است در این سه شب بزرگ با دادن صدقه به مستمندان برای آبادانی خانه آخرت خود قدمی برداریم، مهربانی را جایگزین تندخویی در رفتار با دیگران نماییم و با انجام اعمال نیک، نام نیکو از خود به یادگار بگذاریم.

احیا و شب زنده داری در شبهای قدر ناممان را در دفتر اسامی نیک بختان ملائکه ثبت می کند، آتش جهنم را بر ما حرام می سازد، بهشت را بر ما واجب می کند و فرصت همنشینی با ائمه اطهار (ع) و بهترین بندگان خداوند را برایمان مهیا می سازد.

رمضان سراسر برکت و رحمت است که این برکت در شبهای قدر چندین برابر می شود و اگر فرصت بهره گیری از برکات این شب بزرگ را از دست بدهیم شاید تا سال دیگر و رمضان دیگر فرصتی برای جبران گناهان نیابیم و بدون توشه راهی آخرت شویم.

امشب نخستین شب قدر است، 9 هزار و 800 مسجد در خراسان رضوی و حرم منور و مضجع ثامن الحجج، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در مشهد آماده مهمانان خداوند در این شب بزرگ هستند.

شب زنده داری در حرم قدسی حال و هوای وصف ناپذیری دارد، همگان آرزوی داشتن احیا برای ساعتی در کنار بارگاه منور رضوی دارند، در شبهای قدر همه رواق ها و صحن های حرم و حتی خیابان های اطراف مملو از جمعیت می شود و آنان که توفیق شب زنده داری در حرم را بدست نیاورند از رسانه های صوتی و تصویری از این مراسم بهره می گیرند.

باشد که در این شبهای عزیز فرصتی را به عبادت خداوند و طلب عفو از گناهان اختصاص دهیم و آیینه دل را از زنگار هوا و هوس بشوییم و قدر و منزلت شبهای عزیز قدر را ارج نهیم

 


منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1809
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده می‏شود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی، یک زندگانی محدود و موقتی دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است[1].

انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در این دنیا انجام داده مورد باز پرسی خصوصی قرار می‏گیرد و پس از محاسبه اجمالی، طبق نتیجه ‏ای که گرفته شد به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر می‏برد[2].حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از وی سر زده به یک سازمان قضایی احضارشود و مورد بازجویی و باز پرسی قرار گرفته به تنظیم و تکمیل پرونده‏اش بپردازند، آنگاه در انتظار محاکمه در بازداشت بسر برد.

روح انسان در برزخ، به صورتی که در دنیا زندگی می‏کرد، بسر می‏برد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا بر خوردار می‏شود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال می‏گذراند. خدای متعال در وصف حال گروهی از اهل سعادت می‏فرماید:


وَ لا تحْسبنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سبِیلِ اللَّهِ أَمْوَتَا  بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ یَستَبْشرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ3

یعنی: «البته گمان مبر (ای پیغمبر) کسانی که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده‏اند بلکه زنده‏اند و پیش خدای خودشان (در مقام قرب) روزی داده می‏شوند از آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده شاد هستند و به کسانی از مؤمنین که به دنبالشان می‏باشند و هنوز به ایشان نرسیده‏اند مژده می‏دهند که هیچگونه ترس و اندوهی بر ایشان نیست.مژده می‏دهند با نعمت و فضل (وصف نشدنی) خدا و اینکه خدا مزد و پاداش مؤمنان را ضایع و تباه نمی‏ کند.»

و در وصف حال گروهی دیگر که در زندگی دنیا از مال و ثروت خود استفاده مشروع نمی‏کنند، می‏فرماید:
حَتی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ لَعَلی أَعْمَلُ صلِحاً فِیمَا تَرَکْت  َکلا  إِنَّهَا کلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا  وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ4

یعنی: «تا آن دم که به یکی از آنان مرگ می‏رسد می‏گوید خدایا! مرا (به دنیا) برگردانید شاید در ترکه خود کار نیکی انجام دهم، نه هرگز این سخنی است که او می‏گوید (به سخنش گوش داده نمی‏شود) و در پیش‏شان برزخی است که تا روز رستاخیز ادامه دارد.»[5]

 

 

پی نوشت ها:

[1] - بحار، ج 2، باب البرزخ، به نقل از شیعه در اسلام، طباطبایی،سید محمد حسین، صفحه 162

[2] - همان

[3] - سوره آل عمران، آیه 169 و 170

[4] - سوره مؤمنون، آیه 99 و 100

[5] - شیعه در اسلام، طباطبایی،سید محمد حسین، صفحه 162

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1772
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

 روزه های قضای سال قبل را حتما قبل از شروع ماه مبارک بگیرید.

این ماه را با نیت وارد شوید.
 از چند روز قبل اگر روزه واجب ندارید، روزه مستحب بگیرید یا سعی کنید کمتر بخورید که عادت به گرسنگی کنید.
مواظب باشید از گرسنگی و تشنگی نق نزنید که روزه را از بین می برد
اگر می دانید در طول روز با زبان روزه خیلی اذیت می شوید برنامه هاتون را طوری تنظیم کنید که بیرون رفتنتان به شب و صبح موکول شود
در سحر چیزهایی بخورید که تشنگی آور نباشد وهمچنین پرانرژی باشد که بتوانید تا شب دوام بیاورید.
بعد از افطار هم، لحظات و ساعات جزو ماه مبارک حساب می شوند، لذا ثواب و اثر آن را هنوز دارد.
بعد از افطار کاری نکنید که زحمات و اندوخته های روزتان را از بین ببرید
سعی کنید یک قرآن جیبی کوچک تهیه کنید که همیشه با شما باشد و بتوانید لحظهات بیکاری از آن تلاوت کنید
همیشه دستمال کاغذی همراه داشته باشید که به هنگام گرد و خاک و دود و یا سرماخوردگی اذیت نشوید و روزه شما با مشکل مواجه نشود
سعی کنید تا می توانید دائم الوضو باشید تا در لحظات بیکاری، ذکر و قرآن بخوانید.
سعی کنید خاطرات خوب خود را در ماه مبارک را یادداشت کنید تا همیشه خاطره خوبی از ارتباط با خدا داشته با شید
با خود تصمیم بگیرید یک عادت خوب در این ماه برای خود ایجاد کنید مثلا روحیه نماز مسستحبی خواندن، قرآن خواندن، ذکر گفتن و...
یک کتاب برای خود مشخص کنید و در این ماه با آن انس داشته باشید تا در معنویت شما موثر باشد، خواهشا هر کتابی را به خود تحمیل نکنید ...
از تصمیمات گنده و آرمانی بپرهیزید که قادر بر انجام آنها نیستند
سعی نکنید یک برنامه فشرده معنوی برای خود تنظیم کنید که شما را از هرچی ماه رمضان است بی زار کند...
حالا که زحمت کشیدید و برای سحری بیدار شدید سعی کنید و  قدم رنجه فرمایید و نماز صبح را در مسجد محله خود بخوانید ...!


منبع:روضه نیوز

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1269
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

 انواع تغذیه روزه داران از نگاه میرزاجواد ملکی تبریزی

 
روزه داران به لحاظ تغذیه نیز به چند دسته تقسیم مى شوند:
الف:عده اى تغذیه آنان از راه حرام است . این گروه مانند باربرهایى هستند که بار مردم را به منزلشان مى رسانند. بهمین جهت پاداش مال صاحب غذا بوده و روزه دار فقط از گناه ظلم و غصب خود بهره مند مى گردد. و به عبارت دیگر کار این دسته مانند کار کسى است که سوار بر چهار پاى غصبى شده و خانه خدا را با آن طواف کند.
 
 
ب:عده اى تغذیه آنان شبهه ناک است ؛ که این دسته به دو گروه تقسیم مى شوند: دسته اول کسانى هستند که این مشتبه به حرام واقعى ، در ظاهر براى آنان حلال است و دسته دوم حتى در ظاهر نیز براى آنان حلال نیست . دسته اول حکم کسى را دارد که تغذیه او حلال است گرچه یک درجه از او پایینتر است . و دسته دوم حکم کسى را دارد که غذاى حرام مى خورد، گرچه یک درجه از او بالاتر است .
 
 
ج:دسته اى تغذیه آنان حلال است ولى سفره آنان رنگین بوده ، از چند نوع غذا استفاده کرده و پرخورى مى کنند. این دسته مانند انسانهاى پستى هستند که در حضور دوست خود به کارهایى مى پردازند که اول خوشش نمى آید، و دوست انتظار دارد که آنان از چیزى جز یاد و نزدیک شدن به او لذت نبرند. چنین بنده اى لیاقت مجلس دوستان را نداشته و باید او را با چیزى که دوست دارد تنها گذاشت . و شایسته است او را بنده شکمش بدانیم نه بنده پروردگارش .
 
 
د:عده اى نیز از دسته فوق تجاوز کرده و کارشان به اسراف و ریخت و پاش و تلف کردن رسیده ، حکم این دسته مانند کسانى است که غذایشان حرام است ؛ و بهتر است او را گناهکار بدانیم تا مطیع .
 
 
ه‍:عده اى هم کسب و کار و هم تغذیه آنها حلال بوده و از خوشگذرانى و اسراف دور هستند؛ براى خدا تواضع کرده و در مقدار خوردنى و آشامیدنى بمقدار حلال و غیر مکروه بسنده مى کنند؛ غذاى خوشمزه نخورده و به یک خورش اکتفا نموده ؛ یا بعضى از چیزهاى زیادى و لذتها را ترک مى کنند. درجات آنان پیش پروردگارى که مراقب تلاشها و مراقبتهاى آنان است ، محفوظ مى باشد؛ شکرگزار آن بوده و پاداش آن را مى دهد. در هنگام گرفتن پاداش باندازه سر سوزنى به آنان ظلم نشده و خداوند پاداشى بهتر از عمل آنها به آنان داده و بى حساب و با فضل خود به آنان مى بخشد. و کسى نمى داند چه نعمتهاى گرانقدرى براى آنان ذخیره شده که به ذهن کسى خطور نکرده است .
 
اى فقیر! بنگر که افطار و غذاى حلال تو اگر فقط بخاطر میل به غذا باشد شبیه غذا خوردن حیوانات است ؛ بخصوص اگر زیاده روى نمایى . و اگر حرام باشد از حیوانات نیز پایینتر خواهى بود. ولى اگر بخاطر انجام دستور خداوند و نیرو گرفتن براى عبادت و بدست آوردن نزدیکى و قرب خدا باشد، شبیه عمل پیامبران و اولیا و فرشتگان مقرب مى باشد.
 
 
منبع:روضه نیوز
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1415
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

از امام جعفر صادق (ع) روايت است كه هر كس اين نماز را در بعدازظهر پنجشنبه بخواند و در آخر نماز در حالي كه به سجده رفته است حاجت خود را از خداوند بخواهد حاجتش حتي اگر جابجا شدن كوهها هم باشد برآورده خواهد شد. در مقام و حكمت اين نماز هر چقدر بگوييم كم گفته ايم و براي درك بهتر مقام اين نماز در نزد خدواند متعال به اين روايت از امام جعفر صادق (ع) اكتفا مي كنيم كه فرموده اند: هر كس اين نماز را بخواند و چيزي از خدا نخواهد رواست كه خداوند بر او غضبناك خواهد شد.

 و اما نكاتي كه بايد در خواندن اين نماز جهت دستيابي به اجر واقعي به آن توجه كرد:

1 _ اين نماز را با حضور قلب واقعي بخوانيد.

2 _ نحوه ي خواندن اين نماز را در طول هفته تمرين كنيد تا بتوانيد بدون هيچگونه اشكالي آن را بخوانيد.

3 _ قبل از خواندن اين نماز در بعدازظهر پنجشنبه حتماً نماز واجب ظهر و عصر را خوانده باشيد.

4_ بهترين زمان براي خواندن اين نماز حدود يك ساعت بعد از اذان ظهر مي باشد.

5_ برنامه روز پنجشنبه خود را طوري تنظيم كنيد كه استراحت كافي داشته باشيد و به هنگام خواندن اين نماز هيچگونه احساس خستگي و كسالت در شما نباشد تا بتوانيد نماز را كامل و بدون هيچ اشتباهي بخوانيد.

6_ در تعداد سوره ها دقت كنيد و از خواندن بيشتر يا كمتر سوره ها جهت احتياط خودداري كنيد.

 نحوه خواندن نماز:

 اين نماز در اصل از دو نماز دو ركعتي و اعمال بعد از نماز تشكيل شده است كه در نيت هر دو نماز بايد چنين بگوييد: دو ركعت نماز حاجت روز پنجشنبه به جا مي آورم قربتً الي الله بهتر است بين دو نماز و همچنين بين نماز دوم و اعمال بعد از نماز فاصله نيفتد و از سخن و عمل اضافي خودداري كنيد.

نماز اول:
در ركعت اول بعد از نيت يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 11 مرتبه سوره ي توحيد و سپس همانند نماز هاي معمولي به ركوع و سجود برويد.
در ركعت دوم يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 21 مرتبه سوره ي توحيد و بعد از آن قنوت نمازهاي معمولي را بخوانيد و سپس به ركوع و سجود برويد و بعد از  سجده دوم تشهد و سلام بگوييد و نماز اول را تمام كنيد.

نماز دوم:
در ركعت اول بعد از نيت يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 31 مرتبه سوره ي توحيد و سپس همانند نماز قبل به ركوع و سجود برويد.
در ركعت دوم يكبار سوره ي حمد را بخوانيد و 41 مرتبه سوره ي توحيد را تلاوت كنيد و سپس قنوت بخوانيد و بعد از آن به ركوع و سجود برويد و بعد از سجده دوم تشهد و سلام بخوانيد و نماز را تمام كنيد.

 بعد از دو نماز:
 بعد از سلام نماز دوم اعمال زير را به جا آوريد:
در حالت نشسته " 51 مرتبه” سوره توحيد را تلاوت كنيد و بعد از آن " 51 صلوات” بفرستيد و سپس به سجده رفته و در حالت سجده صد مرتبه "يا الله ” بگوييد و بعد از آن در همان حالت سجده حاجت خود را خداوند متعال بخواهيد.

سه چيز از خدا بخواهيد:

شما در سجده آخر هر چه دوست داريد مي توانيد از خدا بخواهيد اما بهتر آنست كه حاجات خود را به ترتيب زير از خداوند طلب كنيد و مطمئن باشيد حاجات شما برآورده خواهد شد:

اول: تعجيل در ظهور آقا امام زمان (عج) از از خداوند طلب كنيد.
(به دليل آنكه اين نماز در بعدازظهر پنجشنبه خوانده مي شود)

دوم: دعايي در حق عزيزي و هر آنكه محتاج دعاي شماست بكنيد.
(زيرا دعاي آدم ها در حق يكديگر زودتر مستجاب مي شود)

سوم: هرآنچه براي خود مي خواهيد از خداوند طلب كنيد ضمن اينكه يادتان باشد بهترين دعا عاقبت به خيري است.

يادمان باشد كه اين نماز نمازي مستحبي است و همانطور كه مي دانيد لازمه ي دستيابي به اجر واقعي مستحبات اداي اعمال واجب است و همچنين لازمه ي دستيابي به اجر واقعي اين نماز خواندن نماز هاي پنجگانه واجب است و بايد حتماً بر خواندن نمازهاي واجب خود پايبند باشيم. و همچنین شرط استجابت دعا تلاش خود انسان است. تا انشاء الله همه ي حاجات ما مستجاب شود و حتي اگر حاجتي از ما مستجاب نشد مطمئن باشيم كه حكمتي در آن است كه مصلحت ما را در پي دارد.

 

پی نوشت:

 كتاب درمان فقر _ روح الامين كلباسي

 منبع:جام

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1251
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حجت الاسلام والمسلمین تبریزی فرزند آیت‌الله العظمی میرزاجوادآقا تبریزی در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما گفت: پدر از ابتدا که در دبیرستان مشغول به تحصیل می‌شوند عشق زیادی  به تحصیل در حوزه داشتند اما چون در خانواده ایشان کسی تحصیلات حوزوی نداشته لذا با مخالفت خانواده روبه رو می‌شوند تا این که در مدرسه برایشان درس موسیقی می‌گذارند و ایشان همان جلسه اول کلاس را رها می‌کند و دیگر به مدرسه بازنمی‌گردد.

 
وی ادامه داد: حتی بعد از ترک مدرسه به دلیل هوش سرشار و درس خوب ایشان مدیر مدرسه نزد مرحوم جد ما می‌رود و از او می‌خواهد تا فرزندش را به مدرسه بازگرداند و همان‌جا آیت‌الله تبریزی از بازگشت به مدرسه امتناع می‌کند و بیان می‌دارد که من راه خودم را پید ا کرده‌ام و این گونه می‌شود که ایشان به درس طبلگی مشغول می‌شوند و در مدرسه طالبیه مشغول به تحصیل حوزوی می‌گردند.
 
فرزند آیت‌الله تبریزی اظهار داشت: بعدها که ایشان به نجف هم رفتند در آن‌جا نیز با عشق درس می‌خواندند دلیلش هم خدمت به خلق خدا بود مثلا پدر برای کتابی مانند رجال 20 سال تلاش بی وقفه داشتند و طوری شده بود که دیگر کم کم داشتند از تمام شدنش مأیوس می‌شدند اما خدا کمک کرد و توانستند آن را به اتمام برسانند.
 
وی گفت: ایشان به شدت پرتلاش بودند و شاگردان بسیار خوبی را نیز تربیت کردند و وقت زیادی را برای شاگردانشان می‌گذاشتند و سعی می‌کردند برای آن‌ها مانند پدر باشند به یاد دارم با بعضی بسیار مهربان بودند و این باعث شد تا  کمی دیگران گلایه کنند که چرا آقا به بعضی بیشتر توجه می‌کنند به آقا که گفتم گفتند این‌ها اینجا غریب‌اند و من خودم طعم غربت را چشیده‌ام و می‌دانم به این‌ها چه می‌گذرد برای همین دوست دارم طوری با این‌ها باشم که در این شهر غریب، مرا مانند پدر خود بدانند.
 
وی افزود: در کل پدر به زندگی طلاب بسیار اهمیت می‌دادند هروقت هم که طلبه‌ای مشکلی داشت و به ایشان مراجعه می‌کرد به خصوص اگر مربوط به ازدواج بود توصیه‌ای که به او می‌کردند این بود که برود  حرم و به حضرت معصومه(س) توسل کند تا بی بی عنایت کنند و مشکل را حل نمایند.
 
وی با بیان این موضوع که یکی از موضوعاتی که آیت الله تبریزی به طلاب بسیار تأکید می‌کردند درس خواندن بود گفت: ایشان می‌گفتند طلبه علاوه بر واجبات باید درس خوان باشد زیرا طلبه بی‌سواد نمی‌تواند برای مردم کاری کند بلکه طلبه برای خدمت باید عالم و فاضل باشد، بعضی موارد را نیز برای طلاب ایراد می‌دانستند زیرا می‌گفتند طلبه برای مردم الگوست و باید بیشتر مراقب اعمال و رفتارش باشد.
 
وی تأکید کرد: یکی از کارهایی که خودشان زیاد انجام می‌دادند و به ما نیز توصیه می کردند که انجام دهیم رفتن به قبرستان بود، گاهی می‌رفتند و کنار یک قبر می‌نشستند و به مرگ می‌اندیشیدند و به ما نیز توصیه می‌کردند که بیشتر به یاد مرگ باشیم.
 
حجت الاسلام تبریزی بیان داشت: محبتشان به اهل بیت بسیار زیاد بود روزی نبود که نام اهل بیت(ع) را نیاورند و بغض نکرده و گریه نکنند، دو دستمال هم داشتند که با آن‌ها اشکشان برای اهل بیت را پاک می‌کردند و به من هم می‌گفتند که زمان مرگم همراه من این دو دستمال را نیز دفن کن، موقع دفنشان وقتی کفن را برداتشیم دو دستمال هم بین آن دو بود و فهمیدیم خودشان قبل بیمارستان آن دو دستمال را کنار کفن گذاشته‌اند.
 
وی تصریح کرد:  ایشان احیاگر فاطمیه(س) بودند و اعتقاد داشتند که باید فاطمیه به عاشورایی دیگر تبدیل شوند برای همین هم ایشان را به احیاگر فاطمیه می‌شناسند. ایشان در ایام سوگواری حضرت زهرا(س) پای پیاده عزاداری می‌کردند یک بار به یاد دارم ایام و فصل گرما بود که پدر در آن گرمای سوزان پای پیاده شروع به عزاداری برای حضرت زهرا(س) کردند به ایشان گفتم آقا جان بیایید کفش‌هایتان را بپوشید زمین داغ است گریه کردند و گفتند این برای خانم فاطمه زهرا(س) چیزی نیست بگذار برای ایشان بسوزم به خانه که آمدیم دیدم تمام پای ایشان تاول زده است.
 
وی اظهار داشت: ایشان مدتی بود که زانو درد داشتند و این همزمان شد با سفرمان به مشهد، به حرم که رسیدیم به من گفتند جعفر برویم بالای سر امام(ع) آن‌جا نشستند و گفتند من تا خوب نشوم از اینجا نمی‌روم خیلی طول کشید اما بعد مدتی بلند شدند در حالی که دیگر از زانو درد هرگز شکایتی نداشتند.
 
حجت الاسلام تبریزی گفت: تألیفات بسیار زیاد پدر چه در زمینه فقه و اصول و رجال و چه در زمینه شبهاتی مانند لباس پوشیدن برای امام حسین(ع)، یا پاسخگویی به شبهاتی درباره زیارت عاشورا که زیارتی است که مشکلات زیادی را حل می‌کند نتیجه تلاش‌های فراوان ایشان بود.
 
وی تأکید کرد: زیارت عاشورا همان دعایی است که در جریان سامرا و زمان سید محمد فشارکی با توسل به این زیارت وبا از جامعه شیعیان رخت بست و فرد سنی به دنبال راز این شفا می‌گشت بنابراین آقا نیز که به اهمیت این زیارت واقف بودند کتابی با نام زیارت عاشورا فراتر از شبهه نوشتند تا شبهات وارد به این زیارت را پاسخ دهند.
 
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: ساخت چند مدرسه از جمله مدارسی در قم، نجف، ساخت درمانگاه بقیة الله و ساخت حسینیه ای بین راه کربلا و نجف برای پذیرایی از زوار امام حسین(ع) نیز از جمله خدمات دیگر این بزرگوار بود.


منبع:مهر
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1653
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

به‌منظور بررسی معیارهای برتری این ماه‌مبارک و ویژگی‌های شب قدر، گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام یدالله مقدسی‌نژاد، مدیر گروه فقه پژوهشگاه علوم وحیانی معارج انجام دادیم.

*معیارهای برتری ماه مبارک رمضان بر سایر ماه‌ها چیست؟
ماه مبارک رمضان، ماهی است که خدای بزرگ، آن را به‌جهات گوناگون، برتر از سایر ماه‌ها دانسته است. چنان‌که طبق آیۀ شریفۀ «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ»، خدای متعال، یک‌جهتِ برتریِ آن را نزول قرآن دانسته است. همچنین در برخی دعاهای شب و روزهای ماه رمضان، ازجمله دعایی‌که هرشب خوانده می‌شود نیز، علّت برتریِ ماه‌رمضان، نزول قرآن عنوان شده است. برتری دیگری که برای ماه مبارک رمضان هست، وجود شب قدر در آن است. افزون بر آن که ماه روزه‌داری و اصل روزه‌داری، یکی از برتری‌های این ماه است؛ روزه‌ای که به‌تعبیر مرحوم سیدکاظم یزدی در عروة‌الوثقی، آدمی را فرشته‌گون می‌کند. فرشته‌صفتی و فرشته‌خویی از آثار روزه‌داری است که ماه مبارک رمضان، نماد آن است و وجه دیگری‌که برای برتری این ماه است، استجابتِ آمرزش گناهان است؛ به‌گونه‌ای‌که تنفّس انسانِ روزه‌دار، در این ماه، عبادت شمرده می‌شود. 

*اشاره کردید که یکی از علل برتری ماه مبارک رمضان، شب‌قدر است. شب‌قدر چه‌ویژگی‌هایی دارد که باعث برتری این ماه شده است؟
طبق آیات و روایات، شب قدر، شب تقدیر حوادث و امور در طول سال است؛ به‌گونه‌ای که هرنوع حادثه‌ای، چه در زمینۀ رزق و روزی موجودات و چه در زمینۀ سعادت و کمال آدمی که ممکن است پیش بیاید، در این‌شب، ارزیابی و تصویب می‌شود. می‌توان با ذکر یک‌ مثال، این ‌قضیه را بیشتر ملموس کرد. هرکشوری هرسال برای بودجۀ آن‌سال، در فرصت زمانی مشخصی برنامه‌ریزی دارند. پیش از تصویب بودجه، از همۀ نهادها و اشخاصِ تأثیرگذار می‌خواهند که طرح‌ها و پیشنهادات خودشان را برای سال آینده، به ادارۀ برنامه و بودجه بفرستند. پس از جمع‌آوری همۀ طرح‌ها و پیشنهادات، کارشناسانِ مربوطه، در جلسات گوناگون، آن‌ها را ارزیابی می‌کنند. در این ارزیابی‌ها، اولویت‌ها سنجیده می‌شود و امور اولویّت‌دار در مرحلۀ نخست قرار می‌گیرد و سایر اولویّت‌ها را برای فرصت دیگر، قرار می‌دهند. سپس در مجلسِ قانون‌گذاری، جمع‌بندی نهایی طرح‌های ضروری و اولویت‌دار را تصویب، و به دولت ابلاغ می‌کنند. با این مثال، در شب قدر، تصمیم و قضای الهی، روشن می‌شود؛ یعنی بر اساس آن‌چه از روایات برمی‌آید، در سه‌شبِ قدر، این مراحل انجام می‌گیرد. چنان‌که طبق نقل ابن‌طاووس، راوی از امام‌صادق(ع) در خصوص شب‌های قدر می‌پرسد و ایشان، به‌تعبیر بنده، می‌فرماید: در 19 ماه رمضان، طرح‌ها و برنامه‌های پیشنهادی جمع ‌می‌شود و در 21 ماه رمضان، ارزیابی و اولویت‌بندی می‌شود و در شب 23 ماه‌رمضان، به تصویب و امضاء الهی می‌رسد، و به‌صورت طبیعی، اگر کسی بخواهد طرح و پیشنهاد او به‌تصویب برسد، همۀ آن مراحل را پی‌گیر خواهد بود. آدمی اگر بخواهد نیازهایش در پیشگاه الهی، برآورده شود، باید در هر سه‌شب به‌صورت فعّال حضور داشته باشد تا نظر اقدسِ حق را جلب نماید.

*با توجه به آموزه‌های اسلامی، بیشتر باید به چه درخواست‌هایی در شب قدر اولویت داد؟
درخواست‌های مؤمن در شب قدر با توجه به بینش توحیدی که دارد، تنها در محور خودش نیست؛ چراکه خدا و خلقش را می‌بیند. درست است که نخست باید برای آمرزشِ خود، دعا کند تا زمینۀ استجابت را فراهم کند، امّا برای نجات و هدایت همۀ افراد بشر فکر می‌کند. مرحوم ابن‌طاووس در کتاب اقبال می‌فرماید: در یکی از شب‌های ماه‌رمضان فکر می‌کردم که برای انسان‌های هدایت‌شده، طبق وظیفه دعا کنم. لیکن بر آن شدم که برای انسان‌های گمراه نیز در جهت هدایت آن‌ها دعا کنم؛ چراکه آن‌ها با گمراهی‌شان، با حکم خداوند و رسالت انبیاء مبارزه می‌کنند و ضرر و خطر این‌ها در جهت اجرای اهداف الهی بیشتر از گناه انسان‌های هدایت‌یافته است. از این‌رو به این فکر افتادم که در دعاهای خودم، رتبه‌بندی کنم؛ نخست برای هدایت گمراهان، سپس برای ثبات هدایت‌یافتگان، آن‌گاه برای خویشان، اقوام و ملتمسینِ دعا. ما هم بر اساس این گفتۀ ابن‌طاووس، همین وظیفه را داریم که به‌تعبیر علامه جوادی‌آملی، دعای ما باید مراحل محله‌ای، منطقه‌ای و بین‌المللی داشته باشد و هم به فکر دیگر مسلمانان باشیم و هم به یاد مستضعفان جهان؛ که این امر برگرفته از آیات قرآن است.

*عبادت در شب قدر چه تمایزی با عبادت در سایر ایام و لیالی دارد؟
پیرامون تمایز این امر، باید به روایاتی که در این‌زمینه وارد شده، توجه نمود. از امام‌باقر(ع) نقل شده است که اگر کسی در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد، در هر رکعت، پس از حمد، هفت‌بار سورۀ توحید بخواند و پس از سلام، 70 بار استغفار کند، از جایش برنمی‌خیزد، جز آن‌که خدا او و پدر و مادرش را می‌آمرزد و فرشته‌ای را مأمور می‌کند تا برای او حسناتی تا شب قدرِ سال بعد، بنویسد. و باز فرشتگانی در بهشت مأمور می‌کند تا برای او باغ‌های درختان و خانه‌های زیبا و نهرهای آب جاری سازد. این فرمودۀ امام، با معیارهای مادّی قابل فهم نیست و درواقع باید این‌ها را با معیارهای اخروی سنجید. بهشتی‌که هرفردی از انسان در آن سکنی می‌گزیند، وسعتی همانند وسعت دنیا دارد. این‌گونه پاداش‌ها برای نماز در شب قدر معنا پیدا می‌کند؛ پاداش‌هایی‌که در دنیا قابل‌فهم نیست. 
یا در حدیث دیگری از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که «درهای آسمان در شب قدر باز می‌شود، بنابراین بنده‌ای در آن نمار نمی‌خواند، مگر این‌که خداوند متعال در مقابل هرسجده‌ای، درختی در بهشت برای او می‌نویسد» که سایۀ این‌درخت آن‌قدر گسترده است که با سال‌ها، سواره در آن راه‌رفتن، به نهایت آن نخواهند رسید. این حدیث نیز اهمیّت و ارزش پاداش‌های اخروی را می‌رساند که با پاداش‌های دنیوی قابل مقایسه نیست. پس باید تلاش کرد فرصت این شب‌ها برای روزه‌داران و همۀ کسانی‌که به درِ خانۀ خدا امیدی دارند، به‌آسانی از دست نرود.

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1551
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان  و مداحی حاج علی مهدوی نژاد در مسجد و حسینیه همدانی ها برگزار شد.

 
این مراسم؛ با قرائت دعای جوشن کبیر آغاز و پس از ذکر مصیبت توسط مداح اهل بیت علیه السلام حاج علی مهدی نژاد، حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان به سخنرانی پرداخت.
 
در ادامه قسمتی از سخنان استاد انصاریان را می خوانیم :
 
رسول خدا صلوات الله علیه می فرمایند: حضرت آدم سمت راست عرش پنج نور را دید که در حال رکوع و سجود بودند . از خدا پرسید: این ها که هستند و چه می کنند؟ خداوند در جواب حضرت آدم می فرمایند: اینها از نسل تو هستند، اسم هر پنج تن را خودم انتخاب کردم. اگر به خاطر این پنج تن نبود بهشت، دوزخ، عرش، کرسی، آسمان و زمین را خلق نمی کردم. آسمان را می خواهم تا این پنج تن زیر آن باشند. زمین را می خواهم تا این پنج تن روی آن قرار بگیرند . بهشتی می خواهم که این پنج تن را جای دهد و دوزخی که جایگاه دشمنان آنها باشد.
 
خداوند به حضرت آدم می فرمایند : من محمودم و از این اسم خود نام اولین فرد را محمد انتخاب کردم. من عالی ام و نام دومی را علی برگزیدم. آدم، من فاطرم و از این نام خود، فاطمه را برای سومی انتخاب کردم، فاطمه ای که شفاعت در دست اوست . آدم، من احسانم و نام چهارمین نفر را حسن گذاشتم و من محسن ام یعنی کسی که احسان و محبت او قطع نمی شود و از ریشه نام خودم، حسین را برای پنجمی برگزیدم.
 
خداوند متعال در ادامه به حضرت آدم می‌فرمایند: آدم قسم خورده ام که هرکه از این پنج تن جدا شود، جهنمی خواهد بود. ای آدم هر حاجتی هر مشکلی و هر دردی که داری به اینها متوسل شو. هر که با این پنج تن به در خانه من بیاید، ناامید برنخواهد گشت.

منبع:تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1422
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

نیت روزۀ غیر ماه رمضان در ماه رمضان
اگر شخص در ماه رمضان نیت روزۀ غیر ماه رمضان بکند، روزه‌اش چه حکمی دارد؟
الف. اگر به‌علت فراموشی یا ندانستن ماه رمضان نیت غیر ماه رمضان کرده است:
روزۀ ماه مبارک حساب می‌شود (مشهور).
ب. عمداً نیت غیر ماه رمضان کرده است:
نه از رمضان حساب می‌شود و نه از غیر رمضان (حضرت امام و آیات عظام ‌گلپایگانی، صافی، بهجت، فاضل، نوری و مکارم).
نه از رمضان حساب می‌شود و نه بنا بر احتیاط واجب از غیر رمضان (آیات عظام خویی، تبریزی، وحید و زنجایی).
روزه‌ای که قصد کرده است، حساب نمی‌شود و همچنین روزۀ ماه رمضان حساب نمی‌شود، اگر آن قصد با قصد قربت منافات داشته باشد؛ بلکه اگر منافات هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب، روزۀ ماه رمضان حساب نمی‌شود (آیت‌الله‌سیستانی).
خلاصۀ نظر مراجع به نوع فتوا یا احتیاط واجب: شخص نمی‌تواند در ماه رمضان با علم به اینکه ماه رمضان است، عمداً نیت غیر از روزۀ ماه رمضان بکند و اگر چنین کند، روزۀ او صحیح نیست؛ نه از ماه رمضان حساب می‌شود و نه از غیر ماه رمضان.
انتهای نیت روزه در حالت عادی
شخصی که عذری ندارد، انتهای نیت روزه برای این شخص چه زمانی است؟
الف. روزۀ واجب معین مثل ماه رمضان و نذر معین:
تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند (مشهور).
بنا بر احتیاط واجب، تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند (آیت‌الله‌سیستانی).
در روزۀ نذر معین خودش تا مغرب فرصت دارد نیت کند و در غیر آن، از واجبات معین مثل ماه رمضان تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند و اگر تا آن موقع نیت نکرد، به روزۀ آن روز اکتفا نکند (آیت‌الله‌زنجانی).
ب. روزۀ واجب غیرمعین، مثل روزۀ قضا و کفاره و نذر مطلق:
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد نیت کند؛ ولی بعد از ظهر نمی‌تواند نیت نکند (مشهور).
در قضای ماه رمضان و نذری خودش تازمانی‌که به‌اندازۀ نیت‌کردن به مغرب مانده باشد و در غیر دو حالت ذکرشده، تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند (آیت‌الله‌زنجانی).
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد نیت کند؛ ولی بعد از ظهر، بنا بر احتیاط واجب، نیت نکند (آیات عظام سیستانی و وحید و گلپایگانی).
ج. روزۀ مستحبی:
تازمانی‌که به‌اندازۀ نیت‌کردن به مغرب یا غروب (به‌حسب اختلاف فتاوا) مانده باشد.
انتهای نیت روزۀ ماه رمضان برای معذور
انتهای نیت روزه برای کسی‌که نمی‌داند یا فراموش کرده است ماه رمضان است یا بدون‌نیت خوابیده و خواب مانده است، چه زمانی است؟
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد فوراً نیت کند و روزه‌اش صحیح است؛ ولی اگر بعد از اذان ظهر متوجه شود، باید قضای آن را بعداً به جا آورد و تا مغرب تأدباً امساک کند (حضرت امام و آیات عظام فاضل، خویی، مکارم، وحید، تبریزی، بهجت و اراکی).
اگر مبطلی انجام نداده است، تا اذان ظهر فرصت دارد فوراً نیت کند و روزه‌اش صحیح است؛ ولی اگر بعد از اذان ظهر متوجه شود، بنا بر احتیاط واجب نیت روزه کند رجائاً و سپس قضا کند (آیات عظام سیستانی و گلپایگانی و صافی).
تا اذان صبح فرصت دارد نیت کند؛ ولی اگر مبطلی انجام نداده است و در بین روز ملتفت شود، بنا بر احتیاط واجب، آن روز را به‌قصد قربت مطلقه امساک کرده و قضای آن را نیز بگیرد (آیات عظام خویی، تبریزی، وحید و زنجانی).
انتهای نیت روزۀ واجب معین برای معذور
انتهای نیت روزۀ واجب معین برای شخصی که عذر دارد، چه زمانی است؟
اگر مبطلی انجام نداده است و قبل از اذان ظهر ملتفت شود، بدون‌تأخیر نیت کند، روزه‌اش صحیح است؛ ولی بعد از ظهر نمی‌تواند نیت کند (مشهور).
اگر مبطلی انجام نداده است و قبل از اذان ظهر ملتفت شود و بدون‌تأخیر نیت کند، روزه‌اش صحیح است و اگر بعد از ظهر یادش بیاید، بنا بر احتیاط واجب رجائاً روزه بگیرد و روزۀ آن روز را نیز قضا کند (آیت‌الله‌سیستانی).
در نذر معین اگر مبطلی انجام نداده است، تا مغرب و در غیر آن از واجبات معین تا اذان صبح و اگر تا آن موقع نیت نکرد، به روزۀ آن روز اکتفا نکند (آیت‌الله‌زنجانی).
انتهای نیت روزۀ نیابتی
انتهای نیت برای روزۀ نیابتی قضای میت چه زمانی است؟
الف. تبرعی و مجانی:
تا اذان ظهر است (رهبر معظم انقلاب و آیات عظام سیستانی، صافی، بهجت، فاضل، مکارم و تبریزی).
باید موقع اذان صبح نیت داشته باشد و حکم روزه برای خودش را ندارد (آیات عظام خویی و گلپایگانی).
ب. استیجاری:
تا اذان ظهر است (رهبر معظم انقلاب و آیات عظام سیستانی، صافی، بهجت، فاضل و مکارم).
باید موقع اذان صبح نیت داشته باشد و حکم روزه برای خودش را ندارد (آیات عظام خویی و گلپایگانی).
باید موقع اذان صبح نیت داشته باشد و حکم روزه برای خودش را ندارد و چنانچه بخواهد در بین روز تا قبل از اذان ظهر نیت کند، کفایت فعل معذور از منوب‌عنه محل اشکال است (آیت‌الله‌اراکی).
تأخیر افطار
آیا انسان می‌تواند بعد از اذان مغرب همچنان نیت روزه داشته باشد؟
جایز نیست شب را جزء نیت روزه قرار داد؛ مگر به‌قصد مقدمیت و تأخیرانداختن افطار از اول اذان مغرب بدون قصد روزه:
مستحب است تا خواندن نماز مغرب و عشا تأخیر بیندازد تا ثواب نماز روزه‌دار مکتوب شود؛ مگر کسی برای افطار منتظرش باشد یا موقع نماز، خضوع قلب نداشته باشد (مشهور).

 

منبع:قدس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1883
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

: مراسم مناجات خوانی و سخنرانی شب هجدهم ماه مبارک رمضان در مهدیه تهران برگزار شد.

در این مراسم که با مناجات خوانی حاج مهدی سماواتی آغاز شد، حجت الاسلام سیدحسین مومنی به سخنرانی پرداخت.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام مومنی را بخوانید:

* از آسیب های بسیار جدی که در بحث دعا مطرح است، غفلت از امر دعا بعد از رفع ابتلاء است، صرفا زمان ابتلاء انسان نباید دعا بکند، زمانی که مبتلا نیستیم، گرفتار نیستیم، مصیبت و بلائی سرمان نیامده هم باید دعا بکنیم.

* دعا صرفا برای زمان ابتلاء و گرفتاری نیست، در زمانی که گرفتار نشدیم دعا بکنیم، زمانی که گرفتار هستیم دعا بکنیم و زمانی که گرفتاری و ابتلاءمان برطرف شد باز هم دعا بکنیم. لذا قبل از ابتلاء حین ابتلاء و بعد از ابتلاء از آداب دعا کردن است.

* ولی به حکم اینکه « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ » زمانی که مبتلاء نیست، دعا نمی کند، زمانی که مبتلاء هست، آخر سر می آید و دعا می کند، اول می رود سراغ دیگران و زمانی که ابتلاء او بر طرف شد، دعا کردن هم از یادش می رود، فراموش می کند. خداست که باید انسان را نجات بدهد. فراموش می کند اگر قرار است از ما ابتلائی برداشته بشود، به اذن الهی است، « أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ »همزه این آیه، همزه استفهام است نه دعا، کیست که مضطر را اجابت بکند، کیست که گره از کار مضطر باز بکند و این ناراحتی درونی او را از بین ببرد جز خدا. فقط خدا. قبل از ابتلاء، دعا، از امری می ترسید، دعا، حین ابتلاء، دعا.

* به امام صادق علیه السلام گفتند: ما هم مانند حضرت یوسف که خدا را به اجداد خود قسم داد، دعا بکنیم؟ حضرت فرمودند: خیر، اگر شما می خواهید دعا کنید، به خدا بگویید: خدایا، تو را به حق پیغمبر و أئمه ای که از نسل او هستند، و أئمه معصومین علیهم صلوات الله اجمعین، اگر گناه من باعث بی آبرو شدن من درِ خانه توست، به حرمت اینها از من بگذر، این ها درِ خانه تو آبرو دارند.

* کسی از امیرالمومنین(ع) طلب موعظه کرد، گفت: علی جان، می شود مرا موعظه کنی؟ امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: از آن آدم هایی نباش که وقتی عافیت دارند در زندگی خود برتر بینی، تکبر و غرور دارند، زمانی که مبتلا بشوند نا امید مأیوس اند، از این آدم ها نباش، زمانی که مصیبتی سرشان بیاید، از سر اضطرار یک یا الله می گویند. گرفتار که می شود و در حال برشکست شدن است، هر شب دعایش به راه است و وقتی به عافیت برسد یادش می رود، خدایا کمکم کن من بتوانم همین یک دستور العمل حضرت علی علیه السلام را در زندگی ام جامه عمل بپوشانم.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1582
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

مراسم شب نوزدهم رمضان در مهدیه امام حسن مجتبی(ع) با سخنرانی آیت الله احدی برگزار شد.
 
نکاتی از سخنان آیت الله احدی را بخوانید؛



 *بزرگان ما لیله القدر را در چند معنا میگیرند، یک لیله القدر یعنی لیله الشرف، یعنی که من شرافتی ندارم ولی امشب با اتصال خدا از این کانال شرافت پیدا می کنم.

 *از معصوم سوال کردند که ما شب 19 رمضان چه نسبتی با شما پیدا می کنیم، حضرت پاسخ داده است فرزند معنوی ما می شوید، امشب فهمیدیم که علی(ع) دو نوع فرزند دارد، یکی نسبی و دیگری معنوی.

 *ما میخواهیم در شب قدر فرزند معنوی اهل بیت شویم، میخواهیم بشویم منا اهل البیت.

 *معصوم (ع) فرمود: کسی که در مجلس ما گناه نمی کند ولی وفتی خارج می شود باز گناه می کند اینها فرزندان معنوی ما نیستند، فرزند معنوی من کسی است که در گوشه ای که نسشته و می گوید: الله اکبر، لااله الا الله، استغفرالله ربی و اتوب الیه.

 *فرمود: کسی که اسغفار می کند انتساب بخدا پیدا می کند، چون امشب تمام فرشتگان  پایین می آیند و مامور هستند از طرف خداوند تا به بندگان  بگویند که خداوند غفور و رحیم است.

 *انسان در این شب می تواند برای خودش تقدیری خاص مقدر کند، مثلا من شغل و مدرک تحصیلی و...می خواهم، دیگری تقدیر عمومی می خواهد مثلا من میخواهم جهنمی نشوم، میخواهم ملعون خدا نباشم، بنده میخواهم مثل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به عرفان برسم و...

 *امام حسن می فرماید در شب های قدر مادرمان فاطمه(س) آب به سر و و روی ما می پاشید و نماز شب میخواند ناگهان برای لحظاتی مادرم  غیب شد و برگشت رفتم سر خود را بر زانوی مادر گذاشتم پرسیدم: مادر کجا بودی؟ فرمود: پسرم داشتم دور عرش طواف می کردم، فرمود: این خاصیت شب قدر است، شب قدر یعنی طواف اطراف عرش.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1210
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

: مراسم سخنرانی، عزاداری و احیای شب نوزدهم ماه رمضان با حضور جمع زیادی از شب زنده داران در مکتب الزهرا برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقا تهرانی سخنرانی کرد.


نکاتی از سخنان حجت الاسلام آقا تهرانی؛

_ بچه شیعه ها اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین دارد که این حداقلش است. کسی که ولایت حضرت مولا را دارد و از دشمنانش بیزاری می جوید و حلالی را که امیرالمؤمنین حلال می داند را حلال و حرامی را که امیرالمؤمنین حرام می داند، حرام می شمارد. گاهی اوقات هم گناه می کند و اگر در دنیا توبه هم نکند،در عالم برزخ او را می آورند، و آن را پاک می کنند و در قیامت طوری وارد می شود که هیچ گناهی ندارد.

_ روایت است که گاهی اوقات گناه ماهیت ما را تغییر می دهد و از شکل انسانی درمی آورد. اهل بیت ما را درقیامت شفاعت می کنند ولی می فرمایند که برزختان را جمع کنید. حلال و حرام را با هم قاطی نکنید. بداخلاقی نکنید. گناه نکنید. معصیت نکنید. حق الناس را رعایت کنید. برزخ را سهل نگیرید. بعد از این دنیا برزخ انسان شروع می شود. برزخ فاصله این دنیا تا قیامت است و چند سال طول می کشد معلوم نیست. 

_ امشب شب توبه است. توبه کنیم و تصمیم بگیریم که اگر کسی حقی گردن ما دارد آن حق را بپردازیم. دست پدر و مادرهایمان را ببوسیم. و از آن ها دلجویی کنیم. قولی به کسی داده اید وفا کنید. حلالیت بطلبید. امشب خودتان را پاک کنید. طبق روایت ما در قیامت جهنم نمی رویم ولی برزخ هست. با خدای تعالی آشتی کنید.

_ طبق روایت رسیده از امیرالمؤمنین دنیا دار گول زدن است و کسی که در این دنیا به دنبالش برود به آن می رسد.دنیا یک سرای خاری است. سفر آخرت را تأمین کنید.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1568
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

«لیلةالقدر، شب ولایت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائکه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت است، هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره مبارکه قدر هم، سوره ولایت است.»(3) «در اصول كافي در باب حجت، روايتي از امام معصوم(ع) آمده است كه خطاب به شخصي فرمودند: «براي اثبات ولايت ما براي مخالفين، با سوره قدر احتجاج كنيد. چرا كه يكي از دلايل لزوم امام بعد از پيغمبر اكرم(ص) اين سوره است»؛ اين شخص با تعجب مي‏گويد در اين سوره از امامت و ولايت سخني گفته نشده است. پس چگونه مي‌توان از اين سوره براي اثبات مسئله امامت احتجاج نمود؟ حضرت فرمودند: از مخالفان بپرسيد در شب قدر ملائكه بر چه كسي نازل مي‏شوند؟ آيا تاكنون كسي ادعا كرده است كه در شب قدر، ملائكه بر او نازل شده باشند؟ هيچ كس نمي‌تواند ادعا كند كه نزول ملائكه را در شب قدر درك كرده است. تاكنون نيز كسي در اين باره مدعي نشده است. قرآن نيز مي‌گويد:

فرشتگان با روح در شب قدر نازل مي‏شوند. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»

بنابراين حتماً بايد پس از پيغمبر(ص) كسي وجود داشته باشد تا ملائكه بر او نازل شوند. او كسي جز حجت خدا و امام زمان صلوات الله عليه نخواهد بود.

امّا وقتي ملائكه بر امام زمان نازل مي‏شوند، چه كاري خواهند كرد؟ قرآن مي‌فرمايد:

«سَلامٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ»؛ از شب تا صبح، فرشتگان فوج فوج به خدمت امام عصر(عج) رسيده و به ايشان عرض سلام مي‌گويند. براي ملائكه توفيق و شرافتي است كه در شب قدر اجازه ‌يابند تا به خدمت امام زمان(عج) رسيده و به ايشان اداي احترام كنند. اما نكته دوم كه در روايات شيعه از حد خبر واحد فراتر است، آن است كه ملائكه نازل مي‏شوند تا مقدرات سال را بر امام زمان(عج) عرضه نمايند. به ويژه در شب بيست و سوم كه مقدرات عالم به امضاء رسيده و قطعي شده است را به حضور امام زمان صلوات الله عليه ارائه داده و ايشان از تمام مقدرات امت تا پايان سال بعد و شب قدر ديگر، آگاه مي‌شوند.»(4)

«چون لیلة‌القدر، لیله توجه تام ولیّ کامل و ظهور سلطنت ملکوتیه اوست، به توسط نفس شریف ولی کامل و امام عصر هر عصر و قطب هر زمان که امروز حضرت بقیة‌الله فی‌الارضین، سیدنا و مولانا و امامنا حجة بن الحسن العسکری ارواحنا فداه، است، تغییرات و تبدیلات در عالم واقع شود، پس هر یک از جزئیات طبیعت را خواهد بطئی حرکت کند و هریک را خواهد سریع حرکت کند و هر رزقی را خواهد توسعه دهد، و هر یک را خواهد تضییق کند، و این اراده، اراده حق است و ظل و شعاع اراده ازلیّه و تابع فرامین الهیّه است»(5)

امام معصوم، شاهد اعمال

امام، مظهر اسم حىّ الهى است و چون حيات مبدأ علم و قدرت است و علم خداوند شهودى است او نيز شاهد اعمال امّت و به همه كارهاى آنان آگاه است.

امام، چونان احاطه جان بر بدن، به تمام شئون انسان‌ها احاطه دارد، زيرا وى جان جانان است و اطلاع و وقوف حضرتش به اعمال ما منحصر در روزهاى مشخص و دفعات محدود نيست.

عرضه اعمال به پيشگاه امام گاه عرضه‌اى عمومى است كه روزهاى دوشنبه و پنج‌شنبه اعمال امّت به حضورشان برده مى‌شود -چنان‌كه ظاهر برخى روايات عرض اعمال همين است- و گاه عرضۀ دائمى و اشراف هميشگى است كه با عبارات كل يوم و ليلة، كل صباح در روايات معصومان آمده است و ناظر به دوام وقوف امام عليه السّلام بر اعمال امّت است.

همان‌طور كه جان ما از جسم ما با خبر است و مى‌داند كه بر او چه مى‌گذرد، امام به واقع از جان ما با خبر است؛ گويى درون جان ماست. اين نكته فاخر را كه امام جان جانان است مى‌توان از تعبير اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ(6) استفاده كرد، زيرا اگر انسان كامل معصوم مانند حضرت رسول اعظم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جان آنان سزاوارتر است حتما به مناسبت تفوق وجودى نسبت به ارواح است به طورى كه ارواح امت به منزله بدن براى روح نبوى‌اند و چون حقيقت امامت جز خلافت خدا و رسول نيست قال الرضا عليه السّلام: انّ الإمامة هي منزلة الأنبياء و إرث الأوصياء، انّ الإمامة خلافة اللّه و خلافة الرسول و مقام أمير المؤمنين عليه السّلام(7) هر كمال مشتركى را كه ميان مقام نبوّت و ولايت متصور باشد واجد خواهد بود.

بنابراين مقام اولويتى كه در آيه مذكور به واسطه تفوّق وجودى براى پيامبر بالاصاله ثابت است براى امام معصوم كه خليفه رسول اللّه است بالتبع ثابت خواهد بود.(8)

امامان عليهم‌السّلام چگونه از اعمال ما باخبر مى‌شوند؟

بهترين راه براى شناخت اين امور مراجعه به احاديث و فرموده‌هاى امامان معصوم عليهم‌السّلام است.

الف) امام زمان(عج) در توقيعى خطاب به شيعيان فرمود:

فإنّا نحيط علما بأنبائكم و لا يعزب عنّا شيء من أخباركم؛(9)

ما بر اوضاع و احوال شما كاملا آگاهيم و هيچ‌يك از اخبار شما بر ما پوشيده نمى‌ماند.

ب) امام صادق عليه السّلام دربارۀ قول خداى عزّ و جل كه فرمود:

اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اَللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ(10)؛  عمل كنيد كه خدا و پيامبر و مؤمنين كردار شما را مى‌بينند.

فرمود: مؤمنين همان ائمه هستند. (11)

ج) عبدالله بن ابان كه در نزد امام رضا عليه السّلام منزلتى داشت گويد: به امام عليه السّلام عرض كردم: براى من و خانواده‌ام به درگاه خدا دعا فرماييد. امام فرمود: مگر من دعا نمى‌كنم؟ به خدا سوگند كه همانا اعمال شما در هرشب و روز بر من عرضه مى‌شود.

عبد الله گويد: حضرت كه متوجه شد من اين مطلب را بزرگ و باور نكردنى شمرده‌ام فرمود:

مگر كتاب خدا را نخوانده‌اى؟

وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اَللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ ؛

مراد از مؤمن به خدا سوگند على ابن ابى طالب عليه السّلام است.(12)

چگونگى دريافت علم و آگاه شدن بركردار مردم

از امام كاظم عليه السّلام در اين باره روايت شده است كه:

علم به سه صورت به ما مى‌رسد: يكى اخبار گذشته كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله براى ما تفسير و تبيين كرده، ديگر اخبار آينده كه در مصحفى نزد ما نوشته شده و سوم اخبار پديد شونده و فعلى كه، از راه الهام در دل و تأثير در گوش به ما مى‌رسد (كه هرروز به ويژه شب‌هاى جمعه و قدر حاصل مى‌آيد) و آن بهترين دانش ماست (زيرا از اسرار امامت است) و پيامبرى بعد از پيامبر ما نيست.(13)

آثار تربيتى آگاهى امام عليه السّلام از اعمال مردم

 امام زمان (عج) واسطۀ فيض و رحمت الهى بين خدا و بندگان است. جاى ترديد نيست كه آن بزرگوار از كردار همۀ بندگان نيكوكار و بدكار آگاه مى‌شود، خصوصا اين‌كه به مسلمانان و شيعيان توجه خاص دارد و هم‌چون پيامبر صلّى اللّه عليه و اله هرگاه كار نيكى را از آنان ببيند، خدا را سپاس مى‌گويد و بر هر كار بدى برايشان استغفار مى‌كند.(14)

نكتۀ اساسى بعد تربيتى خاصى است كه توجه به آن امت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و پيروان معصومان عليهم السّلام را به نوعى مراقبت هميشگى نسبت به كردار خويش وامى‌دارد. به راستى اگر بدانيم در هرهفته يك‌بار يا دوبار، بلكه در هرروز، كارنامۀ هريك از ما را به حضور مقدس ولى عصر(عج) عرضه مى‌دارند، چه تأثيرى جز تلاش در راه اصلاح نفس و بهسازى اعمال ما مى‌تواند داشته باشد؟

امام صادق عليه السّلام می‌فرماید:

إنّ أعمال أمّة محمّد صلّى اللّه عليه و اله تعرض على رسول اللّه كلّ خميس فليستحي أحدكم من رسول اللّه أن يعرض عليه القبيح؛(15)

كردار امت محمد صلّى اللّه عليه و اله هرپنجشنبه بر او عرضه مى‌گردد، پس هريك از شما بايد از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله حيا كند كه مبادا كارهاى زشت خويش را به او عرضه بدارد.(16)

 

4- گزيده‏اى از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 20/06/87 مطابق با شب دهم ماه مبارک‌؛ رمضان 1429 ايراد فرموده‌اند. برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی استاد مصباح یزدی

5- آداب الصلاة امام خمینی (ره) ص268

6- سوره احزاب آیه 6

7- الکافی ج 1 ص200

8- امام مهدی (عج) موعود موجود آیت الله جوادی آملی ص 76-75

9- طبرسى، الاحتجاج، ج  3 ، ص  497

 10- سوره توبه ، آيۀ 105

11- كافى، ج  1، ص  318

12- همان، ج  1 ، ص  319

 13- همان، ص  393

14- بحار الانوار، ج  18، ص  150 ، به نقل از: موعود، شمارۀ4

 15- بحار الانوار، ج  17، ص  150 ، ح  5

16- سپیده امید کاوشی در مهدویت ص126

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1601
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

یک سال انتظار کشیدیم و عاقبت مفتخرمان کردند به حضور در این بزم ملکوتی، امشب حاجات به آسمان می رود و مُهر تأیید خورده بر می گردد، بعضی هایشان همین روزها اجابت می شوند بعضی هایشان سال بعد، بعضی هایشان چند سال بعد، اما دست رد به سینه احدی زده نمی شود، همه و همه مهر اجابت می خورند.

بعضی از این دعاها خیلی قشنگ هستند آنقدر خالص و بی ریا که اشک فرشتگان را در می آورد، اینقدر عمیق و شیرین که ملائکه سجده دوباره بر انسان می کنند.

یکی می گوید خدایا من شکسته تر از آنم که درکت کنم اما می شود خدایی کنی و لحظه ای به قلبم بیای؟ خدایا می شود نگاهم کنی؟

یکی زمزمه می کند خدایا دستانم خالیست و نیاز بنده های تو بسیار، خدایا ندارم، می توانم جانم را پیشکش کنم ؟

یکی دلتنگ است و منتظر، سالهاست اشک ریخته و انتظار کشیده، طاقتش تمام شده می گرید: «خدایا حجتت را برسان، خدایا امام زمانمان را برسان، خدایا کودکان غزه ، مردم بی گناه سوریه و عراق فریادرس می خواهند ، خدایا فریادشان را بشنو و جان این عالم بی جان را برسان....»

یکی می گرید خدایا یادت می آید آنروز چقدر با تو لج کردم با همه کوچکیم در برابر همه آسمان ها و زمینت ایستادم و گفتم نمی خواهم بندگی ات را؛ دست از سرم بردار ؟ خدایا امشب آمده ام بگویم اشتباه کردم دستت را آنی از سرم برندار ، من بی تو هیچم، هیچ ....

راستی این شب ها از خداوند چه بخواهیم؟

خداوند کریم و بخشنده کدام دعای ما را بیشتر دوست دارد؟

این شب ها چقدر به دعایمان بال و پر دهیم ، به اندازه عزیزانمان ، به اندازه کشورمان ؟ به اندازه هم کیشانمان؟

به اندازه آخرتمان ؟ دعایمان را چقدر وسعت ببخشیم؟

بسیار خرسند می شویم که دعاهای پر مغز و ناب و خالصتان را با ما به اشتراک بگذارید ، باشد که از هم بیاموزیم چگونه دعا کردن را و به یاد هم بیاندازیم چه بخواهیم که سعادت و عاقبت به خیری نتیجه اش باشد؟ 

منبع: تبیان

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1583
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
 علامه حسن زاده در انتهای درس شانزدهم کتاب معرفت نفس بیان می دارد: هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادتمند داشته باشید زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر می برند، سخت دوری گزینید که رهزن شمایند.

این گروه روی سعادت را نخواهند دید چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک های گوناگون بوقلمونی وطاووسی دل خوشند و به زودی نه آن را دارند نه این را نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشند ، ناچارا باید بعدا تن به گدایی دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی ها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند.

با آنان همنشین نشوید که به شما بگویم نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت وشقاوت انسانی دخلی به سزا دارند.....

باید دوستان از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حد بلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد.

بیشمار ( و ما یعلم جنود ربک الا هو) دست هم گرفته در کارند تا انسان بسازند و از عالمی تحویل به عالم دیگر دهند و می گوید که مروت نباشد که کفران شود و جبران نشود.

با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش. خلاف مگو گرچه به مطایبت باشد. از قسم خوردن هم اگر چه به راست، احتراز کن. چه ایستاده ای دست افتاده گیر و تا می توانی نماز را در اول وقت به جای آر.

با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش. خلاف مگو گرچه به مطایبت باشد. از قسم خوردن هم اگر چه به راست، احتراز کن.

انسان بیدار همواره کشیک نفس می کشد و پاسبان حرم دل است و واردات و صادرات دهان خود را می پاید و دار هستی را کارخانه ای بزرگ می یابد که با عمّال و از عالمی تحویل به عالم دیگر دهند و می گوید که مروت نباشد که کفران شود و جبران نشود.

از امیرالمومنین علی (ع) سوال کردند که وجود چیست؟ فرمود به غیر وجود چیست؟ اما در باب شیوه پسندیده سکوت، حق است که:

هر که را اسرار حق آموختند مُهر کردند و دهانش دوختند

رسول الله (ص) به قیس ابن عاصم فرمود: "ان مع الدنیا آخره"

از ماه شعبان که میقات شهر الله است، غسل توبه کن و لباس و فا و ولا از دل و جان محرم شو و از صمیم قلب لبیک گو و در خویشتن سفری کن و گرد کعبه عشق طواف کن که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

در روز، مشغله و آمد و شد و اسباب انصراف انسان بسیار زیاد است، بخلاف شب که هنگام آرامش قوله سبحانه:

(انا سنلقی علیک قولا ثقیلا ان ناشئه الیل هی اشد و طئا و اقوم قیلا ان لک فی النهار سبحا طویلا).

لذا اذکار و اوراد و خلوت را در شب تاثیری خاص است که در روز نیست، به خصوص در ثلث آخر لیل.

اهل الله گفتند که هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقی درجات و مقامات معنوی کلمه طیب(لا اله الا الله) ندارد.

از این روی رسول خدا (ص) فرمود: (کل حسنه یعملها الرجل توزن یوم القیامه الا شهاده لا اله الا الله فانها لا توضع فی المیزان و وضعت السماوات و الارضون السبع و ما فیهن کان لا اله الا الله ارجح من ذلک)

یعنی:

در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود جز گواهی دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین های هفتگانه با وی برابری نکنند. کنایه از این که ثواب این کلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز هم سنگ او نگردد.

در این اوان که بحمدالله با " لا اله الا الله" محشوری ، خوش آن که با دوست، حشر علی الدوام دارد.

لیله قدر و ماه رمضان در الهی نامه علامه حسن زاده آملی

الهى ماه مبارك را حرام كردم كه نه قدر روزه را دانستم و نه قدر قدر را، نه قرآن خواندم و نه سحر داشتم و نه سهر، در ليلة الجوائز جز شرمسارى چه مى برم خوشا بحال صائم كه له فرحتان حين يفطر و حين يلقى ربه بدا به حالم كه لى حزنتان، بار آلها آهم جهنم سوز است.

الهى واى بر آنكه در شب قدر فرشته بر او فرود نيامده با ديو همدم و همنشين گردد.

الهى شكرت كه مجاز را قنطره حقيقت گردانيدى تا از ليلة القدر زمانى زمينى به ليلة القدر آسمانى رسيدم . الهى شكرت كه در اين شب مبارك بليلة القدر رسيدم.

سفارشات علامه در ماه مبارک رمضان

هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه ای سعادتمند داشته باشید زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به کمال نرسیده است قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر می برند، سخت دوری گزینید که رهزن شمایند.

این گروه روی سعادت را نخواهند دید چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک های گوناگون بوقلمونی وطاووسی دل خوشند و به زودی نه آن را دارند نه این را نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشند، ناچارا باید بعدا تن به گدایی دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگی ها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند.

با آنان همنشین نشوید که به شما بگویم نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولی اند که در سعادت وشقاوت انسانی دخلی بسزا دارند... .

باید دوستانم از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدبلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد. 
 
منبع: مهر
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1379
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
آیا نوع زندگیمان امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟

آیت الله بهجت(ره) می‌فرمود: وقتى تأمّل مى کنیم مى بینیم همه قضایاى امام حسین(ع) در یک روز واقع شد و وقتى مردم کوفه و بصره از قضیّه ى قتل آن حضرت(ع) مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت(ع)، خدا مى داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى که گویا باورشان نمى شد.

در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود. امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت(عج) گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند!

در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب(عج) در مصایب و گرفتارى شبیه قضیّه ى حسین بن على(ع) به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟! ""

تا کی باید بار گناهان و اشتباهات خود را متوجه دیگران و دیگر چیزها بکنیم؟ تا کی بایستی این همه مصیبت را به خاطر بی توجهی و فراموش کردن امام زمانمان(ع) تحمل کنیم؟ تا کی می خواهیم خود را گول بزنیم و بیدار نشویم؟ پس کی بناست علت اصلی آن را متوجه شویم؟

پیشوای پنجم شیعیان، امام باقر(ع) می فرماید: هرگاه خداوند بخواهد بر مردم غضب کند (آن هم به خاطر اعمال ناشایست مردم) ما اهل بیت را از مجاورت با آن ها دور می کند. (اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه، نحانا عن جوارهم".(1)

بیش از هزار سال پیش که حدود هشتاد سال از دوران غیبت کبرای امام زمان(ع) می گذشت، آن حضرت در نامه ای به شیخ مفید(ره) فرمودند: "ما به خبرهای شما احاطه کامل داریم و چیزی از خبرهای شما برای ما پنهان نمی ماند و آگاهیم از ذلت و خواری که به شما رسیده، از زمانی که عده ای از شما تمایل نموده اند به عقاید و اعمالی (ناپسند) که گذشتگان صالح از آن دور بودند و عهد و پیمانی را که از آن ها گرفته شده بود (نسبت به امام زمانشان) بدور انداختند گویا که نمی دانند."

نکته قابل توجه اینجاست که این توقیع در سال های اولیه دوران غیبت فرستاده شده است، اکنون که وضع بسیار بدتر از آن زمان است و مردم در سختی ها، فشارها و فساد بسیار بیشتری گرفتار شده اند.

علاوه بر اینکه امام زمان(ع) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.

آیا می خواهید بدانید فاصله ما با امام زمانمان چقدر است و معنای غربت و تنهایی چیست؟ به این چند جمله ساده و عامیانه خوب دقت بفرمایید؛ به ما فرموده اند که روز جمعه احتمال ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) بیشتر است. "یامولای هذایوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک"(2)

حال اگر عصر جمعه ای بعد از نماز مغرب و عشاء، کسی به ما بگوید که امروز هم گذشت و امام زمان (ارواحنا فداه) ظهور نفرمودند و سپس چند لحظه بعد به ما خبر بدهند که از امروز مثلاً سیب زمینی کیلویی بیست تومان گرانتر شده است، شما را به خدا قسم برای کدام یک از این خبرها بیشتر ناراحت می شویم؟ برای کدام یک بیشتر دلهره پیدا می کنیم؟ نگران کدام یک می شویم؟

آیا زمانی که مثلا دخترمان از مدرسه برمی گردد، اول می پرسیم دخترم در راه حجابت را رعایت کردی تا قلب نازنین امام زمان(ع) را نرنجانی؟ یا ابتدا می پرسیم نمره امتحانت چند شد؟ آیا از پسرمان می پرسیم که همزمان با امام زمانت، نمازت را خواندی؟ یا اول می پرسیم مسابقه امروز را بردی یا نه؟ اصلاً به زندگی هایمان نگاه کنیم، آیا رنگ و بوی امام زمان(ع) را می دهد؟ آیاتابلویی که به دیوار خانه نصب کرده ایم، آیا وسایلی که مورد استفاده قرار می دهیم، آیا نوع زندگیمان امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟ یا نه؛ آن قدر محرم و نامحرم بی پروا با هم اختلاط دارند که قلب مهربان امام زمان(ع) را می رنجاند؟ آیا ظاهر خود و خانواده مان آن طوری هست که مورد قبول و رضایت امام زمان(ارواحنا فداه) باشد؟ آیا طریقه درآمدمان طوری هست که امام زمان(ع) به آن برکت دهند و یا قدم به خانه ما گذاشته و بر سرسفره ما بنشینند؟ و خلاصه اینکه آیا روش زندگی ما همانگونه است که امام عصر(ع) می پسندد؟

دوستی می گفت داشتم از حرم مطهر امام رضا(ع) بیرون می آمدم، دیدم شخصی فریاد می زند؟ آی دزد، پولم را دزدیدند و …، مردم هم با یک حالت تأسف و دلسوزی به او نگاه می کردند، با خودم گفتم: الان اگر کسی فریاد بزند: امام زمانم نیست، امام زمانم نیامد و …، مردم با یک حالت تمسخر به او نگاه می کنند و می گویند: او دیوانه شده است.

همه این ها یک طرف که اینگونه نیستیم، گاهی در زندگی مان طوری رفتار می کنیم که انگار از امام زمان(عج)، از آن کسی که اصلا کسی وجود ما به طُفیلی ایشان و به خاطر وجود ایشان خلق شده(3)، طلبکار هم هستیم.

به هر حال یادمان نرود که علاوه بر اینکه امام زمان(ع) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.
 
منبع: تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1468
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

آیت الله بهجت معتقد بودند، معیار و محور باید یک نفر باشد که آن شخص امام خمینی بود و حتی می‌گفتند ما می‌توانیم روی سبیل شاه نقاره خانه بزنیم و تنها باید همت به خرج دهیم.

بررسی زوایای جدیدی از زندگی آیت الله بهجت در گفت وگوبا آیت الله مسعودی خمینی تولیت سابق حرم حضرت معصومه (س) که یکی از شاگردان اعلم و فقیه مرحوم بهجت است،تقدیم حضورتان می شود؛
 
با توجه به اینکه حضرتعالی حدود 12 سال در درس خارج فقه آیت الله بهجت حضور داشتید بفرمایید شیوه تدریس ایشان چگونه بود؟   
 
در درس فقه علماء مرسوم بر این است که آن  عالم فقیه می‌آید و مسئله ای را مطرح می کند و بعد از آن کتب گونانون فقهی را مورد بررسی قرار می دهد و اقوال مختلف و ابعاد مختلف نظریه را با نام بردن صاحب نظریه درکتب مختلف نام می بردند ولی آیت الله بهجت اینگونه نبودند که بگویند این نظریه برای کتاب فلان از فلان شخص است.  
 
پس شاگردان  ایشان از کجا می فهمیدند که این اقوال از کیست؟  
 
باید شب گذشته تمام اقوال را بررسی می کردند تا وقتی در جلسه درس نظریه ای مطرح شد بدانند که از کیست. لذا شاگردان زیادی در درس آیت الله بهجت حضور نمی یافتند چرا که باید  خودشان زحمت می کشیدند.  
 
در فتاوا، آیت‌الله بهجت شهامت زیادی داشتند. برای مثال درباره‌ی نجاسات کفار می‌گفتند که یهودی‌ها و آن‌هایی که صاحب کتاب هستند اگر پایبند به دین خود باشند چرا باید نجس باشند؟ در حالی که بقیه‌ی علما آن ها را نجس می‌دانستند. نجس بودن شان به خاطره این بود که ملحد بودند و توحید نداشتند. ایشان درس اخلاقی به صورت جداگانه نمی‌گفتند اما همیشه قبل از درس یک نکته اخلاقی می‌گفتند.   
 
بحثی مطرح است من باب اینکه آیت الله بهجت در مسائل سیاسی دخالتی نمی کردند.  
 
اگر شما بخواهید افرادی را مثل امام پیدا کنید که روش سیاسی شان این بود که باید با ظالم با فریاد مبارزه کرد. از روز اول هم ایشان فریاد زدند اما بعضی از آقایان روش شان فریاد نبود اما پایه های ظلم را سست می کرد که آیت الله بهجت در قالب بحث هاشان در زمان انقلاب  پایه های ظلم را سست می کردند.  
 
چرا روش ایشان مثل امام (ره) نبود که با فریاد با ظالم مقابله کنند؟  
 
علت آن این بود که آیت الله بهجت معتقد بودند، معیار و محور باید یک نفر باشد که آن شخص امام خمینی بود و حتی می‌گفتند ما می‌توانیم روی سبیل شاه نقاره خانه بزنیم و تنها باید همت به خرج دهیم. بعد می فرمود یا با زور و یا با پول می توان شاه را خرید چرا که امثال این فقط دنیا را می پرستند و اتفاقی نمی افتد و اگر دنیا را به آنها بدهید می توانید آنها را راضی کنید.  
 
البته لازم به ذکر است که بگویم ایشان در مسائل سیاسی فریاد نمی زدند ولی دخالت می‌کردند و حضور داشتند.  
 
 به صورت عینی خاطره ای هم می توانید تعریف کنید که موید این مطلب‌تان باشد؟  
 
یک روز آقایی قبل از انقلاب آمد و به آیت الله بهجت گفت، آیا شما فکر نمی کنید که آقای خمینی تند می رود؟ این اتفاق برای آن زمان بود که امام در مورد کاپیتولاسیون صحبت کرده بودند و اعلامیه‌ی شاه دوستی سطح بالای امام منتشر شده بود و همه می‌دانستند که لبه‌ی تیز انقلاب امام روی شخص شاه است و شاه است که باید از بین برود. 
 
بعد آیت‌الله بهجت در جواب سئوال آن  شخص می‌گوید: شما احتمال نمی‌دهید که آقای خمینی دارند کند می روند؟   
 
معنایش این بود که اگر قرار است انقلاب شود باید هر چه تندتر رفت. در همان سال‌های چهل و یک و یا چهل و دو بود که امام با آقای بهجت رابطه‌ی محکمی داشت.   
 
راجع به سفارشات آیت‌الله بهجت به امام در رابطه با قربانی کردن گوسفند که از طریق شما صورت می‌گرفت برایمان بفرمایید.  
 
گاهی اوقات در بحبوحه انقلاب آیت الله بهجت به من می‌فرمودند آقای مسعودی به امام بگویید فردا گوسفند قربانی کند و من به امام می‌گفتم و ایشان دستور می‌دادند که به آقای فرجی (قصاب قبل از انقلاب شهر قم) بگویید دو تا گوسفند قربانی کند. 
 
یک دفعه‌ی دیگر هم آقای بهجت فرمودند که فردا صبح اول وقت به این جا بیا. وقتی که رفتم گفتند همین امروز به آقای خمینی بگویید که سه تا گوسفند قربانی کند وقتی به امام گفتم، امام فرمودند بلافاصله به آقای فرجی قصاب بگویم تا این کار را انجام دهد.  
 
علت این قربانی ها چه بود؟  
 
من خودم، یک دفعه من پرسیدم که قربانی کردن این گوسفند ها برای چیست؟ ایشان می فرمودند این قربانی ها دفع بلا می‌کند.  
 
ایشان در درس خارج فقه شان از مسائل سیاسی هم سخن می گفتند؟  
 
ایشان در درس فقه شان قبل از درس آیه روایتی می خواندند که هم از نظر اخلاقی و هم از نظر سیاسی حرفشان را زده باشند. اگر از تمام این ها فیلم داشتیم الان دنیایی از اخلاق و سیاست از زبان ایشان را جمع کرده بودیم.   
 
یک روز امام آمده بودند قیطریه، بعد از تبعید از ترکیه که آقای بهجت فرمودند نامه‌ی کوچکی است که به دست امام برسانید وقتی این نامه را به ایشان رساندم با این که نامه شاید ده کلمه بود اما فهمیدم که در مورد نفت بود. گذشت تا یک روز امام کتابی به من داد که آن نامه داخل آن بود که دو یا سه خط کوچک در آن خطاب به امام نوشته شده بود. حتی اگر بتوانید شما نفت را با  آمریکا معامله کنید که آمریکا دخالتی در امور ایران نکند باز هم ارزش دارد. شما نفت را بدهید تا اسلام باقی بماند و شاه برود.   
 
رابطه آیت الله بهجت با مقام معظم رهبری چگونه بود؟  
 
آقای بهجت معمولا کسی را به این آسانی در خانه اش راه نمی‌دادند اما مقام معظم رهبری هر چند وقت یک بار شب‌ها حتی بصورت غیر مترقبه می‌آمدند و با آقای بهجت جلسه‌ی نیم ساعتی داشتند و می‌رفتند.   
 
گویا بر سر ساخت گنبد مطلای حضرت معصومه سلام الله علیها، هم آیت‌الله بهجت تاکیدی داشتند. درست است؟  
 
بله. هنگام ساخت گنبد من خدمت مقام معظم رهبری رفتم و گفتم که نظر آقای بهجت است که این گنبد ساخته شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند هر چه آقای بهجت گفته باشند من چشم بسته قبول می کنم. بعد من گفتم که من از شما حمایت معنوی می‌خواهم تا بتوانم این کار را انجام بدهم. 
 
در تمام امور عمرانی آستان مقدسه در طی این بیست سال از خود موقوفات و درآمد آستانه آوردیم و خرج کردیم نه از مقام رهبری پولی گرفتیم و نه از هیچ کس دیگری.  
 
مقام معظم رهبری شخص بسیار زیرکی هستند و اگر چیزی از معنویات و سلوک عرفانی هم داشته باشند کتمان می کنند اما علامه کتمان نمی کرد و آقای خمینی هم صد در صد کتوم بودند.  
 
خاطره ای در ذهنتان از توصیه  های اخلاقی و دستورالعمل‌های عرفانی دارید؟  
 
زمانی به خدمت ایشان رسیدم در زمان های قبل از انقلاب که حتی نان هم نداشتم که بخورم، من به ایشان گفتم که آقا من ازدواج کردم و شهریه ی ما 30 تا تک تومانی است و وضع مالی‌ام خیلی خراب است. 
 
ایشان فرمودند که من ذکری به تو می گویم که تا من هستم و نیستم به احدی نباید بگویی و از آن روز که من این ذکر را گفتم تا به امروز هم پول دار بودم و هم به دیگران پول می رساندم و وضعم خوب است خدا را شکر. در اواخر عمر ایشان هم من به خدمت ایشان رسیدم و گفتم که آقا می توانم که این ذکر را به کسی بگویم؟ گفت که نه شما مجاز به این کار نیستید.   
 
نکته پایانی اگر دارید بفرمایید.  
 
در اینجا لازم می دانم دو نکته را مطرح کنم یکی در مورد امام (ره) است و دیگری در مورد حوزه های علمیه. 
 
متاسفانه از سوی برخی افراد به دلیل فعالیت امام خمینی (ره) در جریان انقلاب، صفات اخلاقی و عرفانی والای ایشان کمتر دیده شد. امام خمینی (ره) انسان بسیار بزرگی بود و باید بدانید که بینان گذاری انقلاب اسلامی برای ایشان چیز کوچکی بود و اصلا ایشان مرد خاصی بودند و بسیار عجیب بودند. 
 
مقام معظم رهبری هم شرایط‌شان مانند امام خمینی (ره) هست ورود ایشان در مسائل سیاسی باعث شده که بعد عرفانی ایشان دیده نشود. ایشان هم از جمله کسانی هستند که در سیر و سلوک راه دارند و خدای متعال هم پشتیبان ایشان است و امیدوارم که بتوانند این انقلاب را به قله برسانند.  
 
اما نکته دوم که خطاب به حوزه است امیدوارم حوزه علمیه ساز و کاری را ببیند که در آیند محصول بیرونی حوزه امثال آیت الله بهجت باشد.  و من الله توفیق ... 
 
منبع: جهان
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1570
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

روزی آیت الله بهجت به ما گفت مدتی است خوابی میبینم که در آن در مجلسی قرار داریم و منبری آماده است و ما هم منتظر هستیم تا امام خمینی(ره) بر روی منبر برود اما در آخر میبینیم که امام از آیت الله خامنه ای برای حضور بر روی این منبر دعوت می‌کند.

مشرق - پنجمین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله العظمی محمد تقی بهجت فومنی(ره) در فومن برگزار شد که حجت الاسلام ابوترابی فرد ،نایب رئیس اول مجلس سخنران امسال این مراسم بود.

حجت‌الاسلام سید محمدحسن ابوترابی‌فرد به روح مجاهد فی‌سبیل‌الله و عارف واصل و عبد صالح خداوند حضرت آیت‌الله بهجت درود فرستاد.

وی با اشاره به مقام توبه، اظهار کرد: انسان تائب از عمل و رفتار خود ناراضی و به مقام برتر و اعمال صالح فکر می‌کند.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی ادامه داد: بندگان بزرگ خدا همواره در حال استغفار در اعمال خویشتن هستند.

وی به خاطره‌ بازگشت حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت(ره) از حرم حضرت معصومه(س) اشاره کرد و گفت: ایشان به بنده فرمودند بعضی از افراد از بنده توصیه می‌خواهند و به آنها می‌گویم ببینید محمدتقی بهجت چه کاری انجام می‌دهد همان کار را انجام دهید و اعمال و رفتار بنده را سرمشق قرار دهید.

ابوترابی‌فرد با بیان اینکه در مقام توبه مقام برتری داشت، گفت: آیت‌الله بهجت هرگز توقف نداشت و مصداق واقعی انسان تائب بود.

وی تصریح کرد: در هر زمان که نسبت به نماز دیگر اوج می گرفت مقام برتری داشت و تنها در اندیشه عبودیت بود.

ابوترابی‌فرد ادامه داد: آیت‌الله بهجت از هنگام نوجوانی و قبل از ورود به سال بلوغ لباس بندگی پوشید و تا آخرین لحظات حیات با تمام توان در مسیر بندگی خداوند گام برداشت و عبد بود.

وی، عبودیت را دستاورد علم و عمل صالح دانست و گفت: انسان اگر به نور علم و عمل آراسته شود عبد است و آیت‌الله بهجت در طول ۹۰ سال علم مشعل فراروی او بود و به علوم حضوری راه یافت، می‌دید و حرکت می‌کرد.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی، بندگی را ثمره پیوند علم با عمل خواند و خاطرنشان کرد: تمام لحظه‌های آیت‌الله بهجت بندگی بود و می‌گفت انسان باید هر روز فکر کند که وظیفه روز او چیست و به آن عمل کند.

ابوترابی‌فرد با اشاره به اینکه امام راحل با انقلاب خود به دنبال تشخیص وظیفه بود، یادآور شد: امام (ره) عادت به بندگی داشت و آنجا که احساس کرد وظیفه خروج از نجف اشرف است سفر را به پاریس تغییر داد و به دنبال انجام وظیفه بود.

وی، بندگی را به معنای شناخت وظیفه و انجام آن برای رضای خدا دانست و افزود: آیت‌الله بهجت به قدری به نفس خود سوء‌ظن داشت که بدبین‌تر فرد به نفس خود بود.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: آیت‌العظمی بهجت ۹۰ سال زندگی خود را حاضر بود بدهد که یک تار موی ایمان در هنگام مرگ را داشته باشد و این موضوع نشان داد که نفس را شناخته بود.

ابوترابی‌فرد به خاطره‌ای از دوران کودکی آیت‌الله بهجت اشاره کرد و گفت: ایشان فرمودند قبل از بلوغ در حالت نماز سیر و مکاشفاتی داشتند که فکر می‌کردم همه نمازگزاران این سیر و سلوک را دارند.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: آیت‌الله بهجت می‌فرمود اصلاح امور دنیا و آخرت انسان به اصلاح رابطه با خداست و اصلاح رابطه با خدا به اصلاح نماز است.

ابوترابی‌فرد با بیان اینکه آیت‌الله بهجت تجسم امر به معروف بود، افزود: اگر انسان تائب شود اهل نماز می‌شود و اگر به این مقام رسید وارد حوزه دیگری می‌شود و این انسان آمر به معروف است.

وی تصریح کرد: حرکت، سکوت، نماز، درس و… آیت‌الله بهجت مصداق امر به معروف و حقیقت نهی از منکر بود.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه افتخار آیت‌الله بهجت این بود که در طول عمر حتی یک لحظه از یاد خدا غافل نبود، متذکر شد: تمام ساحت وجود آیت‌الله بهجت امر به معروف و نهی از منکر بود.

ابوترابی‌فرد، با بیان اینکه امام راحل که نماد دفاع از اسلام بود به نزدیکان خود سفارش می‌کرد در درس اخلاق آیت‌الله بهجت حاضر شوند، متذکر شد: مقام معظم رهبری ارتباط نزدیکی با آیت‌الله بهجت داشت و پیام‌ها رد و بدل می‌شد.

وی ادامه داد ، روزی آیت الله بهجت به ما گفت مدتی است خوابی میبینم که در آن در مجلسی قرار داریم و منبری آماده است و ما هم منتظر هستیم تا امام خمینی(ره) بر روی منبر برود اما در آخر میبینیم که امام از آیت الله خامنه ای برای حضور بر روی این منبر دعوت می‌کند.
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1654
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

«مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».



رهبر انقلاب در دیدار با اساتید، فضلا و طلاب نخبه‌ی حوزه علمیه قم در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۲ در ذیل شرح حدیثی، توصیه‌ی مرحوم آیت‌الله بهجت را برای خواندن دعای «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک»بیان کردند و فرمودند:

«مرحوم آقای بهجت (رضوان الله تعالی علیه) میفرمودند این دعا را زیاد بخوانید: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». ممکن بود یک اشکال مقدّری وجود داشته باشد، ایشان به آن هم جواب می‌داد. ممکن بود کسی بگوید وقتی میگوئیم «ثبت قلبی علی دینک»، ما که دینمان درست است، منطقی است، مستحکم است، این برای آن طبقات پایین است. ایشان میفرمود در هر طبقه‌ای که دل انسان و ایمان انسان و دینداری انسان هست، تنزل از آن طبقه، برگشت است. «ثبت قلبی علی دینک» یعنی دین را در همان طبقه‌ی عالی نگه دار و تثبیت کن.

 اگر این شد، آن وقت زندگی میشود شیرین، مرگ هم مرگ راحت. یکی از مشکلات اساسی ماها، مشکل مردن است. امام سجاد (علیه السلام) به خداوند متعال عرض میکند: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین». خب، انسان در همه‌ی طول عمر در طریق هدایت بوده، اما باز امام دعا می کند که: «امتنا مهتدین غیر ضالین، طائعین غیر مستکرهین غیر عاصین»؛ معلوم میشود خطرناک است.

حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است

کس ندانست که آخر به چه حالت برود»

 
منبع: Khamenei.ir
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1820
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

آیت‌الله بهجت(ره) در نامه‌ خود در مرداد ماه ۱۳۷۵ می‌نویسد: خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی‌دانیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.

امروز عرفان‌های بدلی و نوظهور برخاسته از فرهنگ‌های بیمار و وارداتی آفتی شده است که روح و جان جوانان پاک کشور ما را تهدید می‌کند و پدیده‌ای است که می‌رود فراگیر شود، در این میان عدم ارائه مطلوب عرفان حقیقی شریعت اسلامی به جوانان که سرشار از سرچشمه ناب وحی و الهام معصومان است، راه را برای گرایش آنان به عرفان‌های کاذب هموار ساخته است.

به مناسبت ماه مبارک رمضان،‌ ماهی که دل‌های مؤمنان و جوانان به سوی سرچشمه حق و حقیقت گرایش دارد، بر آن شدیم به دستورالعمل‌های عارفانه اساتید اخلاق از لابلای نامه‌های عارفانه آن‌ها بپردازیم که در بخش‌های نخستین به دستورالعمل بهجت عرفا، آیت‌الله محمدتقی بهجت اشاره می‌شود:

*فرق بین عالم و جاهل/ شرط حیات زندگانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده و الصلاة علی سید الانبیاء‌، محمد و آله سادة الأوصیاء الطاهرین، و اللعن الدائم علی أعدائهم من الاولین و الآخرین

و بعد، مخفی نیست بر اولی الالباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات شناختن محرک است که حرکت احتیاج به او دارد و شناختن ما منه الحرکة، و ماله الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن ممکنات، متحرک به سوی مقصد است.

فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاهم مراتب علم آن‌ها است در ابتدا؛ پس اگر محرک را شناختیم و از نظم حرکات، حسن تدبیر و حکمت محرک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه او است.

خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترین شهید باشد! و وای به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب این حرکات، جاهل می‌گوید: ای کاش خلق نمی‌شدم !عالم می‌گوید: کاش هفتاد مرتبه حرکت به مقصد نمایم و بازگردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم! مبادا از زندگی خودمان پشیمان شده برگردیم.

صریحاً می‌گویم: به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی حیات او محسوب است و نصف دیگر ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع. خداشناس مطیع خدا می‌شود و سروکار با او دارد و آنچه می‌داند موافق رضای او است عمل می‌‌کند و در آنچه نمی‌داند توقف می‌نماید تا بداند و آن به آن استعلام می‌نماید و عمل می‌نماید یا توقف می‌نماید. عملش از روی دلیل و توقفش از روی عدم دلیل.

آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح (باشیم بر) اطلاعت خدای قادر باشیم و قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوّت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست مگر برای خداییان و ضعفی نیست مگر برای غیر آن‌ها.

حال اگر در این مرحله صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن صفات و احوال بدانیم که این حرکت محققه او اول تا به آخر مخالفت با محرّک دواعی باطله است که اگر اعتنا به آن‌ها نکنیم کافی است، در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی: « افْضَلَ زادِ الرَّاحِلِ الَیْکَ عَزْمُ ارادَةٍ».

والحمدلله اولاد و اخرا، والصلوة علی محمد و آله الطاهرین، و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

مشهد مقدس

چهارشنبه مرداد ماه 1375 هـ.ش

مطابق با ربیع‌الاول 1417 هـ.ش

*آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم/ آیا باید دعوت به حق از طریق لسان باشد

باسمه تعالی

آقایانی که طالب مواعظ هستند از ایشان سؤال می‌شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده‌اید عمل کرده‌اید یا نه؟ آیا می‌دانید که هرکس به معلومات خود عمل کرد، خداوند مجهولات او را معلوم می‌فرماید؟ آیا اگر عمل به معلومات-اختیاراً- ننماید شایسته است توقع زیادتی معلومات؟

آیا باید دعوت به حق از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید؟ آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم یا آنکه یاد بگیریم؟

آیا جواب این سؤال‌ها از قرآن کریم: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَن»

و از کلام معصوم(ع): «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» و «من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم» روشن نمی‌شود؟

خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می‌دانیم زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی‌دانیم توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.

نباشیم از آن‌ها که گفته‌اند:

پی مصلحت مجلس آراستند/نشستند و گفتند و برخاستند

و ما توفیقی الا بالله، توکلت و الیه انیب، و السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

مشهد مقدس

یکشنبه 21 مرداد ماه 1375 هـ.ش

مطابق با ربیع‌الاول 1417 هـ.ق
 
منبع: فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1862
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حديث:

 

فی الکِافی، عن الصادق (علیه السلام) قال لحِمران بن أعین: ... و اعلم! أنهّ لاوَرع أنفَع من تجنبّ محارمِ الله و الکَفِّ عن أذی المؤمنین و اغتیابهم.[1]

ترجمه:

امام جعفر صادق (علیه السلام) به حمران بن أعین فرمود: ... و بدان كه هيچ ورعی سودمندتر از اجتناب كردن از محرمات خداوند و خوددارى كردن از آزار مومنان و غيبت كردن آنان نيست.

شرح:

ورع به معنای پرهیز است، اجتناب کردن از هر چیزی را ورع می گویند. فرض کنید کسی از لذّات دنیوی پرهیز می کند، لذّات مباح، لذّات حلال، از غذای خوب، از لباس خوب، از منظرۀ خوب، از اموال مشتبهِ پرهیز می کند، این، ورع است.

ورع از محارم‌الله برای انسان سود داردهمۀ اینها خوب است، یعنی پرهیز از همین لذّات و تمتعّات دنیوی در حدّ اعتدال، اگر به حدّ افراط نرسد ،فی نفسه بسیار خوب است. لکن یک ورع هست که از همۀ اینها بالاتر است و آن، ورع از محارم الله است، ورع از گناه. بعضیها مستحبات را بجا می آورند، واجبات را بجا نمی‌آورند! از بعضی از مکروهات صرف نظر می کنند، اما از برخی از محرمات اجتناب نمی‌کنند. این چه فایده ای دارد؟ پس از همۀ ورع‌ها مفیدتر، از همۀ اجتناب‌هایی که انسان می تواند بکند و فضیلت هم دارد ـ بسیاری از این اجتناب ها دارای فضیلت است، برگزیدگان، اولیاء و اصفیاء از اینها اجتناب‌ها می‌کردند ـ آنچه از همۀ اینها نافع تر و سودمندتر است، اجتناب از گناه است، و الا اگر ورع های دیگر را انجام دادی اما از محارم الله تورّع نکردی، آنها به دردت نمی خورد، یا اصلاً نافع نیست، یا بسیار کم نفع و کم فایده است.

فقرۀ بعدی، یعنی بازداشتن خویش از آزار مؤمنان، این، ذکر خاص بعد از عام است بخاطر بیان اهمیتِ آن، این را بالخصوص در کنار محارم الله ذکر می کند. کفّ از آزار مؤمنان. و اغتیابهم، آزار مؤمنان بطور عام بود، یک خاصی بدنبالش می‌آورد و آن، اغتیاب است، غیبت کردن، کأنهّ از انواع مختلفِ آزار مؤمنین، غیبت کردن از همۀ اینها بالاتر است.[2]



[1] - الشافی، صفحه 851

[2] - 31/2/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1762
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

- تقی دژاکام در آخرین به روز رسانی وبلاگ «آب و آتش» به یکی از سخنرانی‌های تکان‌دهنده حاج آقا مجتبی تهرانی «رضوان الله تعالی علیه» در شب قدر اشاره کرده و نوشته است: در شب قدر سوم در سال (13بهمن) 1375، حاج آقا مجتبی بر خلاف رویه شب‌های قدر، موضوعی غیر توبه و دعا و ... مطرح کرد و بحث، مانند روال چهارشنبه‌شب‌های سال بود. موضوع آن بحث هم «آداب مهمانداری و ضیافت در اسلام» بود. بحث با مثال‌های زیادی از روایات معصومین(ع) همراه بود، اما در انتهای بحث و قبل از ذکر مصیبت، موضوع، شفافیت و معنای دیگری گرفت به گونه‌ای که حلاوت آن جلسه هنوز که هنوز است با کسانی که آن شب در آنجا بودند، همراه است.

توضیح اینکه در ویرایش اظهارات ایشان، تکیه کلام‌ها و تکرار کلمات را حذف کرده‌ام اما تلاش کردم که به هیچ وجه کوچکترین تغییری در فحوای کلام ایشان ندهم:

زشت است از میزبان بپرسی چی با خودت آورده‌ای

آنچه امشب نظر مرا جلب کرد، این بود که ما در اسلام، آداب زیاد و احکامی داریم که نمی‌خواهم وارد آنها بشوم. یکی از این آداب، «ادب ضیافت» و روش رفتاری در باب مهمانداری است. ما درباره «ضیافت» و «مهمانداری» روایات بسیار داریم. یک دسته از روایات، جنبه عمومی دارد، یعنی نسبت به اصل مهمانداری و پذیرایی انسان از مهمان به طور مطلق است. یک دسته از روایات هم، خصوصیات مهمانداری را مطرح می‌کنند.

از جمله روایاتی که این موضوع را به طور مطلق مطرح می‌کند، روایتی است از امام صادق «صلوات الله علیه» که حضرت می‌فرمایند: مکارم(آن چیزهای پسندیده از نظر روش رفتاری)، ده چیز است. بعد می‌فرماید اولش: أحَدُها اِقراءُ الضّیف. «اقراء» یعنی «خوب پذیرایی کردن» از مهمان. این را به طور مطلق می‌فرمایند، اما چگونگی درش نیست.

در روایت دیگری هست از امام صادق«صلوات الله علیه» که در آنجا همین «اقراء الضیف» را مطرح می‌فرمایند. بعد می‌فرمایند: وَ أقراءُ‌ الضّیف واجباتٌ فی السُنَّة. یعنی خوب پذیرایی کردن از مهمان در روش رفتاری پیغمبر اکرم چیزی حتمی بوده است.

بعد یک دسته روایات داریم که خصوصیاتش را مطرح می‌کند. من یکی دو خصوصیتش را عرض می‌کنم تا بعد وارد مطلب اصلی بشوم.

اول: ما روایاتی داریم که در آنها، از نظر خصوصیت مهمانداری، مطرح می‌کند که وقتی مهمان بر انسان وارد می‌شود و انسان می‌خواهد پذیرایی کند، از او سؤال نکند که مثلاً چه خورده‌ای؟ سؤال کند که چه میل داری؟ امثال این حرفها. بلکه به تعبیر ما آنچه را که در توان دارد برای مهمانش بیاورد. یک دسته از روایات،  این معنا را  مطرح می‌کند . من یک بخشش را می‌خوانم:

از امام صادق «صلوات الله علیه» است، حضرت فرمود: لا تَقُل لِاَخیکَ اِذا دَخَلَ عَلَیک (به برادر مؤمنت آنگاه که بر تو وارد شد، نگو) أکَلْتَ الیَومَ شَیئاً؟ (امروز چیزی خورده‌ای یا نه؟) وَ‌ لکنْ قَرِّب اِلیهِ ما عِندَک.(یعنی بیاور برایش آنچه در اختیار داری)، فَاِنَّ الجَوادَ کُلُّ الجَواد مَنْ بَذَلَ ما عِندَهُ. (شخص سخی، اهل جود، روشش این است که آنچه را که در اختیار دارد، بذل می‌کند به مهمانش).

یک دسته از روایات – روایات متعدده هم هست - مضمونش این است که مهمان که بر انسان وارد می‌شود و انسان که می‌خواهد از او پذیرایی کند، اصرار به او بکند که از آنچه که برایش آورده مصرف کند. حتی در روایات متعدده داریم یکی از نشانه‌هایی را که انسان می‌تواند کشف کند  مهمان، میزبانش را دوست دارد، این است که هر چه بیشتر مصرف کند، کاشف از این است که بیشتر به میزبانش علاقه‌مند است.

من این را در روایات متعدده دیدم. تعبیرات عجیبی درش بود. در یک روایتی دیدم که امام صادق «صلوات الله علیه»، می‌خواستند به یک سفری بروند. همان هنگام مهمان بر ایشان وارد شد. حضرت تأمل کردند، پذیرایی کردند. بعد، مهمانها چون دیدند حضرت در آستانه سفر است، به اصطلاح یک مقدار در غذا خوردن و امثال اینها کوتاه آمدند. حضرت گفتند: نمی‌شود و اصرار کردند. یک مقدار دیگر مصرف کردند، باز گفتند: نمی‌شود و شروع کردند اصرار کردن به اینکه از غذاها مصرف کنند.

روایت از امام صادق «صلوات الله علیه» است. هشام بن سالم نقل می‌کند که حضرت به شخصی فرمودند که: أما عَلِمْتَ أنَّهُ یُعرَفُ الرَّجُلِ أخاهُ (آیا این را نمی‌دانی که شناسایی می‌شود دوستی رجل نسبت به برادرش) بِکَثرَةِ‌ أکْلِهِ عِندَهُ؟ (به اینکه وقتی پیش او هست، زیاد مصرف کند از آنچه برای او آورده؟)  

در آداب مهمانی ما خیلی روایات داریم.‌ مِن جمله، یک روایتی است از موسی بن جعفر«صلوات الله علیه» که مهمانهایی برایشان وارد شده بودند. بعد خواستند از منزل حضرت بیرون بروند. اینها به اصطلاح ما می‌خواستند توشه‌هایی که همراه داشتند را، اینها را ببرند. دیدند حضرت، اصلاً‌ به غلامانش دستور نمی‌دهد که کمک کنند به اینها. رو کردند به حضرت، عرض کردند که چه می‌شود شما به این غلامهایتان بگویید که ما را کمک کنند؟ حضرت فرمودند برای اینکه شما می‌خواهید بروید. من در رفتن شما کمک نمی‌کنم. یعنی من دلم می‌خواهد اینجا بمانید، از اینجا بیرون نروید. هر چه پیش من باشید و من بیشتر از شما پذیرایی کنم، خوشحالترم.

 در یک روایت دارد وقتی دیگر مهمان تصمیم گرفت حتماً برود،  دارد  شخصی (ظاهراً عبدالله بن ابی یعفور است) می‌گوید: خدمت امام صادق «علیه السلام» بودم.. حضرت رفت، بدرقه کرد تا دم در مهمانهاشان را، تا دم در مشایعت کرد.

اینها نمونه‌ای از آداب ضیافت بود که ما داریم. اینها در ذهن من بود. اینکه عرض کردم یکمرتبه ذهن من به این موضوع برگشت این بود. عین واقعش را می‌گویم. یکمرتبه به ذهن من یک جمله‌ای آمد از فرمایش پیغمبر اکرم و آن خطبه‌ای که حضرت خواندند بر طبق روایتی که از امام هشتم «علیه السلام» از آبای گرامشان از علی «علیه السلام» است. این جمله: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَة الله. 

امشب این به ذهن من آمد. فکر کردم دیدم به اینکه مثل اینکه ما امشب داریم می‌رویم مهمانی. همه‌مان که راه افتادیم آمدیم اینجا، همه ما آمده‌ایم مهمانی. ماه رمضان ماهی است که شماها دعوت شده‌اید به مهمانی خدا: شَهْرٌ دُعیتُم الی ضیافَة الله.

به حسب ظاهر هم مسجد داریم می‌آییم. مسجد خانه خداست. من در یک کدام از روایات فراوانی که در باب ضیافت آمده است ندیدم که آداب ضیافت و مهمانداری مربوط باشد به مهمانی که از قبل دعوت شده باشد. من اصلاً ندیدم. به تعبیر ما طلبه‌ها، مطلق است. لذا از نظر شرعی هم بخواهیم فتوا بدهیم، می‌گوییم چه مهمانی باشد که دعوت قبلی داشته باشد یا نداشته باشد؛ این آداب مربوط است به همه مهمانها.

ماه مبارک رمضان ماهی است که همه دعوت شده‌اند به سر خوان الهی، سفره خدا پهن است.
یک صحبت در این است که آنچه خدا برای مهمانهایش در این ماه مهیا کرده است چیست؟ اول ِهمین خطبه، این را بیان می‌کند: ایُّها النّاس! قَد أقْبَلَ اِلَیکُم شَهرُ اللهِ (سه تا غذا:) بِالبَرَکَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ المَغْفِرَةِ. خوان الهی گسترده است. مواد غذایی: برکت است، رحمت است، مغفرت است. فکر کنم غیر از این هم ما چیزی احتیاج؟ نداریم.

در باب مهمانداری، [آیا] می‌شود که خدا آداب مهمانداری را بیاموزد، بعد خودش عمل نکند؟ این یک مسئله‌ای است امشب در ذهن من افتاده. بعد، نعوذ بالله نعوذ بالله خودش آنجور پذیرایی نکند؟ مسلْم این‌طور نیست. خداوند از همه مهماندارها، بهتر مهمانداری می‌کند. این عقیده من است. یعنی بنده اعتقادم این است، امشب هم که آمدم خدا را شاهد می‌گیرم به اینکه ما که آمدیم اینجا جمع شدیم و به دعوت الهی (حالا اگر این دعوت هم برای ما نبوده، آقا! بی دعوت آمده‌ایم. دیگه بالاتر از این نیستش که!) این دعوت مال اولیائش! ما، بی دعوت آمده‌ایم تو خانه‌ات. وارد شده‌ایم، نشسته‌ایم. آداب مهمانداری چی اقتضا می‌کند؟!

[آیا] آداب مهمانداری این است که از ما بپرسی چیزی خوردی یا نه؟ تو قبلاً‌ عمل صالح داشتی یا نه؟ جاش نیست دیگه اینجا. تو روایت داشت زشت است اصلاً‌ این سؤال. بلکه خدا آنچه دارد باید امشب تو سفره ما بگذارد. تو روایت دارد. الجود، چی؟ کمال الجود این است اصلاً. به اینکه بذل کند آنچه را که چی؟ در اختیارش دارد. تو روایت این را داشت. جای سؤال نیست اصلاً. بلکه خدا باید اصرار کند که بخورید این غذاها را. و خداوند هر چه بیشتر ازش بخواهیم امشب، بیشتر ماها را دوست می‌دارد. تو روایات اینجوری دارد. میزبان اینجوری است. یک میزبان کریم، آن میزبانی است که مهمانش هر چه بخواهد مصرف کند، در اختیار بگذارد و خوشحال بشود. و این کشف از محبت میزبان به میهمان است. تو روایت این را دارد.

از آنطرف خدا اصلاً‌ مایل نیست ما از سر این سفره بلند بشویم. این روایت این را می‌گوید. اگر هم خواستیم خودمان برویم، خدا باید تا در دم مسجد بیاید دنبالمان، بدرقه‌مان کند. آداب مهمانداری این را می‌گوید.

خدا ادب کرد پیغمبر را به آداب خودش، او علی را، و او چی؟ معصومین را. بعد اینها را به ما آموختند. نعوذ بالله به اینکه خودش دعوت بکند یا نکند، مهمان پیدا کند، بعد این رفتار را با او نداشته باشد؟ اصلاً نیست چنین مطلبی.

و اما راجع به موادش. مسئله برکت و رحمت و مغفرت بی نهایت است. ماها اگر پذیرایی کنیم از مهمانهامان، پذیرایی‌ ما محدود است، ولی مال خداوند، اینها همه بی نهایت است.

در یک روایتی دیدم که داشت حضرت فرمود: ما ظَنُّکَ بِالتَّوابِ الرَّحیم الّذی یَتوبُ علی مَن یُعادیهِ؟ تو گمانت چیست به آن موجودی که توبه‌پذیر است و با رحمت است که توبه‌های کسانی که باهاش بد کردند را هم می‌پذیرد؟...

امشب همه ما دست خالی آمده‌ایم و می‌خواهیم دست پر برویم...

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 2196
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حدیث:

فی الکافی، عن الثمّالی، قال: ... انهّا لتَرفعُ الخَمیل و تضَع الشریفِ و توُردِ اقواماً الی النار غداً فَفی هذا مُعتبَرٌ و مُختبَر و زَواجِرُ لمِنتبَهِ.[1]

 

ترجمه

[دنیا] انسان پست را بلندمرتبه کرده و انسان شریف را خوار می‌گرداند و اقوامی را در آینده به جهنم وارد می‌سازد. در این مطلب، عبرتی و آزمونی و بازدارنده‌ای برای اهل بصیرت و خرد است.

شرح:

دنبالۀ فرمایش مکتوب امام سجاد (ع) است که ابی حمزۀ ثمالی نقل می کند. ضمیر انهّا به دنیا برمی‌گردد، خمیل یعنی آدمِ غیرمعروف منزوی، خاملُ الذکر یعنی: کسی که شناخته نمی‌شود، او را نمی‌شناسند، ناگهان می‌بینید یک انسان گمنام را حوادث دنیا و صُروف دهر بالا می‌آورد! گاهی به عکس، یک انسان شریف را که در جامعه شرافتی دارد، احترامی دارد، او را پایین می‌آورد! همۀ اینها خلاف قواعد متعارفی است که انسان در ذهن خود برای امور جاری فرض می‌کند، اما دنیا این کار را می‌کند، طبیعت دنیا این است. از اینها بالاتر این است که یک مردمی را، گروه‌هایی را فردا به سمت آتش می‌کشاند!

جاذبه‌های چرب و شیرینِ دنیا، افرادی را چنان گرفتار می کند که سرنوشتشان آتش است. نتیجه این است که ما اگر موقعیتی داریم، مقام و جایگاهی داریم، اسمی و اعتباری داریم، تصور نکنیم این یک امر دائمی و تضمین شده است. وقتی که این تصور را نکردیم، چکار می‌کنیم؟ آنجا هر قدمی که می‌خواهیم برداریم، مراقبت می‌کنیم که درست برداریم. وقتی انسان خاطرش جمع بود، همین طور چشمش را روی هم می‌گذارد، فرض کنید یک جادۀ آسفالتۀ اتوبانِ عریضی است، شما هم پشت فرمان نشسته اید، اصلاً احتیاج به نگاه‌کردن نیست. چون جاده صاف است، اما اگر احتمال دادید که نه، جاده هموار نیست، بی مانع نیست، طبعا چشم را باز می‌کنید، مراقبت می‌کنید. 

این، یعنی تقوا، تقوا یعنی بازکردنً چشم، جمع کردن حواس، مراقب بودن پیش پا که ناگهان لغزشی پیدا نکنید، ناگهان ضربه‌ای نخورید! نکتۀ مهم اینجاست. حال که می‌خواهیم مراقب باشیم، از چه حیث مراقبت بکنیم؟ گاهی انسان مراقب کارهایش است که مبادا خلاف نظر زید باشد، مبادا امر زید زمین بماند. گاهی تقوای انسان یا آن مراقبتی که انسان می‌کند، به ملاحظۀ هوس‌ها و شهوات نفسیِ خودش است؛ مبادا طوری عمل بکنم که درآمدم کم بشود! یا دوستی که به من اطمینان کرده، پولش را در اختیار من گذاشته، نسبت به من بدبین بشود! این تقواها به درد نمی خورد، اینها همه‌اش مظاهر دنیاست. 

آنچه لازم است، تقوَی الله است، تقوَی الله یعنی: در همۀ امور انسان مراقبت کند در هر قدمی که می‌خواهد بردارد. ببیند واقعا این کار مورد رضای خدا هست یا نیست؟ البته به ما دستور ندادند وسواس به خرج بدهیم، شبهه‌های کوچک را قوی بگیریم، جای جریان اصول و عمل به امارات عقلائی و این حرفهاست، یعنی شرع مقدس زندگی را بر انسان سخت نکرده است. عرض کردیم بزرگی به ما نوشته بود: مراقب باشید کار حرام انجام ندهید، کار واجب انجام بدهید. مراقبت یعنی همین، آنچه از ما خواستند، این است. این چیزهایی که گفتیم، از صروف دهر و حوادث دنیا و ثابت نبودنِ جریان زندگی در این عالم و این تغییر و تبدیل‌ها، در اینها اعتباری است برای انسان که انسان عبرت بگیرد، جای آزمایش است و هشدارهایی هست، نه برای غافل، بلکه برای کسی که بیدار باشد، حواسش جمع باشد، یک اشارۀ کوچک، او را متوجه می‌کند.[2]

 



[1] . الشافی، صفحه 845.

[2] . 10/2/92

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1700
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حدیث:

فی الکافی، عن الثمّالی، قال: ... و اللهِ انّ لکم ممّا فیها علیهِا لدَلیلاً و تنبیهاً و مَثلاتهِا و تلاعبهِا بأهلهِا من تصریفِ أیاّمها و تغیرّ انقلابهِا[1]

ترجمه:

بخدا سوگند كه در خود اين دنيا چيزهائى است كه شما را به بى ‏اعتبارى آن راهنمائى كرده و آگاه می‌سازد، از گردش روزهاى آن و دگرگونى انقلاب‌ها 

شرح:

دنبالۀ بیان شریف امام سجاد (علیه‌السلام) و آن مکتوبی که ابی حِمزۀ ثمالی از ایشان نقل می کند. حضرت سوگند می‌خورند که از خود حوادث دنیا می‌توانید بر ضدّ دنیا ادّعانامه صادر کنید!

حدیثآنچه در حوادث دنیا مشاهده می‌کنید، از میان آنها می‌توانید دلائلی را علیه دنیا پیدا کنید، و تنبیهی پیدا کند. دگرگونیِ روزها؛ یومٌ لک و یومٌ علیک. دگرگونی‌هایی در دنیا مشاهدِه می کنید، از بیماری و صحّت، ذلتّ و عزّت، فقر و غنی، اینها تغیرّات دنیاست، پس نمیِ‌شود به آن اطمینان کرد.

از جملۀ آن چیزهایی که در دنیا هست، مثلات دنیاست. مثلات جمع مثله است، به معنای حوادث تلخ و بلایا و مشکلاتی که اتفاق افتاده است و از آنها مطلع می شوید [و قد خَلت منِ قبلهِم المثلات][2]حوادثی که اتفاق افتاده، مایۀ عبرت و تجربه است.

امیرالمؤمنین در خطبۀ نهج البلاغه می‌فرماید: انَّ مَن صَرّحت له ِالعبرَ عمّا بین یدَیه من المَثلُات حَجَزته التقّوی عن تقحّم الشبهات، هر که عبرت بگیرد، ببیند مثلات و حوادث گوناگونی را که اتفاق افتاده، تقوا و خودنگهداری و هوشیاری موجب می‌شود که در جاهای شبهه‌ناک پا نگذارد، تا دچار آن حوادث نشود. اینها همه‌اش درس است. 

بی‌اعتمادیِ به حوادث دنیا، به پیشامدهای دنیا به دلیل خود آنچه در دنیا اتفاق افتاده است. حضرت می‌خواهد غرور را در ما، از بین ببرد، می خواهد رکونِ الی الدنیا را در ما، از بین ببرد. عرض کردیم مثل چکشی که فیل‌بان دست گرفته، مرتب بر سرِ فیل می‌کوبد تا او را از تعرّض و تجاوز حفظ کند. این فیلِ مستی که در درون ماست، احتیاجِ به این چکشِ دائمی دارد.[3]



[1] - الشافی، صفحه 845

[2] - سوره مبارکه رعد

[3] - 8/2/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1884
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حديث:

و کان فی وصیتّه (صلی‌الله علیه و آله) لعلیٍّ (علیه‌السلام): و علیکَ برَفعِ یدَیک فی صلاتکِ و تقلّبهُما، و علیک بالسؤال عند کلّ وضوء.[1]

ترجمه:

در وصیت پیامبر به امیرالمؤمنین (ع) آمده است: بر تو باد که در نماز دستهایت را بلند کنی و بعد پایین بیاوری و بر تو باد که در تمام مدت وضو نیز دعا کنی و از خدا مسئلت بجویی.

شرح:

از جمله وصایای نبیّ مکرّم (صلی‌الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این است که: در نماز، دستت را بلند نموده و دعا کن! یعنی این قنوتی که در نماز جزو مستحباّت است، این را حضرت توصیه می کنند که انجام بگیرد؛ به سبب این که این کار، توجه انسان را در نماز تضمین می کند. از حالت یک عملِ عادیِ معمولی ای که انسان به حسب عادت انجام می دهد، قنوت نماز را از این حالت می تواند خارج کند. که در وسط نماز، انسان توجه می‌کند به خدای متعال، در قنوت یا تحمید و تسبیح و تهلیل است، یا دعا و طلب حاجت است. عبارت «تقلبّهما»، ظاهرا ناظر به این است که در حال قنوت، انسان وقتی دستش را تکان می دهًد، بالا می برد، پایین میآورد، این، دعا را در نماز تقویت و تأکید می کند. این جمله اهمیت دعا را نشان می‌دهد.حدیث

وضو هم مقدمۀ نماز است، نماز ذکرِ خالص است، ذکر بدون شائبۀ هیچ چیز دیگری، اوّل تا آخر نماز ذکر است. وضو را هم داخل در همین گسترۀ ذکر الهی قرار بدهید! با غفلت وضو نگیرید! در حال وضو هم از خدای متعال سؤال بکنید! یعنی دعا بخوانید! با خدای متعال حرف بزنید! تلاوت قرآن بکنید! بدیهی است مهمترین و کارآمدترینِ توصیه‌ها، در این کلام شریف و نورانی وجود دارد. همۀ اینها انسان را به خدا متوجه می‌کند؛ اللهم ارزُقنی ذِکرَک و شُکرَک و اةنابةَ و الرغبةَ إلیک، این حالتِ انابه و رغبت و توجه به خدا، روحِ عمل در زندگی انسان است، که انسان، قلبش با خدای متعال مرتبط باشد، متذکر خدای متعال باشد، از خدای متعال بخواهد، به خدای متعال پناه ببرد، از خدای متعال کمک بخواهد.

این تعبیرات گوناگونی که در دعاهای مختلف هست، این دعاها هم واقعاً جزو نعِم بزرگ الهی در حق ما است، گمان نمی کنم در هیچ مذهبی، در هیچ نحِله ای از نحلههای الهی این همه دعا وجود داشته باشد که در شیعه وجود دارد، دعاهای مأثوری که از ائمه:رسیده، این صحیفۀ سجادیه، دعاهای گوناگون دیگر از ائمه:

به مناسبت‌های مختلف، بدون مناسبت، اینها نعمت‌های بزرگی است، که خالص ذکر الهی را به انسان تعلیم می دهد.[2]



[1] - الشافی، صفحه 829

[2] - 20/1/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1759
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حديث:

 

فی الکافی، عن الصادق (علیه السلام) قال لحِمران بن أِعین... وِ اعلَم أنّ العملَ الدائمَ القلیل علی الیقین أفضلُ عند الله تعالی من العمل الکثیر علی غیر یقین، و اعلَم أنهّ لاوَرعَ أنفعَ منِ تجنبِّ محارم الله، و الکفّ عن أذی المؤمنین و اغتیابهِم.[1]

شرح:

دِنبالۀ روایت حمران از امام صادق (علیه السلام) است، حضرتِ می‌فرماید: عمل کم ولی مستمرّ و همراه با یقین، بهتر است از عمل انبوهی که انسان آن را بدون یقین انجام بدهد. یقین یعنی یقینِ به حقیقتِ توحید ،یقینِ به حضور در مقابل پروردگار عالم، یقین به این که خدای متعال عمل ما را می بیند، سخن ما را می‌شنود و به ما جزا می دهد آنچنان که خودش وعده فرموده است. البته یقین مراتبی دارد، هم از لحاظ سعۀ دایرۀ متیقَن، هم از جهت عمق یقین و روشن و نورانیِ بودن آن. به هر حال، آن مقداری که واضح است، یقین به خدای متعال، یقین به وعدۀ او، یقین به سمع و بصر او است.

استمرار در عمل را هم در روایاتِ زیادی تأکید کردند. اینطور نباشد که انسان یک احساس و هیجانی پیدا کند و عمل نیکی را انجام بدهد ،بعد فراموش بکند! می‌فرمایند: عمل ولو کم ولی باید مستمرّ باشد.

از آزار مؤمن که همانا غیبت است پرهیز کنیدورع یعنی: حالت خویشتنداری و پرهیز، خویشتنداری و پرهیز فی نفسه حالتِ خوبی برای انسان است، که انسان رفتار و عملِ عادیِ زندگی اش تابع هوی و هوس نباشد، بتواند در مقابل خواهش ها و هوس ها خویشتن داری کند؛ در مقابلِ خشمِ خودش خویشتنداری کند، در مقابل محبتّ زیاد خویشتن داری کند.

نفس این خویشتن داری یک صفت محموده ای است، لکن یک خویشتن داری ای وجود دارد که از همۀ خویشتن داریها بالاتر است و در این حدیث شریف دو مصداق برای آن ذکر می فرمایند، یکی: تجنبّ از محارمِ الله، انسان در مقابل محرّمات الهی خویشتن داری بکند. این، از همۀ خویشتن داریها انفع است. علت هم این است که اگر تجنبّ از محارم الله در ما نباشد، بسیاری از کارهای نیک ما هم آن اثر مطلوب را نخواهد بخشید. علاوه بر این که کار بد و محارم الله، انسان را ساقط می کند و انحطاط درجه بوجود می‌آورد، از علوّ درجه و ارتقاء مقام معنوی بوسیلۀ خیرات هم مانع می‌شود. 

مکرّر مثال زدیم، مثل این است که در یک استخری، چندین لولۀ قطورِ باز می کنید و آب وارد استخر می‌شود، اماّ می بینید استخر پر نمی شود! این همه آب وارد استخر می شود اماّ همچنان اسِتخر خالی است! بعد که دقت می کنید، می بینید استخر ترَک دارد! آب آن هرز می رود! هر چه آب می ریزید، فایده ای نخواهد داشت، پر نخواهد شد. گاهی ما اینطور می شویم، به خاطر وارد شدن در حیطۀ گناه وضعیت ما طوری میشود که نافله می خوانیم، قرآن می خوانیم، خیرات و احسان میکنیم ،لکن میبینیم هیچ علوّی در روان ما، در دل ما بوجود نمی‌آید، هیچ حالتِ نورانیتی در خودمان احساس نمی‌کنیم! بنابراین، نفعِ ورع، هم از این جهت است که ورع موجب می شود انسان دچار ظلمات ناشی از گناه نشود، و هم دچار محرومیت و محجوب شدن از برکات و خیراتِ عبادات نشود. 

نوع دیگری از ورع هم وجود دارد که حضرت می فرمایند از همۀ ورع ها انفع است، و آن این که: انسان خودداری کند از آزار مؤمنین، غیبت مؤمنین را نکند. غیبت هم یک نوع آزاردادن است اماّ تخصیصِ به ذکر آن، بخاطر اهمیت آن است و بخاطر این که رائج و دمِ دست است! ما خیلی اوقات دستمان نمی رسد کسی را اذیت کنیم، لکن دستمان می رسد که از او بدگویی کنیم، بنشینیم پشت سر او حرف بزنیم، غیبت کنیم، علاوه که گناه بزرگی است، لذا آن را بطور خاص ذکر فرمودند.[2]



[1] - الشافی، صفحه 851

[2] - 24/2/1392

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1770
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393
 علامه طهرانی(ره) می‌فرماید: شب قدر طبق نص قرآن: «از هزار ماه بهتر است» و شبى است که ملائکه نازل مى ‏شوند از عالم ملکوت به آسمان دنیا و مقدرات سال را خدمت امام زمان عجل الله فرجَهُ الشریف عرضه مى ‏دارند و لذا در این شب دعاىِ بوجود مقدس حضرت امام زمان مستحب مؤکد است، و خوب است مؤمنین دائماً این دعای اللهُم کُن لِولیکَ الحُجة بنِ الحَسَن را بخوانند. مقدرات سال براى هر فردى از افراد امشب معین مى‏ شود! اگر انسان در امشب کارى بکند، تو به‏اى، انابه‏اى، دعائى، تغییر حالى آن مقدرات، قبل از حتمیتش تغییر مى ‏کند.

«إِن اللهَ لا یُغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتى یُغَیرُوا ما بِأَنْفُسِه» اگر صفات باطنى انسان تغییر کند خدا هم مقدرات انسان را عوض مى‏کند. قلوب اگر توأم باشد با نفاق و بخل حرص و شرک و خودبینى و خودپرستى، مقدرات انسان طبق همین قلب‏هاى آلوده و سیاه بنحوى مقدرخواهد شد؛ و اگر وجهه قلب تغییر کرد و تبدیل کرد، این خصوصیاتش مبدل به توحید و صفا و انفاق و ایثار و گذشت و عبودیت و حال ذُل و مسکنت نسبت به ساحت پروردگار شد، مقدرات چیز دیگر خواهد شد. گزیده بیانات مرحوم علامه آیةالله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی که در یکی از شبهای قدر رمضان المبارک 1369 قمری ایراد کرده اند (برگرفته از کتاب مطلع انوار)

در ادامه می آید: بسم الله الرحمن الرحیم و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام الدین یا ایها الذین امنوا تُوبوا إلی الله تَوبةً نصوحاً عسی ربکُم ان یُکفر عنکُم سیئاتکم (1) «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! توبه کنید به سوى خداوند، توبه خالص و جدى. امید است که پروردگار شما از گناهان شما درگذرد.» توبه کردن یکی از واجبات شریعت مقدسه اسلام است؛ «و توبوا إلی الله جمیعاً؛ و همگی به سوی خداوند توبه و رجوع نمایید.»(2) قلب انسان مانند چراغی است نورانی که به وسیلۀ معاصی پرده‌های غبار بر روی آن پوشیده، و مقدار غبار بر حسب قلت و کثرت معاصی است؛ باید با توبه این غبارها را زدود و قلب نورانی خود را نمایان کرد. و لذا توبه کردن قلب را پاک و معاصی را می‌شوید؛ همان‌طوری که پاک کردن چراغ، چراغ را نورانی می‌نماید.

محو و نابود کردن توبه، صور گناهان را در عالم برزخ

[قال عَن أبِی‌جَعفَرٍ علیه السلام]: «التائِبُ مِنَ الذنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَه‏؛ توبه ‏کننده از گناه، تو گویی مانند کسى می‌باشد که اصلاً گناه ننموده است.»(3) تمام اعمال انسان از خوب و زشت در عالم برزخ ثبت و ضبط است؛ نه تنها صورت کتبی آنها بلکه صور خارجی آنها. مثلاً مصلی، طریق وضو گرفتن و نماز گزاردن و صدا کردن و کلمات، عیناً عکس از اعمال او برداشته شده و در عالم برزخ ثابت می‌ماند. بنابراین تمام دقائق عمر حتی نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن، عکسهای مرتبی از آنها در عالم برزخ است و یک قسم شهادت هم در روز قیامت چنین است. مثلاً در جلوی چشم زانی همان فرش که بر روی آن زنا کرده، خود را و طرف خود را در روی آن می‌بیند با تمام جزئیات؛ دیگر جای انکار برای او نمی‌ماند. توبه آن عکس‌ها و آن صور را محو و نابود می‌نماید و در روز قیامت جز خدای علی أعلی، کسی را بر معصیت انسان اطلاعی نیست. عَن معاوِیةَ بنِ وَهبٍ، قال: سَمِعتُ أباعبداللهِ علیه السلام یَقولُ: «إذا تابَ العَبدُ تَوبَةً نَصوحًا أحَبهُ اللهُ فَسَتَرَ عَلَیهِ فِی الدنیا و الآخِرَةِ.» فَقُلتُ: و کَیفَ یَستُرُ عَلَیهِ؟ قالَ: «یُنسِی مَلَکَیهِ ما کَتَبا عَلَیهِ مِنَ الذنُوبِ، و یُوحِی إلَی جَوارِحِهِ اکتُمِی عَلَیهِ ذُنُوبَهُ، و یُوحِی الله تعالی إلَی بِقاعِ الأرضِ اکتُمِی ما کانَ یَعمَلُ عَلَیکِ مِنَ الذنُوبِ؛ فَیَلقَی اللهَ حِینَ یَلقاهُ و لَیسَ شَی‏ءٌ یَشهَدُ عَلَیهِ بِشَی‏ءٍ مِنَ الذنُوبِ.»

«شنیدم از حضرت امام جعفر صادق(ع) که می‌فرمود: چون بنده ‏اى از بندگان خدا توبه جدى و واقعى بنماید، خداوند او را دوست می‌دارد و در دنیا و آخرت بر روى گناه او پوششى مى‏ کشد و آن گناه را در زیر آن پوشش پنهان می‌کند. من عرض کردم: چگونه آن گناه را خداوند نسبت به او مستور و پوشیده می‌دارد؟ حضرت فرمودند: دو فرشته‏ اى را که بر نوشتن اعمال او گماشته هستند به فراموشى مى‏ اندازد، که آنچه را که نوشته‏ اند فراموش کنند و خداوند به اعضاء و جوارح این گنهکار وحى می‌کند که: گناه او را پنهان کنید! و خداوند به محل‏هاى مختلف زمین که بر آنها گناه کرده است وحى می‌کند که: آنچه را بر روى شماها انجام داده است بر او پنهان کنید! و بنابراین چنین گنهکار تائبى خداوند را در مقام و موقف لقاء، ملاقات و دیدار می‌کند در حالى‌ که هیچ چیزى که بر علیه او شهادت به گناهانش دهند وجود ندارد.»

رحمت و مغفرت پروردگار علت آمرزش انسان از هر گناهی که توبه کند

انسان از هر گناهی توبه کند آمرزیده می‌شود؛ زیرا که خداوند بخیل نیست، و دریای رحمت و مغفرت او پایان ندارد. چون می‌بیند این بنده حقیر ضعیف با نهایت عجز و مسکنت از معاصی خود پوزش می‌خواهد او را خواهد آمرزید. عَن جابِرِ بنِ عَبدِاللهِ الأنصارِی قالَ: جاءَتِ امرَأةٌ إلَی النبِی صلیَ اللهُ علیهِ و آلهِ و سَلمَ فَقالَت: یا نَبِی اللهِ! امرَأةٌ قَتَلَت وَلَدَها هَل لَها مِن تَوبَةٍ؟ فَقالَ صلیَ اللهُ علیهِ و آلهِ و سلمَ لَها: «و الذی نَفسُ مُحَمدٍ بِیَدِهِ لَو أنها قَتَلَت سَبعِینَ نَبِیا ثُم تابَت و نَدِمَت و یَعرِفُ اللهُ مِن قَلبِها أنها لا تَرجِعُ إلَی المَعصِیَةِ أبَدًا، یَقبَلُ اللهُ تَوبَتَها و عَفا عَنها؛ فَإن بابَ التوبَةِ مَفتُوحٌ ما بَینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ و إن التائِبَ مِنَ الذنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ.» (5)

جابر بن عبدالله انصارى گفت: زنى نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: ای پیغمبر خدا! زنى فرزند خود را کشت، آیا برای او راهی به سوی توبه است و آیا توبه او قبول می‌شود؟ پس آن حضرت به او فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، که اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد، بعد از آن توبه کند و پشیمان شود و خداوند از باطن او بداند که بدان گناه هرگز باز نمی‌گردد، خداوند توبه او را قبول می‌کند و از عقوبتش در می‌گذرد. به درستى که باب توبه مابین مشرق و مغرب باز است، و به درستى که توبه‌کنندۀ از گناه، تو گویی مانند کسى می‌باشد که اصلاً گناهی ننموده است.»

استغفار، یکی از دو امان خداوند در زمین


در نهج البلاغه وارد است که «در زمین دو امان از عذاب خدای وجود دارد؛ یکی از امان‌ها از بین رفته‌و دیگری باقی است. امان اولی وجود پیغمبر صلی الله علیه و آله است و دومی استغفار. قال الله عزوجل: و ما کان الله لیُعَذبَهم و أنتَ فیهم و ما کان الله مُعَذِبهُم و هم یَستَغفِرُون.(6) «اى پیغمبر! تا هنگامی که تو در میان این مردم هستى خداوند آنها را البته دستخوش عذاب نمى ‏کند و همچنین تا وقتی که آنان استغفار را شعار خود قرار دهند، خداوند عذاب کننده آنها نخواهد بود.» (7)

حقیقت توبه

حقیقت توبه همان ندامت بر معصیت گذشته، و رجوع از آن، و تصمیم و عزم بر ترک آن در آینده است. خداوند علی أعلی از مادر مهربان‌تر است، و جهنم را برای سوزاندن مردم از روی غضب ایجاد نکرده ـ بلکه ما جهنم را با اعمال زشت خود آفریده‌ایم ـ و توبۀ توبه کننده را دوست دارد. [قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم]: «التائِبُ حَبیبُ الله؛ شخص توبه کننده حبیب خداست.» (8) عَن الباقر علیه السلام: «إن اللهَ تَعالَی أشَد فَرَحًا بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِن رَجُلٍ أضَل راحِلَتَهُ و زادَهُ فِی لَیلَةٍ ظَلماءَ فَوَجَدَها؛ از حضرت امام باقر علیه السلام است که فرمود: همانا خداى تعالى به توبه و بازگشت بنده خود فرحناک‏تر است از مردى که در شب تارى شتر و توشه خود را گم کرده و سپس آنها را بیابد.»

حکایت توبه نصوح یک جوان

«یک‌ روز مَعاذِ بن جبل در مسجد خدمت رسول اکرم آمد؛ عرض کرد: یا رسول الله! یک جوانى دم در است، مانند ابر بهار گریه مى ‏کند و می ‏خواهد خدمت شما مشرف شود؛ اجازه مى ‏دهید که من بیاورمش خدمت شما؟ حضرت فرمودند: بیاورش! معاذ رفت آن جوان را آورد. حضرت دیدند حالش خیلى‌خیلى متغیر است و همین‌ طور گریه مى‌کند و با خود زمزمه و مناجات مى‌کند. حضرت فرمودند: وَیحَک! چرا حالت این‌طور است؟ چرا این‌قدر مضطرب هستى؟! عرض کرد: یا رسول الله، گناهان خیلى‌خیلى مهمى انجام دادم و مى‏ دانم که خداى على أعلى مرا نمى‏ آمرزد. و اگر به بعضى از آن گناهان بخواهد مرا بگیرد کافى است که مرا در جهنم بیندازد و مثل اینکه مى‏ بینم به زودى مرا خواهد گرفت.

حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا کوه‌ها؟ عرض کرد: گناه من! حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا این زمین و بیابان‌ها و درخت‌ها و دریاها؟ عرض کرد: گناه من! حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا خورشید، ماه، ستارگان، کرسى، عرش پروردگار؟ گفت: یا رسول الله، گناه من! معاذ مى ‏گوید: حضرت حالشان تغییر کرد به شِبه حال غضب؛ به او گفتند: وَیحَک! گناه تو بزرگ‌تر است یا خداى تو؟! افتاد به سجده گفت: سُبحان رَبى! سُبحانَ رَبى! خداى من بزرگ‌تر است، چیزى از خداى من بزرگ‌تر نیست. حضرت فرمودند: گناه بزرگ را مگر مى ‏تواند کسى ببخشد جز خداى بزرگ؟! عرض کرد: نه! بعد مدتى همین‌طور به حال سکوت گذشت؛ حضرت فرمودند: خوب اى جوان! ما را خبر مى‏ دهى به بعضى از گناهانت؟

عرض کرد: بله یا رسول الله! من هفت سال شُغلم کفن دزدى بود. شب مى‏آمدم در میان قبرستان قبر را مى ‏شکافتم مرده ‏هایى را که تازه دفن کرده بودند کفن آنها را مى‏ دزدیدم. بعد از هفت سال روزى دخترى از انصار فوت کرد، او را دفن کردند. من شب آمدم در میان قبرستان براى دزدیدن کفن او، قبر او را شکافتم، بدن او را بیرون آوردم، کفن او را برداشتم، بدن دختر عریان ماند. کفن را که مى ‏بردم شیطان با من وسوسه کرد، گفت: نمى ‏بینى چه هیکلى دارد! چقدر این دختر زیباست! آمدم با او عمل زشت انجام دادم. حضرت فرمودند: برو بیرون اى فاسد! برو! برو! نَعُوذُ باللَه! نَعُوذُ باللَه! الآن آتش تو مرا مى ‏گیرد! برو بیرون! برو بیرون! با دست اشاره کردند؛ این جوان از در مسجد خارج شد.

حالا پیغمبر رحمت است! خودش مى ‏گوید: خداوند گناه را مى‏ آمرزد ولو به اندازه عرشِ خدا باشد، ولیکن جوان را بیرون مى ‏کند؛ یعنى چه؟ یعنى این گناه گناهى نیست که بیایى اینجا بگویى: أستَغفِرُ الله. تمام آثار سوءِ این گناه باید از کینونتِ وجودت خارج شود تا پاک شوى و گناهت آمرزیده شود. برو بیرون! برو بیرون! اشاره کردند، جوان از در مسجد بیرون رفت. گفت: خدایا آمدیم پیش پیغمبر رحمتت آن‌ هم که ما را بیرون کرد؛ کجا برویم؟! یک‏ مقدارى آذوقه مختصر تهیه کرد و رفت بیرون مدینه در بالاى یکى از کوه‌ها؛ آنجا یک محلى براى خودش معین کرد و چهل شبانه‌روز مشغول عبادت و گریه و زارى [شد]!

در روایت داریم که بدنش شد مثل یک استخوان، چشم‌ها ورم و آماس کرده بود، آفتاب بدنش را سیاه کرده بود، آن‌قدر گریه مى ‏کرد که وحوش بیابان اطرافش جمع مى ‏شدند و مرغها بر او رقت مى‏ کردند. دست‌هایش را هم با غُل به گردن مى‏ بست و خود را روى خاک مى‏ مالید: خدایا گناه کردم از روى جهالت بوده، کارِ زشت بوده، حالا پشیمانم آمدم. آمدم سراغ پیغمبرت، پیغمبر رحمتت هم من را مأیوس کرد، کجا بروم؟ آمدم سراغ تو اى پروردگار! گناه مرا مى‏ آمرزى، نمى‏ آمرزى؟ بعد از چهل شبانه‌روز که دعا مى‏ کرد، این دعا را کرد که: پروردگارا! اگر گناه من آمرزیده شده، به پیغمبرت خبر بده که به من اطلاع بدهد و اگر آمرزیده نشده بدان که من طاقت عذاب قیامت را ندارم؛ یک آتشى بفرست همین الآن مرا محترق کند و از بین ببرد!

بعد از چهل روز جبرائیل بر پیغمبر نازل شد: «و الذین إذا فَعلوا فاحِشةً أو ظَلموا أنفُسَهم ذَکروا الله فأستَغفروا لِذنوبِهم و مَن یَغفرُ الذنوبَ الا الله و لم یَصروا عَلی ما فعَلوا و هم یعلمون* اولئک جزاؤهم مَغفرةٌ مِن رَبهم و جَناتٌ تجری مِن تَحتها الأنهارُ خالدینَ فیها و نِعمَ أجرُ العاملینَ.»(10)

«آن کسانى که کار فاحشه ‏اى انجام دادند (کار بسیار زشت) یا بر نفس‌هاى خود ستم کردند، حالا یاد خدا مى ‏کنند و بر گناهشان مى ‏گریند و استغفار مى ‏کنند ـ و کیست غیر از خدا که گناهان را بیامرزد؟! ـ و آنها دست از آن اعمال زشتشان برداشته ‏اند و توبه کرده‏ اند، و اصرار بر عمل ندارند و فهمیده ‏اند که خطا کرده ‏اند، خدا گناه آنها را آمرزید و وعده بهشت داد؛ بهشت‌هایى که در زیر آن نهرهایى روان است و به ‏به از این عمل کنندگان که پاى راستین در مقام عمل و توبه قرار مى‏ دهند و دست برنمى ‏دارند تا اینکه زنجیر رحمت پروردگار به حرکت بیفتد.» پیغمبر اصحاب را خواستند و گفتند: از آن جوان که خبر دارد؟ معاذ بن جبل آمد خدمت حضرت و گفت: یا رسول الله(ص) مى ‏گویند: در فلان کوه بین دو سنگ مشغول عبادت است؛ از آن روز رفته تا به حال!

حضرت گفتند: برویم به سراغ او. حضرت حرکت کردند؛ معاذ بن جبل آمد و جماعتى از اصحاب. همین‌ طور پیاده آمدند تا بیرون مدینه و آن کوهى که معاذ نشان داد؛ حضرت با همه اصحاب بالا رفتند، جوان را دیدند، اما چه جوانى! اصلاً مشابهت با آن جوان سابق ندارد. آفتاب صورتش را سیاه کرده، چشم‌هایش از شدت گریه ورم و آماس کرده، پوست بدنش تغییر کرده، لاغر شده، دست‌هاى خود را به گردن بسته و مى ‏گوید: إلهى هذا بهلُول و بَینَ یَدَیکَ مَغلُولٌ؛ خدایا! این بهلول یک آدم دیوانه و نفهم است و خود را زنجیر کرده در بین دست قدرت تو، هر کارى مى ‏خواهى با او بکن!

دیدند که وحوش اطرافش جمع شده ‏اند به حال او رقت مى ‏کنند، مرغان مى ‏آیند و به حال او رقت مى‏ کنند. حضرت خودشان آمدند گفتند: «بَخ بَخ لَکَ یا بُهلُول! اى بهلول، آفرین بر تو! آفرین بر تو! خوب عملى کردى! خوب تدارک کردى! و آن ریشه گناه را از قلبت پاک کردى!» خودشان رفتند با دست شریف خود غُل را از گردنش باز کردند، دستور دادند اصحاب آب آوردند صورتش را شستند و حضرت به او محبت کردند و مهربانى کردند و فرمودند: «لمثل هذا فلیعمل العاملون»(11) توبه کنندگان باید این‌طور توبه کنند و این‌طور عمل کنند و این جوانى بود که آن روز پیش من آمد سراپاى او آتش بود و این‌طور تدارک کرد؛ با این گریه ‏ها، با این مناجات‌ها، با این توبه تمام آتش خود را از بین برد و تبدیل به رحمت کرد. آیه نازل شد: «اولئک جزاؤهم مغفرة من ربهم» براى او مغفرت خداست و بهشت‏هایى که براى اوست و خداى على أعلى مُعد و مهیا فرموده و نهرهایى در زیر آن بهشت‏ها جاری است و «نعم أجر العاملین.»(12)

پی نوشتها:
1. سوره تحریم آیه 8.
2. سوره نور آیه 31.
3. الکافی، ج 2، ص 435.
4. الکافی، ج 2، ص 430 با قدری اختلاف.
5. جامع أحادیث الشیعة، ج 14، ص 349.
6. سوره انفال آیه 33.
7. نهج البلاغة (با شرح محمد عبده) ج 4، ص 155
8.جامع السعادات، ج 3، ص 65.
9. الکافی، ج 2، ص 435.
10. سوره آل عمران، آیات 135 و 136.
11. سوره صافات، آیه 61.
12. بحار الأنوار، ج 6، ص 23 به نقل از أمالی صدوق.

منبع: همشهری

 

 
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1716
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال میبخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند.

ویژه نامه ضیافت مشرق - استاد فاطمی نیا گفت: در قرآن می‌فرماید:"شهر رمضان الذي انزل فيه القران هدى للناس وبينات من الهدى والفرقان" . بعضی از روایات ناظر است بر اینکه رمضان اصلا از نام های خداست و حتی حدیث داریم که میفرماید:لا تقولو جاء رمضان و ذهب رمضان نگویید رمضان آمد و رمضان رفت قولوا جاء شهر رمضان بگویید ماه رمضان آمد. حالا این حدیثی است که میشود مورد تحقیق قرار بگیرد و ممکن است که رمضان به اعتباری از نام های خدا باشد، این حرف مستبعدی نیست. 
 
و اما از نظر لغت ملاحضه میفرمایید که راء و میم و ضاد اصل لغت رمضان است، الف و نون، زائد بر جوهر لغت است خب همیشه همینطور است وقتی شما میگویید "حدثان" همان حاء و دال و ثاء اصل لغت است بقیه زائد است، علی کل حال این ماده راء و میم و ضاد را لغویون برسی کرده اند و گفته شده است که این یک اصل است خب این را توضیح بدهم، بعضی لغت ها را میبینید که دو اصل است، دو تا کلمه می آید این ها از نظر جوهر و مواد عینا یکی هستند اما دو اصل هستند، معانی متفاوت میشود، من اینجا همان مثال فا و را و سین را میزنم که مثلا از این حروف "فَرَس" درست میشود "فَرَس" به معنای اسب است اما از طرفی میبینیم که دریدن شیر را میگویند "افتراس"، اگر شیر حیوانی را دریده باشد می‌گویند "افترسه الاسد" و آن شکاری که شیر بدست می آورد آن را "فریسه" میگویند در صورتی که ملاحضه میکنید هیچ ربطی به اسب ندارد یا اینکه فِراست به معنای تیز هوشی و پیش بینی است حالا فََراست اگر بگوییم به معنای اسبداری میشود، یک زیر و زبر انقدر حساس است فِراست یعنی تیزهوشی آینده نگری فَراست یعنی اسب داری، خوب این را مثال میزنیم که اینها دو اصل هستند برای اینکه فَرس که اسب باشد ربطی به طعمه شیر ندارد و هکذا ... 
 
اما اصل واحد ان شاء الله جوان ها دقت میکنند به لغتی میگویند که این لغت به هر شکلی به هر صورتی در بیاد یک روح بر آن سایه میگسترد یعنی همان مفهوم در همه جا محفوظ است و گفته اند یکی از اون ها راء و میم و ضاد است که رمضان ار آن درست شده است هر کجا راء و میم و ضاد باشد از آنجا حرارت و سوزاندن استفاده میشود.مثلا سرزمینی که آفتاب آن را داغ کرده باشد میگویند "ارضٌ رمضاء" سرزمینی که آفتاب داغش کرده است، پس رمضان یعنی داغ ، سوزاندن از آن استفاده میشود، چرا؟ باز برمیگردیم به حدیث، میفرماید:"سمی رمضان رمضان لانه تحرق الذنوب" این ماه را رمضان نامیدند به خاطره اینکه رمضان گناهان را میسوزاند، گناهان بندگان در این ماه بخشیده میشود. 
 
یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید 
 
حالا چیزی به دنبال همان رمضان عرض کنم که وصل بشود به مسئله شب های قدر که این برای ما بسیار مهم است، خب اگر ما الان چند شب مانده به شب قدر به فکر شب قدر هستیم هنر نمیکنیم جمال السالکین آیت الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدس الله روحه مینویسد یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، من نمیگویم که الان این جمله را میفهمم، ادعا ندارم اما انقدر بگویم که در جوانی که این مطلب را دیدم خیال خامی داشتم، خیال میکردم که این مرد بزرگ میخواهد بگوید که یعنی آدم تقویمش را نگاه کند آن شب مثلا به خانه دوستش نرود، آن شب عروسی نرود، آن شب را ضایع نکند و ازاین حرف ها. بعد فهمیدم که نه مقصودش این نیست میخواهد بگوید در طول سال کاری نکنی که آن کار شب قدر بیاد جلوی تو را بگیرد. یک دلی شکستی بدست نیاوردی همینطور که سرگرم بک یا الله هستی اون دل میاد میگه یواش برو کجا میری! حقی رو ضایع کردی هنوزجبران نکردی، پدر رو خشمگین کردی، دل مادررو شکستی و هکذا. 
 
اقسام گناهان 
 
پس اجازه بدهید باز برگردیم به کلمه رمضان تا ان شاء الله دنبال مطلب را بگیریم.پس روایت میفرماید که رمضان یعنی گناهان را میسوزاند، خب بله روایات زیادی داریم که در هر افطاری پروردگار هزاران هزار از این گنه کاران را میبخشد، در این دعا میخوانیم که:  "من علی بفکاک رقبتی من النار فیمن تمن علیه" بر من منت بگذار که این گردن من را از آتش آزاد کنی جزو آن مردمی که آنها را آزاد میکنی و بر آنها منت میگذاری نه فقط من را ببخشی.بنابراین گناهان بخشیده میشود اما گناهان چند نوع است، بعضی از گناهان است که حق الله است، بین خود و خدا یک خطائی کردیم و حالا پشیمان هستیم توبه میکنیم، تازه حق الله هم دو جور است بعضی از حق الله ها هست که با استغفار و توبه کار تمام نمیشود مثلا خدای ناکرده یک نفر کاهل نماز بوده حالا ناراحت است که چرا کاهل نماز بوده ولی این بس نیست قضای اینها را هم باید بجا بیاورد، حق کسی را ضایع کرده خب برو جبران کن، بعضی حق الله ها نه اصلا به کسی ارتباط نداشه بین خدا و بنده بوده حالا پشیمان است، ناراحت است، اصلا واقعا ناراحت است که چرا من این کار را کردم خدا او را برای همین ناراحتیش میبخشد حتی روایات نشان میدهد اسغفرالله گفتن شرایط کمال است. میفرماید "کفی بندم توبة" میفرماید که همان پشیمانی از لحاظ توبه کافی است. 
 
نهی از اعتراف به گناهان نزد مخلوق 
 
اصلا حتی نمیخواهد حتی به کسی بگوید، بعضی ها می آیند به مردم میگویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شده ام، پشیمان است ها، ولی اصلا چرا می آیی میگویی؟! روایت داریم یک نفر آمد در محضر حضرت سید انبیاء ایستاد گفت که یا رسول الله من زنا کردم، حضرت صورتش را برگرداند که یعنی من نشنیده ام، رفت از آن طرف آمد گفت آقا من زنا کردم حضرت باز صورت مبارکش را برگردوند، رفت از طرف سوم و بالاخره از طرف چهارم آمد، آخر حضرت فرمود: از این مردم تعجب میکنم که خدا عیوب اینها را پرده کشیده است خودشان به دست خودشان عیبشان را فاش میکنند.

چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال میبخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند، شیوه خدا این است که همیشه زیبایی ها را ظاهر میکند، قبیح ها را میپوشاند، از دعاهای خیلی عظیم القدر است که میفرماید: "یا من اظهرالجمیل" ای خدایی که زیبا را ظاهر میکند و "ستر القبیح" قبیح را میپوشاند.الان شما ببینید همه ما در اجتماع یک آبرویی داریم، چرا داریم؟ برای اینکه خدا زیبایی های ما را ظاهر کرده است، اگر خدا بدی های ما را ظاهر میکرد، آیا ما این آبرو را داشتیم؟ یا در دعای کمیل میخوانید که میفرماید: "کم من قبیح سترته" خدایا من چه قدر قبیح داشتم که تو پوشاندی "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" آدم از این کرم، اکرم اکرمین باید عمری شرمنده بشود ببینید شما، اگر من و امثال من از کسی چیزی بدانیم میرویم آن را میگوییم یک چیزی هم میگذاریم رویش، اما خدا قبایحی را از ما میداند که میپوشاند یک آرایشی هم میدهد که میتوانیم زنگی کنیم.طرف خوابیده تا دم آفتاب، نماز صبحش قضاست اما بر زبان ها انداخته که این نماز شبش ترک نمیشود!عجب خدایی، عجب کرمی "کم من قبیح سترته" فقط این نیست که قبیح را بپوشاند "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" چقدر ثناء جمیل برای من منشتر ساختی.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1802
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

يکي از بهترين نعمت‌ها، نعمت آزادی است و ماه مبارک رمضان ، ماه آزادی است.

دیدگاهها و بیانات آیت الله جوادی آملی در خصوص ماه مبارک رمضان و شبهای قدر به شرح زیر می‌باشد:

- رسول خدا (ص) در آخرین جمعه ماه شعبان خطبه‌ای ایراد فرمودند که: «یا ایها الناس إن انفسکم مرهونة بأعمالکم فقکوها باستغفارکم» - مردم! شما آزاد نیستید؛ در قفس هستید. و نمی‌دانید که در قفس هستید. گناهانتان شما را در قفس زندانی کرده است. در ماه مبارک رمضان، با استغفار، خود را آزاد کنید.»

-انسان گناهکار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد. اینجا خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمی‌کنند؛ بلکه جان را به گرو می‌گیرند. آن که می‌گوید من هر چه بخواهم می‌کنم، هر جا بخواهم می‌روم و هر چه بخواهم می‌گویم، او اسیر است؛ آزاد نیست. گرفتار هوس و آز، برده است نه آزاد.

-هیچ ارزشی در اسلام به اندازه ارزش آزادی نیست. علی علیه‌السلام می‌فرماید: «من ترک الشهوات کان حراً» - آزاد کسی است که شهوت‌هایش را ترک کند.

معصومین علیهم‌السلام در بسیار از کلمات به ما آموختند که آزاد بشوید. آزاد شدن از دشمن بیرونی چندان مهم نیست، آزاد شدن از دشمن درونی مهم است.

-راه تشخیص بنده مؤمن یا آزاد بودن این است که اگر به دلخواه خود عمل می‌کنیم، معلوم می‌شود در قفس آز و طمع زندانی هستیم؛ و اگر به خواسته خدای سبحان عمل کنیم، آزاد هستیم. انسان آزاد به غیر خدا نمی‌اندیشد.

-از برجسته‌ترین وظایف در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این قفس‌ها و میله‌های پولادین را که با دست خود ساخته بشکند.

- انسان  به طرزی زندگی کند که گرفتار چشم و گوش نباشد، اين بهترين راه است که فَکّ رهن شده باشد، امام علی(ع) می فرماید: «فَکُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ» و توبه هم به اين است که بگوييد خدايا من آمدم.

-پیامبر اکرم (ص) فرمود: «قد أقبل إلیکم شهر الله» ماه مبارک رمضان دارد می‌آید او به شما رو کرده است این برای شما اقبالی است. این ماه، ماه خداست. درست است که همه ماه‌ها ماه خداست؛ همه زمین‌ها زمین خداست اما می‌گویند سرزمین مکه سرزمین وحی است و حاجیان و معتمران وقتی وارد می‌شوند مهمانان الهی‌اند اینها جزء ضیوف‌الرحمان‌اند این مربوط به زمینِ مهمانی است و ماه مبارک رمضان هم زمان مهمانی است و شما نیز مهمان خدای سبحان هستید «دُعیتم فیه إلی ضیافة الله».

-شما شنیده‌اید که گاهی نسیم می‌وزد و همان‌ طوری که شب و روز یکسان نیست، سحر نسیم خاصّی دارد روزگار هم اینچنین است.

- اگر انشاءالله  توفیقی داده شد به استقبال این ماه مبارک رمضان برویم، سحرهای آن را دریابیم، روزه‌های روزهای آن را دریابیم. حالا آن بحث‌های کمک به نیازمندان، از لغزش‌های دیگران گذشتن، صِله رَحِم داشتن‌، فضیلت افطار دادن، گرسنه‌ها را سیر کردن و یا حقوق دیگران را به آنها تأدیه کردن، مطلبی دیگر است؛ لذا فرمود خدای سبحان اسمای حُسنای خود را روزی می‌کند چیزی را که خدا عطا می‌کند چیزی است که ماندنی باشد.

-در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته می‌شود و فرشته کارش خوردن و نوشیدن و پاسخ به غرایز و امثال اینها نیست؛ لذا انسان در ماه مبارک رمضان دعوت شد که فرشته بشود و فرشته شدن ممکن است یعنی خوردن و خوابیدن، مزاحم نیست که انسان فرشته بشود خب ما چرا فرشته نشویم؟! نوجوان‌های ما و جوان‌های ما از ماه رمضان بیشترین بهره را ببرند.

- ماه مبارک رمضان دو دستور دارد:

1ـ عمومی: که انسان تمام ماه مبارک رمضان را به عنوان یک واحد بداند و برای آن نیّت کند؛ یعنی در شب اول ماه مبارک رمضان می توان قصد کند که تا آخر ماه روزه بگیرد.

2ـ خصوصی: که هر روز هم دارای تکلیف مستقل و جدایی است. «وأیّامه أفضل الأیام ولیالیه أفضل اللّیالی» تمام روزهای ماه مبارک رمضان از تمام ایّام سال افضل است و تمام شبهای ماه مبارک رمضان، از تمام شبها و لیالی سال برتر است. «وساعاته أفضل الساعات» ساعات یعنی چند لحظه؛ لحظات آن بهترین لحظه هاست.

-پیرامون شب قدر و سِرّ تبرّع و برجستگی آن و راز تعدّد و کثرت، و رمز تنوع و تحوّل آن و نکته خفا و ابهام، و معنای قَدر و ارزش آن و تأثیر ادراک شب قدر، و نیز برخی دیگر از شئون آن به طور اجمال نکاتی بازگو می ‏شود.

یکم: گرچه هر موجود طبیعی در مخزن غیب الهی دارای وجود عقلی است که از آن نشئه تجرّد معقول به مرحله تجسّم محسوس تنزّل می‏ یابد: ﴿إنْ من شی‏ء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزّله إلاّ بقدرٍ معلوم﴾ و شب قدر نیز از این اصل کلی مستثنی نیست، لذا می‏ تواند دارای ارزش نَفْسی باشد، لیکن اَرْج ظاهری آن به حُرْمت مُتَزمِّن آن است که در این زمان خاص نزول یافت و آن قرآن کریم است، همان طور که ارزش مکان به متمکّن آن است؛ لذا خداوند سرّ سوگند به بَلَد مکه را، تمکن و استقرار رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم که در آن متمکّن بود اعلام داشته و چنین فرموده است: ﴿لا ُقسم بهذا البلد٭ وأنت حلٌّ بهذا البلد﴾ بنابراین، یکی از اسرار براعت و برجستگی لیله قدر نزول قرآنِ‏ ذوالقدر در آن خواهد بود.

دوم: چون راز براعت زمان همانا حُرمت مُتَزمّن است و تقدیر بر امور از طرف خداوند سبحان دارای حرمت ویژه است و تقدیر امور نیز دارای مراتب گوناگون است و هر مرحله‏ای از آن در زمان خاص ظهور می‏ کند لذا تمام آن زمانهای مخصوص از برجستگی والا برخوردار می‏ شوند و به عنوان نمونه می‏ توان، نیمه‏ ماه شعبان و نوزدهم و بیست ‏ویکم و بیست‏ وسوم ماه مبارک رمضان و نیز برخی دیگر از شبهای وتْر آن را یاد نمود که امور گیتی در این مراحل، جریان تَنْسِیق خود را بازمی ‏یابند. البته آن حرمت خاصی که برای شب قدر به پاس نزول قرآن است فقط در شبهای ماه مبارک رمضان خواهد بود.

سوم: برای اینکه تمام روزها و شبهای سال، فیض ظرفیّت چنین رخداد مبارک را ادراک کنند لذا تقدیر امور و نیز تنزل معانی قرآن و مفاهیم عالی آن برابر ماههای قمری توزیع شده است تا با تنوع و تحوّل همراه باشد و تمام شبهای سال از جهت گردش جام تقدیر و کأس تنزیل و مُناوَله آن بهره ‏مند گردند و فیض سیّال الهی راکد نگردد، و اگر برابر سال شمسی تنظیم می‏ شد، چنین اِداره کأسی و چنان مُناوَله‏ای در کار نبود.

چهارم: به منظور فحص بالغ و مراقبت مستمّر و اجتهاد مداوم در سنگر جهاد اکبر، لیله قدر مختفی و روز قدر مخفی شد؛ زیرا ماءالحیاة در هر کوی و برزنی ارزان عرضه نمی‏ شود و تاریکی ظلمات از یک سو و جستجوی همراهی چون خضر(ع) از سوی دیگر و تحمل خطرهای گوناگون از سوی سوم مقداری از بهای چنین کالای سترگ است که تا تأدیه نشود دامن آن به کف نمی ‏آید.

پنجم: معنای قدر و منزلت شب قدر که بیش از ارج هزار ماه است هرگز به معنای ارزش اعتباری در برخی از دانشهای باید و نباید اعتباری، نخواهد بود، بلکه به معنای ارج وجودی و شدّت درجه هستی است که ارزش دانشهای بود و نبود است نه باید و نباید. البته چنان ارج وجودی که در حکمت نظری مطرح است پشتوانه تدوین قوانین ارزشی باید و نباید فقهی خواهد بود لذا امتثال دستورهای دینی وسیله مناسبی برای تکامل وجودی روح است.

ششم: چون ارزش زمان به مُتَزمِّن است هر اندازه سالکِ واصل، شاهد معنای تقدیر الهی از یک سو و شاهد معارف قرآن کریم از سوی دیگر باشد به همان اندازه شرافت وجودی لیله قدر را تحصیل می‏کند، یعنی همان طور که درجات بهشتِ جاودان به عدد آیات قرآن کریم است، مراحل لیله قدر و درجات وجودی آن نیز در گرو ادراک صحیح حقیقت تقدیر امور الهی از یک سو و معرفت درست معالی و معانی قرآن کریم از سوی دیگر خواهد بود؛ حتی اگر شب قدر مصون از تعدّد عَرْضی و کثرت همتایی باشد؛ زیرا تعدّد مراتب طولی آن محفوظ است.

هفتم: محصول معرفت صحیح مُتَزمِّن و حاصل ادراک درست زمان سبب شدّت وجودی سالک عارف می‏گردد که با آن، طی زمان و زمین میسورش خواهد شد، نمونه‏های فراوانی در قرآن و سنّت معصومین(ع) و در تاریخ پیروان راستین قرآن و عترت مشهود است که جریانِ صحابی حضرت سلیمان در آوردن تخت ملکه سبأ از فاصله دور در کمتر از چشم گرداندن ﴿قال الّذی عنده علم من‏الکتاب أنا اتیک به قبل أن یرتدّ إلیک طرفک﴾ از این قبیل است.

لازم است توجه شود آنچه به عنوان نمونه یاد شد راجع به شدّت درجه وجودی شاگردان انبیا و امامان معصوم(ع) بوده وگرنه مقام وجودی آن ذوات نوری به مراتب بیش ازاینهاست.

شب، بُراقِ عروجِ سالکان است

-بخش مهمّی از فیوضات معنوی و الهی، طبق بیان قرآن کریم، در شب افاضه شده است. تنزّل قرآن در شب پربرکت و مبارک قدر است ﴿إنا أنزلناه فی لیلة القدر﴾

 إسراء و معراج انسان کامل نیز در شب است: ﴿سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسْجد الأقصی الذی بارکنا حوْله﴾

-اگرچه انسان در روز، هم در محضر خداست ولی فیض شب، بهره خاصّی است که نصیب انسان می ‏شود. حضور و توجّه و تمرکز انسان در شب زیاد است و همین سبب قوّت و ازدیاد فیض می ‏شود.

-نشئه زنده‏ داری شب و مناجات و دعا و خضوع شب، نشئه خاصّی است که باخضوع و مناجات و ذکر روز فرق دارد ﴿إن ناشئه اللیل هی أشدّ وطأً وأقوم قیلاً﴾ وبه همین جهت است که خداوند به رسول خود فرمود: ﴿ومن اللیل فتهجد به‏نافلةلَکَ عسی أنْ یبْعثک ربک مقاماً محموداً﴾ سحر خیز باش و شب راازدست‏مده؛ زیرا که نافله شب، خضوع و حضور شب، بعثت تازه‏ای است برای تو و اگر می ‏خواهی که به مقامی والا و محمود مبعوث شوی، شب را رها نکن.

-تلاوت قرآن و خضوع در حضور خداوند، و محاسبه اعمال گذشته و تصمیم قطعی برای آینده، در دل شب تار میسّرتر است و لذا مردان الهی حدّاکثر بهره را از شب می‏برند، «عُمّار اللّیل ومَنار النّهار» ، «امّا اللیل فصافّون أقدامهم، تالین لأجزاء القرآن» ، «طوبی لنفسٍ... وهَجَرَتْ فی اللیل غُمْضَها» ،«إنّ داود(علیه‏السلام) قام فی مثل هذه الساعة من اللیل... ».

 
منبع: مهر
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1784
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

حدیث:

فیِ الکافیِ، عن الصادق (علیه السلام) قال لحُمران بن أعینِ: ... و لا عَیشَ أهنأَ من حُسن الخُلق، و لامالَ أنفع من القنوعِ بالیسیر المُجزی، و لاجَهل أضَرّ منِ العُجب.[1]

شرح:

هیچ زندگی‌ای گواراتر از آن زندگی‌ای که با حسن خلق همراه باشد، نیست؛ وجهش هم علی الظاهر این است که انسانی که دارای خوش اخلاقی با مردم، تواضع با مردم، رفتارگرم و خوش آیند با مردم است، زندگی برای او آسان و شیرین است؛ چون در محیط اجتماعی، ارتباطات و برخوردها متقابل و متبادل است.

حدیثشما اگر در مقابل دیگرانِ تواضع کنید، دیگران با این چشم به شما نگاه می کنند که: انسانِ متواضعی است. اگر تکبر بورزید، با این چشم نگاه می کنند که: انسان متکبرّی است. معلوم است که همۀ آدمهای عالم از انسان متواضع بیشتر خوششان می آید تا انسان متکبرّ. اگر خُلق را به معنای وسیعِ آن بدانیم ،یعنی اخلاق حسنۀ انسانی مثلاً: آدمِ صبوری باشد، آدم شکوری باشد ،آدم کریم و بخشنده ای باشد و هلمّ جرّا، اگر به این معنا هم بگیریم نیز همین‌طور است.

کسی که از او خیر میترًاود، از او متانت و وقار، صبر و سکینۀ در امور، در تلاطم‌ها به چشم می‌آید و از این قبیل، طبعا در چشم مردم، انسانِ محترم و مبارکی است، در نتیجه زندگی برای چنًین انسانی، زندگیِ گوارایی خواهد شد.

پول در همۀ امور گره گشاست، انسان پولدار، هم در راه‌های حلال، هم خدای نکرده ـ اگر اهلش باشد ـ در راه‌های حرام، دستش باز است، خیلی کارها می‌تواند بکند.

پس پول، به حسب نگاه سطحی‌ای که انسان دارد یک چیز نافعی است، اما می‌فرماید: هیچ مالی نافعتر از قناعت نیست، انسان قانع باشد بالیسیر المُجزی، همان قدری که در زندگیِ او کفایت کند. کفایت یعنی: محتاج این و آن نباشد، بتواند زندگیِ متعارف خودش را پیش ببرد ولو کم باشد. این، از همۀ اموال انفع است؛ چون آن نفع واقعی‌ای که انسان از این مال می‌برَد، همان بهره‌ای است که از مال می‌برد؛ و بیشترین بهره را آن کسی می‌برد که دارای قناعت است؛ چون آن دغدغه و ناراحتی و نگرانی؛ به کی بدهم؟ چطوری نگهدارم؟ اینها را ندارد. لذا در روایات دارد که از خدا بخواهید به قدر کفایت به شما بدهد. لذا می‌بینید کسانی را که مقامات بالاتری دارند و مراحلی طی کرده‌اند، به استقبال برخی از سختی‌ها می‌روند. این، برای افراد معمولی امثال ماست که اگر قناعت داشته باشند، زندگی راحت خواهد بود؛ همۀ جهل‌ها زیانبار است، اما آن جهلی که انسان خودش را بزرگ ببیند و بزرگ بداند، این از همۀ جهل‌ها ضررش بیشتر است.

بله، جهل به یک واقعیتی، ممکن است برای انسان ضرر داشته باشد، هر چه انسان علمش بیشتر باشد، برایش بهتر است، ضررش کمتر است. اما از همۀ جهل‌ها زیانبارتر، جهلی است که در عجب وجود دارد. عُجب یعنی خودشگفتی، از وضع خودش، از فضائل خودش به شگفت بیاید ،خودش را بزرگ ببیند، هیچ جهلی از این مضُرتر نیست. این آدم، طبعاً توقعاتش هم از مردم زیاد است. به مجردی که یک نفری گفت بالای چشمت ابروست، به او برمیخورد! می گوید: این، درست نمی فهمد ،مقامِ من را درک نمی کند. امام سجاد (علیه‌السلام) در آن دعای مکارم الاخلاق می‌فرمایند: «و لاترَفعنی فی الناس درجة الاّ حطتتنی عند نفسی مثلهَا یا بقِدرِها»، اگر انسان در بین مردم، در چشم مردم عزّتی پیدا می کند ،شأنی پیدا می‌کند، در دل خودش دچار این اشتباه نشود که این شأنی که من در بین مردم دارم، حقّم هست.

این، اشتباه است، توجه کند به درون خودش که چه ضعفهایی دارد، ضعفهای خودش را نگاه کند؛ «بل الانسان علی نفسه بصیرة». انسان ممکن است صدها ضعف داشته باشد ،که مردم نمی‌دانند و نمی‌بینند، اماّ خود ما می‌بینیم، انسان اگر به نواقص و عیوب خودش توجّه بکند، هیچگاه دچار عجب نمی‌شود.[2]



[1] - الشافی، صفحه 851

[2] - 31/2/1392

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1776
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

«حجت‌الاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان» با بیان این‌که در پیچ تاریخی حساسی هستیم، بیان داشت: در این پیچ تاریخی تکالیف بسیار بزرگی را بر عهده داشته و باید هوشیار باشیم که مبادا به سبب نعمت نظام اسلامی از این تکالیف عظیم غفلت کنیم.

وی افزود: غرب همزمان با راه‌اندازی پدیده‌ای به نام مسابقات جهانی فوتبال قلب،‌ روح و افکار جامعه جهانی را مشغول کرده و با یک کار سازماندهی شده دست به بزرگ ترین جنایات علیه بشریت به ویژه مسلمانان می‌زند.

تسخیر افکار عمومی به وسیله ستارگان سینما و فوتبال از سوی غرب

حجت‌الاسلام والمسلمین رحیمیان با اشاره به این‌که یکی از سیاست‌های فرهنگی غرب تسخیر افکار عمومی به وسیله ستارگان سینما و فوتبال است، خاطرنشان کرد: همزمان با مسابقات جهانی فوتبال که میلیون‌ها نفر تماشاگر آن هستند بزرگ ترین جنایات در سوریه و عراق از سوی مستکبران درحال رخ دادن است.

وی یادآور شد: رژیم صهیونیستی نیز همزمان با هر دوره از این مسابقات علیه ملت مظلوم فلسطین جنایات فراوانی کرده و آن‌ها‌ را به شهادت می‌رساند، این همه جنایات هولناک واقعا غیر قابل تصور است.

تولیت مسجد مقدس جمکران نسبت به توطئه‌ کشورهای استکباری برای ایجاد درگیری میان مسلمانان هشدار داد و گفت: کشورهای مستکبر به ویژه رژیم صهیونیستی می‌خواهد با نشان دادن پرچم گروه تروریستی داعش در مراسم تشییع پیکر مردم مظلوم فلسطین افکار عمومی مسلمان را علیه غزه بسیج کند.

هشدار تولیت مسجد جمکران به فتنه انگیزی جدید استکبار در فلسطین

وی تأکید کرد: از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز درخواست داریم تا این شگرد و فتنه را مطرح کند؛ چرا که مسأله داعش و پرچم‌های آن‌ها ارتباطی با شهدا و مجاهدت‌های مردم غزه ندارد.

اسماعیل هنیه قسم خورد برای صدام مراسم ختم نگرفته است

حجت‌الاسلام والمسلمین رحیمیان خاطرنشان کرد: در گذشته می‌گفتند که مردم غزه برای صدام مراسم ختم گرفته‌اند، ولی بنده از «اسماعیل هنیه» در هنگام سفر به ایران پرسیدم که او قسم خورد ما هرگز چنین کاری را انجام ندادیم، بلکه این اطلاعیه از سوی یک فرد در کرانه غربی رود اردن صادر شده بود.

دست‌هایی برای جا به جا کردن معروف و منکر تلاش می‌کنند

تولیت مسجد مقدس جمکران با اشاره به این‌که دست‌هایی برای نشان دادن معروف به عنوان منکر و منکر به عنوان معروف در تلاش هستند، بیان داشت: امیدواریم به لطف خدا و عنایت امام زمان(عج) وظیفه خود را شناخته و معروف را به عنوان معروف و منکر را به عنوان منکر بیان کنیم.

وی یادآور شد: امام جماعت یک مسجد لندنی به بنده می‌گفت «هرگاه به ایران می‌آییم وقتی فرزندانمان بی حجابی شهر تهران را می‌بینند تحت تأثیر قرار گرفته و می‌گویند مگر این کشور اسلامی نیست پس چرا این‌گونه هستند و شما به ما این قدر سخت می‌گیرید».

قم پایگاه جهان تشیع است

تولیت مسجد مقدس جمکران با اشاره به تأکید روایات نسبت به پناهنده شدن به شهر مقدس قم در فتنه‌های آخرالزمان اظهار داشت: قم یعنی پایگاهی که به نام حضرت معصومه(س) بر پا شده است، در روایات آمده در فتنه‌های آخرالزمان به حوالی شهر قم نیز پناه ببرید آیا منظور جمکران نیست.

وی ادامه داد: آیا تبدیل شدن شهر مقدس قم به پایگاه جهان تشیع و وجود حوزه علمیه حادثه و اتفاق است؛ مقام معظم رهبری می‌فرمایند «قم پایگاه جهان تشیع است»، سخن رهبری دارای دو بعد است، نخست این که قم پایگاهی برای حضور شیعیان است، دوم این‌که این‌جا پایگاه تشیع برای ترویج معارف اهل‌بیت(ع) برای کل جهانیان و زمینه سازی برای ظهور است.

 
منبع: ابنا
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1485
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 26 تير 1393

کمیته روابط خارجی مجلس عوام انگلستان در گزارشی تعطیلی سفارت این کشور در ایران طی سال‌های اخیر را به ضرر لندن خوانده است، زیرا این مسئله سبب توقف اقدامات اطلاعاتی این کشور از ایران شده است.

گروه جنگ نرم مشرق- کمیته روابط خارجی مجلس عوام انگلستان گزارش ویژه ای با عنوان «سیاست های انگلستان در مواجهه با ایران» منتشر کرده است که یک سند راهبردی مهم در حوزه سیاست خارجی این کشور در مورد جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود.

 

سرفصلهای این گزارش به خوبی از اهمیت آن حکایت دارد: منافع انگلستان درایران، ظرفیت های ایران برای انگلستان، نقش ایران در امنیت انگلستان و متحدانش در منطقه، ظرفیت تجاری میان دو کشور، نحوه نفوذ دادن ارزش های انگلیسی در ایران، راهکارهای پیگیری منافع انگلستان، روابط دیپلماتیک دو کشور، اثرات کاهش روابط دیپلماتیک، بررسی پنداشت عمومی درباره همگرایی همیشگی انگلستان با آمریکا در ایران، راهکارهایی برای بهبود وجهه انگلستان در ایران، صدور ویزا برای ایرانیان برای سفر به انگلستان و برنامه هسته ای ایران و توافق ژنو.

در خلاصه این گزارش 55 صفحه ای آمده است: روابط سازنده و مثبت با ایران در سطوح مختلف سیاسی، راهبردی، تجاری و فرهنگی، کاملا در جهت منافع انگلستان خواهد بود؛ اما وضع کنونی بسیار از این حالت ایده آل، فاصله دارد. روابط دو کشور سال ها است که به علت نبود اعتماد در هر دو طرف، وخیم است. هر دو کشور به یکدیگر بدبین هستند و تصور می کنند که طرف مقابل به دنبال تضعیف حکومت طرف دیگر است. این پنداشت های منفی با از دست دادن فرصت های مناسبی که بارها برای بهبود روابط دو کشور فراهم شد اما از دست رفت، وخیم تر هم شده است.

چالش های ایجاد روابط مناسب با ایران، برای انگلستان چندگانه و عمیق هستند. پیگیری منافع انگلستان در ایران، تا زمانی که روابط دو جانبه اعتمادسازی بین دو کشور صورت نگیرد، آرزوی دست نیافتنی خواهد بود. حداقل کار این است که نگرانی های انگلستان درباره نقش ایران در ناامنی و بی ثباتی منطقه، کاهش حتی جزئی پیدا کند.

کمیته روابط خارجی مجلس عوام انگلستان در ادامه این گزارش با وجود تاکید بر بهبود روابط با ایران، بر لزوم تداوم فشار بر ایران در زمینه حقوق بشر تصریح کرده است. این کمیته بر تکرار مخالفت انگلستان با اعدام‌ها، اعمال فشار بر افراد به بهانه عقاید و دین آنها و نبود آزادی بیان در ایران تاکید کرده است.

در این گزارش راهبردی از بازگشایی مجدد سفارت انگلستان در ایران، دفاع شده است زیرا تعطیلی سفارت انگلستان سبب توقف اقداماتی همچون جمع‌آوری اطلاعات، تحلیل وقایع و تحولات در ایران، برقراری ارتباطات با اشخاص مختلف به منظور بهره‌برداری‌های بعدی، بررسی تحولات و تغییرات سیاسی در ایران، و ارائه تحلیل‌های کارشناسی به متحدان منطقه‌ای درباره دیدگاه‌ها و عقاید عامه مردم ایران، شده است. در واقع، این بخش از گزارش، به صراحت از نقش سفارت انگلستان در جاسوسی از کشورمان اشاره کرده است.

این گزارش درباره حسن روحانی هم اینگونه پیشنهاد کرده که کشورهای غربی باید به وی خصوصا در مذاکرات هسته‌ای اعتماد کنند؛ هرچند قضاوت نهایی به اقدامات آتی او است، نه سخنان و وعده‌هایش.

 

قدرت ایران

گزارش مذکور درباره قدرت ایران نوشته است: ایران توان این را دارد که به یک قدرت بین‌المللی تبدیل شود. ایران می‌تواند موتور محرکه خاورمیانه باشد. ایران از لحاظ جغرافیایی در مکان فوق‌العاده حساسی قرار دارد. ایران می‌تواند به عاملی برای ثبات و رفاه منطقه تبدیل شود.

 

 

 

* منافع انگلستان در ایران

در این گزارش، منافع انگلستان در ایران همچون هر کشور دیگری اینگونه برشمرده شده است:

- تضمین امنیت انگلستان

- بهبود رفاه انگلستان با ایجاد فرصت‌های تجاری برای شرکت‌های انگلیسی

- ترویج ارزش‌های انگلستان با نفوذ فرهنگ، زبان، فرصت‌های تحصیلی و استانداردهای حقوق بشر.

بر مبنای این منافع، پیشنهادات کمیته روابط خارجی به وزارت خارجه انگلستان در مورد ایران بدین شرح اعلام شده است:

·کاهش تهدیدات ایران برای متحدان انگلستان در منطقه خصوصا رژیم صهونیستی

·پایان دادن به نفوذ ضدغربی ایران در سوریه، لبنان، فلسطین و غیره

·تامین نیازهای انرژی انگلستان و سایر کشورهای اروپایی از طریق منابع گازی ایران

·حفظ منافع تجاری انگلستان در منطقه

·ایجاد و توسعه منافع تجاری انگلستان در داخل ایران

·تبدیل ایران به بازار کالاهای صادراتی شرکت‌های انگلیسی

·ارتقاء استانداردهای حقوق بشری در ایران خصوصا درباره حکم اعدام و آزادی رسانه‌ها

·ایجاد روابط آموزشی و فرهنگی میان دو کشور برای آگاه شدن مردم ایران از فرصت‌های انگلستان

 

این گزارش درباره نفوذ فرهنگی انگلستان در ایران، پیشنهادات قابل تاملی ارائه کرده است. طبق این گزارش، مهمترین ابزار قدرت نرم انگلستان در سطح جهان، شبکه خبری بی بی سی است که شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی و دو ایستگاه رادیویی به زبان فارسی و سایت بی بی سی فارسی، از زیرمجموعه های آن هستند. دیگر ابزار مهم، شورای فرهنگی بریتانیا است که نقش مهمی در توسعه و ترویج فرهنگ انگلیسی در سطح جهان دارد. فعالیت‌های شورای فرهنگی بریتانیا در ایران در سال 2009 تعطیل شد؛ اما فعالیت شبکه‌های رادیو تلویزیونی بی بی سی فارسی در ایران به رغم پارازیت‌ها ادامه دارد. با این حال طی چند سال گذشته، شورای فرهنگی بریتانیا به طور غیرمستقیمدر لندن و کشورهای ثالث یا ارتباطات سایبری، به ایرانیان متقاضی، خدمات ارائه کرده است. این شورا اعلام کرده که با هماهنگی مسئولان ایرانی، راه برای بازگشایی دفاتر آن در ایران در حال فراهم شدن است.

تعطیلی سفارت، کار جمع‌آوری اطلاعات در ایران را مختل کرد + سند

براي دانلود سند روي تصوير كليك كنيد

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1696
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 25 تير 1393

پیامبر اکرم (ص) هنگامی که بشارت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را در شعبان به مؤمنین می دادند بر این امر تاکید فرمودند که ماه مبارک رمضان، زمان توبه و بازگشت است تا آنجا که حضرت رسول اکرم (ص) تصریح میکنند که بدبخت کسی است که در از بخشش و مغفرت الهی در این ماه محروم بماند« فإنّ الشّقی مَن حُرِمَ غفرانُ اللهِ فی هذا الشَّهرِ العَظیم »؛ پس پیامبر به همه مسلمین امر میکنند که همه شما از گناهانتان توبه کنید تُوبُوا الی اللهِ مِن ذنوبِکُم».
از سوی دیگر شب های قدر را می توان به عنوان قلب و باطن ماه مبارک رمضان نام برد که بهترین شب ها در طول سال است؛ نکته قابل تامل آن جاست که از اعمال اصلی این شب نیز توبه کردن و دعا کردن برای نجات از آتش جهنم است؛از جمله اعمال شب های قدر گفتن هفتاد مرتبه ذکر اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ بعد یکی از نمازهای مستحبی و صد مرتبه گفتن "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه» است؛ همچنین قبل از به سر گرفتن قرآن باید دعایی خوانده شود که مضمون آن طلب بخشش و نجات از آتش است:« اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماۆُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار»

نداشتن حال توبه و مناجات با خداوند یک علامت خطرناک و هشدار دهنده است
با توجه به تمام این مقدمات می توان گفت که توبه یکی از اعمال اصلی ماه مبارک رمضان و شب های قدر است؛ اما با توجه به این که توبه یکی از راه های اصلی نجات انسان از شقاوت و بدبختی است این سوال مطرح می شود که چرا حال توبه کردن و مناجات با خدا را نداریم؟

نداشتن حال توبه و عدم رغبت به مناجات کردن و خلوت داشتن با خداوند یکی از علائم بسیار خطرناک و مهلک برای روح آدمی است؛ همان گونه که تب کردن و بالا بودن دمای بدن یکی از علائم هشدار دهنده و خطرناک برای سلامتی بدن است و اگر مداوا نشود فرد مذکور دچار عارضه یا مرگ می شود؛ حال توبه و مناجات کردن با خدا نیز یکی از علائم هشدار دهنده و بسیار خطرناک است.پیامبر اکرم (ص) به امام علی (عفرمودند:« یا على: چهار صفت از بدبختى است: خشکى‏ چشم‏،  قساوت قلب، اصرار بر گناه و محبت دنیا.»«1»


در حقیقت تمام این چهار صفت در ارتباط با یک دیگر هستند کسی که مداومت و اصرار بر گناه دارد قلب وی دچار قساوت و سختی می شود و چشم وی دیگر اشکی برای مناجات و توبه ندارد و همچنین طولانی شدن آرزوها و محبت دنیا نیز سبب می شود تا انسان توبه خود را به عقب بیاندازد.

چه اتفاقی سبب شده که توفیق مناجات و توبه نداریم؟
حال سوال اصلی این است که با توجه به این که از علائم شقاوت و بدبختی، توبه نکردن و نداشتن اشک چشم برای مناجات و توسل به اهل بیت است؛ در زندگی ما چه اتفاقی رخ داده است که حال توبه و بازگشت به سوی خدا را نداریم؟

با توجه به احادیث اهل بیت یکی از اساسی ترین نکته هایی که باعث عدم توفیق توبه و مناجات با خداوند می شود؛ همنشین نامناسب است. در دین اسلام رفیق مناسب و همنشین صالح بسیار مورد تاکید قرار گرفته است؛ تا آنجا که در دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان می خوانیم:« بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ» خدایا توفیقم ده در آن به سازش کردن نیکان و دورم دار در آن از رفاقت بدان

امام علی (ع): مبادا همنشین کسی شوی که از او بر دینت نگرانی

در احادیث اهل بیت انتخاب همنشین مناسب و نیکو گستره وسیعی را به خو اختصاص داده است؛ چنان که امام علی (ع) در نامه خویش به امام حسن مجتبی (ع) می نویسند:«مبادا همنشین‏ کسى شوى که از او بر دینت نگرانى؛ همنشین‏ خوب از بهترین بهره‏هایى است که مرد مى‏برد، پس با نیکان نشین تا از ایشان باشى و از بدان بگریز تا از آنان جدا باشى.»«2»

بسیاری از مواقع نداشتن حال عبادت و مناجات به علت انتخاب هم نشین نامناسب است؛ رفیق و مصاحب بر انسان نفوذ عمیق و گسترده ای دارد و گاه این رفیق نامناسب بستری می شود تا وسوسه های شیطان بر روی آدمی تاثیر کند؛ امام سجاد (ع) در یکی از مناجات های خود علت کسلی و عدم توفیق در عبادت را این گونه بیان می کند:« یا شاید مرا از همنشینى دانشمندان غایب یافتى،پس خوارم نمودى»

پیامبر اکرم(ص): انسان بر کیش دوست و رفیق خود است

این مسئله که رفیق،هم نشین، مصاحب نسان وی را به یاد خدا می اندازد یا از یاد خدا دور می کند بسیار مهم است ؛ رسول خدا (ص) فرمود:« انسان بر کیش دوست و رفیق‏ خود است.»«3»
ابن عبّاس گوید: «از رسول خدا (ص) سؤال شدبهترین همنشین کیست؟ فرمود: کسى که دیدار او شما را به یاد خدا، و گفتار او عمل شما را زیاد، و عمل او شما را به یاد آخرت بیندازد.»همچنین  امام صادق (ع) فرمود: «به کسى که منفعت دینى تو را در نظر نمى‏گیرد نزدیک مشو، و علاقه‏اى به همنشینى با او نشان مده، زیرا هر چیزى بجز خداوند از بین رفتنى و پایانش بس خطرناک است.»«3»

 آیا سریال های قبل و بعد از افطار هم نشین مناسبی در ماه مبارک رمضان هستند؟

انتخاب رفیق و دوستی که انسان را به یاد خداوند بیاندازد سبب رقت قلب و رستگاری می شود و از سوی دیگر هم نشینی با بدکاران و کسانی که از یاد خداوند غافل هستند سبب بی توجهی به آخرت می شود. شرایط در زمانه ما اندکی متفاوت با دوران های گذشته است چرا که در زمان های قدیم دوست و مصاحب انسان فقط انسان ها بودند و از سوی دیگر ارتباط گرفتن با دیگر افراد بسیار سریع و راحت نبود؛ شاید یکی از بهترین راه ها برای ارتباط گرفتن غیر از تماس حضوری استفاده از نامه یا یک واسطه بود. اما به سبب وجود تکنولوژی دیدار و ارتباط با دوستان بسیار ساده و سریع انجام می شود و همین امر با اینکه فواید بسیار متعدد و گسترده ای دارد سبب برخی آسیب ها نیز شده است
مثلا وجود گروهای دوستی در وایبر و واتس آپ و.... در خیلی از مواقع مفید و سودمند است؛ اما آن روی سکه آن است که در مواقعی دیگر نیز سبب غفلت می شودبه عنوان نمونه فرصت های خاص و استثنایی روزها و شب های ماه مبارک رمضان بجای آنکه صرف عبادت و تلاوت قرآن شود در چت کردن های بیهوده و فرستادن جوک و عکس و فیلم می گذرد. همچنین استفاده کردن از رسانه های گروهی مانند رادیو و تلویزیون بدون هیچ برنامه ریزی نیز سبب غفلت و قساوت قلب می شود.

با نگاهی عمیق تر می توان دانست که تلویزیون، رادیو، موبایل،نرم افزارهایی مانند تانگو ، فیس بوک، واتس آپ در این زمانه حکم همنشین و دوست را پیدا کرده اند.انسانی که زیرک و خردمند باشد؛ باید در زندگی خود دقت کند و بیندیشد که آیا واقعا رفیقان و مصاحبان نیکویی اختیار کرده است یا خیر؟ آیا واقعا تمامی سریال های قبل و بعد از افطار تولیدات مفیدی هستند که ذهن و روان خود را درگیر آن ها می کنیم یا خیر؟

على بن اسباط از ائمه معصومین علیهم السّلام روایت کرده که در پندهائى که خداى عز و جل بعیسى علیه السّلام داد این بود که فرمود: اى عیسى بدان که رفیق‏ بد (بدیش) سرایت کند، و همنشین بد (انسان را) بهلاکت کشاند، پس بدان (و دقت کن) تا با که همنشین گردى، و براى خود برادرانى از مردمان با ایمان برگزین.»«5»

اگر حال دعا و مناجات نداریم به محیط اطراف خود با دقت تر نگاه کنیم و بیندیشیم محیطی که در معرض آن قرار گرفته ایم آیا بستری مناسب برای یاد خداوند است یا هر گوشه آن الوانی از دست آویزهای فریبنده شیطان برای فراموشی و غفلت از یاد خداست.


  
پی نوشت ها:
1. ابن شع به حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه جنتى - تهران، چاپ: اول، 1382ش.

تحف العقول / ترجمه کمره‏اى / متن / 76 /.2

3. کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.

4.شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام (ترجمه وسائل الشیعة ) - مشهد، چاپ: پنجم، 1380 
5. کلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى - تهران، چاپ: اول، 1364 ش

منبع:دانشجو

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1811
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه