|
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 30 آبان 1391
|
امام خمینی(ره) :
الان هزار وچهارصد سال است که با این منبرها، روضه ها و مصیبت ها، ما را حفظ کرده اند.
آیت الله قاضی(ره):
در عزاداری و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) مسامحه ننمایید.روضه هفتگی ولو دوسه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر هفتگی هم نشد دهه اول محرم ترکنشود.
آیت الله بروجردی(ره):
ایشان مبتلابه درد چشم شدند، فرمودند: «در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداریامام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به دردچشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!
آیت اله بهجت(ره):
گریه بر سید الشهدا(ع) از نماز شب بالاتر است.
حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره):
محبت و عزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصد می رساند.
آیت الله بهاءالدینی(ره) :
دستگاه امام حسین(ع) فوق فقه است... نباید به دستگاه امام حسین(ع) اهانت شود، این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است.
آیت الله گلپایگانی(ره):
دلم می خواهد نام مرا هم جزء روضه خوان های حضرت سید الشهداء(ع) ثبت نمایند.
آیت الله علامه طباطبایی(ره):
هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین(ع) و یا در توسل به آن حضرت.
آیت الله عبدالکریم حائری(ره):
روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا(ع) عمل مستحبی است که هزار واجب درآن است.
آیت الله محمد حسين غروى اصفهانى(ره):
در مجلس روضه خوانی که داشتند، مقید بودند که خودشان پای سماور بنشینند و خودشان همه کفش ها را جفت کنند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 3085
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 30 آبان 1391
|
سردار خیبر «شهید محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر 27 محمدرسول الله(ص) متولد 12 فروردین 1334 در شهرضا است؛ وی از مهر 59 تا دی ماه 60 فرماندهی سپاه پاسداران پاوه را بر عهده داشت و عملیاتهای پیروزمندانهای در زمینه پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزادسازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث انجام داد؛ سرانجام 17 اسفند 1362 در عملیات خیبر به شهادت رسید.
شهید همت که در آبان ماه 1359 در سنگر جهاد و مقاومت غرب کشور حضور داشت، طی نامهای برای خانوادهاش نوشت:
سلام بر عاشورا میعادگاه عاشقان راه خدا
سلام بر حسین و یاران حسین
سلام بر زینب الگوی همیشه جاوید زنان مسلمان
سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم باد که همیشه برای من زحمت کشیدهاند؛ باری بسیار دلم میخواست بتوانم عاشورا را شهرضا باشم و عجیب علاقه به سینه زدن و عزاداری در این روز بزرگ را داشتم ولی به علت اینکه در اینجا کسی نبود و در ضمن کار بسیار زیاد بود، لذا نتوانستم بیایم به آقا بگویید به جای من هم سینه بزند.
من صحیح و سالمم و انشاءالله در فرصتی دیگر که توانستم مرخصی بگیرم، به شهرضا سری میزنم؛ سلام مرا به همه فامیل و آشنایان برسانید خصوصاً به حبیبالله و همسرش، آقا منصور و همسرش و ننه جان عزیز.
همه شما را به خدا میسپارم شاد و سربلند باشید.
حقیر و مخلص شما محمدابراهیم همت.
برای مشاهده و ذخیره تصویر در سایز اصلی برروی آن کلیک نمایید. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
,
:: برچسبها:
شعیدهمت ,
عزاداری ,
:: بازدید از این مطلب : 2678
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 30 آبان 1391
|
خاطرات اسرا گویای رنج و مقاومت فراوانی است که ایام اسارت، بر آنان همانند یک آزمون الهی، ایشان را درمعرض امتحان قرار داده بود و بعثیهای کافر سالها ایران عزیز ما را در بدترین شرایط زیستی و عاطفی قرار داده بودند. اما آنها با کمال مردانگی، استقامت و تقوای الهی انواع فشارها و رنجها را تحمل کردند و قهرمانی خود را در میدان جهاد و استقامت به اثبات رساندند. خاطره زیر به نقل از آزاده «ایرج احمدی» بیان شده است.
شب اول، در سوله برنامه روضه خوانی توسط بچهها اجرا شد. جمعیت داخل سوله همه به گرد حاج آقایی جمع شده بودند و مشغول گریه و زاری برای عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله حسین(ع) بودند. عراقیها که صدای نوحه و روضه خوانی و گریه بچهها را شنیدند بارها تذکر دادند که سکوت اختیار کنیم.
البته از میان اسرا بچههایی هم بودند که به حاج آقا میگفتند تو را به خدا ادامه نده الان دوباره با چوب و کابل سرو کار پیدا خواهیم کرد. اما حاج آقا گوشش به این حرفها بدهکار نبود. در آن میان من از نوای غم انگیز و توضیحات حاج آقا در مورد چگونگی شهید شدن امامان و یاران وفادارش در این منطقه سخن میراند، احساساتی شده بودم، جمعیت را کنار زدم و سینهزنان به پیش او رفتم.
نگاهی به چهره و رخساره او انداختم، متوجه شدم که او همان حاج آقایی است که میخواست ما را در جبهه نجات دهد. او را در آغوش گرفتم و به او گفتم حاج آقا من را میشناسی؟ به خاطر میآوری؟ مگر نگفته بودیم که نیا؟ چرا پیش آمدی که اسیر بشوی؟ و از این صحبتها...
در حالی که نالههای عزاداری اسرا برای امامان علیهم السلام ادامه داشت، پانزده نفر از نظامیهای تنومند عراقی وارد آسایشگاه شدند و دستور دادند که همگی دراز بکشیم. همگی دراز کشیدیم و این پانزده نفر با پوتینهایی که به پا داشتند چند بار از ابتدا تا انتهای آسایشگاه بر روی کمرهای ما دویدند. صدای داد و فریاد و آخ و نالههایمان به گوش آسمان میرسید.
روزگاری پر از دردسر داشتیم ولی هر چه بود گذشت؛ بعضی از بچهها که در تابستان با یک پیراهن نازک اسیر شده بودند با همان لباس زمستان را هم طی کردند؛ بی وجدانها لااقل لباس گرمی به ما ندادند. اوضاع طوری بود که شبی بچهها همه با هم فریاد زدند که ما به لباس، حمام، سرویس بهداشتی و غذای درست حسابی نیاز داریم.
عراقیها که از ناله و ضجههای ما دلشاد بودند مرتب میخندیدند، به جای اینکه بیشتر توجه کنند حتی ما را از آب و غذای اندک سابق هم محروم کردند. به طوری که چند روزی نه آب دیدیم و نه غذا. فقط به خاطر دارم وقتی که باران میبارید جاهایی از سقف آسایشگاه که چکه میکرد بچهها با ابتکار خودشان سقف را بیشتر سوراخ کردند تا اینکه از آن طریق آب باران بیشتری وارد شود. قوطیهایی که مملو از قطرات آب باران میشد به مجروحینی داده می شد که جراحات وخیمتری داشتند.
کمکم مسابقات فوتبال هم به برنامه اردوگاه اضافه گردید تا جایی که بین اسرا و نظامیهای عراقی مسابقه برگزار میشد. برای اولین بار در یکی از روزهای آخر تابستان مسابقه فوتبال بین اسرا و نظامیهای عراقی تدارک دیده شد. آنها پیشنهاد دادند که اگر برنده شدید هر ده نفر از آسایشگاه یک نوشابه سهمیهاش میشود. بچهها بازی میکردند اما چه بازی! اگر کسی گل میزد بعد از بازی به بهانههای مختلفی مورد تنبیه قرار میگرفت. بچههای ما آن روز برنده شدند اما خبری از نوشابه نشد.
بچهها خیلی تشنه بودند. آنها تانکری از آب را پیش ما و بازیکنان آورده بودند که نهایتاً از تشنگی به سوی تانکر رو آوردیم اما وقتی شیر تانکر را باز کردیم فقط قورباغه و خرچنگ و جلبک از آن بیرون میزد. آنها میگفتند برای این آب هزینه کردیم و از این حرفها. جبر تشنگی آنقدر بر روی بازیکنان و بچهها زیاد بود که به خوردن آن آب تن دادیم.
درطول مدت اسارت آرزوی سیراب شدن به دلمان مانده بود. تابستان با استرس و فشار به هر صورتی که بود طی شد و روزهای سخت و سرد زمستانی شروع گردید. یکی از برنامههای روزانه ما تنفس دو ساعته بود. یک ساعت قبل از صبحانه و یک ساعت بعد از ظهرها به داخل محوطه می رفتیم و به قدم زدن و تنفس در هوای طبیعی میپرداختیم. نیروهای عراقی که از اجتماع ما وحشت داشتند همیشه ما رامتفرق میکردند و میگفتند شما الان چه به هم میگفتید؟ چه توطئهای درسر دارید؟
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2914
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 30 آبان 1391
|
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: «مختار» هیچگاه به ظاهر در جبهه دشمن نرفت، آن موقعی هم که با فرزندان زبیر بود، از درونش، انتقام خون ابی عبدالله موج میزد، اما اشتباه کرد.
آیتالله روح الله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) منطقه حکیمیه تهران به مناسبت آغاز دهه اول محرم به موضوع « تاریخ کربلا و یهود شناسی» میپردازد که در شب دوم محرم به «محوریّت باطل در عالم» اشاره کرد که در گزیدهای از آن در ادامه میآید:
*سپاهیان ابلیس
سپاه ابلیس دو نوع هستند که این، صراحت قرآن کریم و مجید الهی است که فرمود: سپاهش یا از جنس خود ابلیس «کانَ مِنَ الْجِنّّ» و یا از جنس غیر ابلیس یعنی از خود انسان هستند، «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس»، این دو گروه به عنوان سپاه شیطان هستند که وسوسه میکنند.
«خنّاس» از «خنس» میآید؛ یعنی آن چیزی که نگرش درونی او را میبیند و وقتی تمایلات درونی او را دید، به واسطه همان تمایلات درونی او را به انحراف میکشاند.
مثلاً تمایلات درونی کسی تقواست، مگر میشود شیطان از تقوا فریب بدهد؟ بله، چطور؟ این که جلواتی را نسبت به بعضی از امور تبیین میکند، آن هم به واسطه امر نفس انسانی.
*مقام مختار به هیچ یک از شهدای کربلا نخواهد رسید!
فرق حبیب بن مظاهر که در کوفه بود و ابیعبدالله(ع) را دعوت کرد، با سلیمان و یا مختار (گرچه مختار بعد توبه کرد و دل اهلبیت را هم شاد کرد)، در این بود که سلیمان و مختار خود را صاحب نظر دیدند.
لذا هیچگاه درجه مختار به درجه شهدای کربلا نخواهد رسید، البته گفتهاند: در این موارد، کسی را با کسی قیاس نکنید، من خودم هم معمولاً وقتی دوستان میگویند: مثلاً کدام عارف برتر است؟ میگویم قیاس نکنید، به من و شما ربطی ندارد، امّا این را از باب یقین عرض میکنم که هیچگاه مختار ثقفی که دل اهل بیت را شاد کرد، مقامش به هیچ یک از شهدای کربلا نخواهد رسید و اتّفاقاً یک مقام بسیار بسیار دوری هم نسبت به شهدای کربلا دارد و علّت هم این بود که مختار خود را صاحبنظر میدانست.
مختار بد نرفت، مختار هیچگاه به ظاهر در جبهه دشمن نرفت، مختار آن موقعی هم که با فرزندان زبیر بود، از درون وجودش، انتقام خون ابی عبدالله موج میزد، امّا اشتباه کرد! مختار وقتی دید مسلم بن عقیل به شهادت رسید، آن موقعی که میتوانست سپاه خود را به سمت ابیعبدالله(ع) ببرد (که سپاه بزرگی هم داشت)، با دستی خود، خود را تسلیم کرد، چرا؟ چون خود را صاحب نظر میدانست!
مختار حبّ عجیبی به اهل بیت داشت، حبّ عجیبی به وجود مقدس امیرالمؤمنین، امام حسن مجتبی و ابیعبدالله(ع) داشت، امّا خود را صاحب نظر میدانست و مشمول «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ» نشد.
پس مختار خود را صاحب نظر دید و تبعیّت نکرد، قرآن کریم میفرماید: «الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ»؛ خنّاس از باب شهوت سراغ مختار نمیآید، مختار محبّ اهلبیت است امّا حبّ بدون تبعیّت دارد، چون احساس میکند که خودش صاحب نظر است، لذا وقتی احساس کرد صاحبنظر است، امام مجتبی(ع) را تنها گذاشت، وقتی احساس کرد صاحب نظر است، بعد از این که فهمید مسلم شهید شده، آن سپاه آماده را - که آماده بودن خیلی مهم است - برد تسلیم کرد، در حالیکه میتوانست به کربلا ببرد، امّا فکر میکرد که آن جنگ یک خونریزی و کشته شدنی بیجا و بیهدف است. به همین خاطر گفت: کینهها را در سینه نگاه میداریم برای وقت دیگر!
کدام وقت دیگر؟! وقت الان است که باید تبعیّت کنی، «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ» مهم است، نه فقط حبّ ظاهری به هادی که مختار بالجد محبّ بود.
عرض کردم که خود من موافق قیاس افراد نیستم، امّا مختار به هیچ عنوان با این که قلب اهل بیت را شاد کرد، درجه هیچ یک از شهدای کربلا را ندارد، چون به موقع نفهمید، چرا به موقع نفهمید؟ چون تبعیّت نداشت و احساس کرد که من خودم صاحب نظرم.
لذا مختاری که شاد کننده دل اهلبیت بود، درجهاش فرسنگها با شهدای کربلا فاصله دارد! گرچه قیام کرد امّا حتّی قیامش هم موقعی بود که خودش احساس کرد باید قیام کند که این همان «الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» است.
*دو مطلبی که باید از شیطان بیاموزیم!
این را اولیاء الهی گفتند، گفتند: دو چیز را از شیطان یاد بگیرید، یکی این که شیطان، خستگیناپذیر است و ابداً خسته نمیشود و دیگر این که همّت بالا دارد، قرآن میفرماید: حتّی میخواهد به آن بالاها هم برود که با شهاب مبین او را به آن طرف پرتاب میکنند .
*خوارج، چرا خوارج شدند؟
از روز اول که این آیه آمد و گفت بروید، «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»، فرمود: من رهایتان نمیکنم. میدانم ابلیس قسم خورده امّا منِ خدا هم که شما را رها نمیگذارم، هادی میفرستم. منتها این تبعیت مهم است «فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ». لذا این که بگوییم حالا یک چیزش را میپذیریم و یک چییزش را نمیپذیریم، به درد نمیخورد، تبعیّت باید به طور کامل باشد.
خوارج چرا خوارج شدند؟ آیا خوارج آدمهایی بودند که مثلاً شرابخوار بودند؟! به خدا قسم اگر کسی بخواهد بگوید خوارج شرابخور بودند، عذاب میشود. ابداً این طور نبودند. آنها اهل عبادت و اهل سجده و اهل نماز شب بودند. امّا ولو عابد هم بودند ولی «کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» از هر حیوانی، حیوانتر بودند - میترسیم فردای قیامت، حیوانات جلوی ما را بگیرند و بگویند: ما که از اوّل حیوان بودیم، شما که آدم بودید، چه گلی بر سر خلقت که هیچ، بر سر خودتان زدید!!! -
*شیطان و آرزوی گمراهی همه انسانها حتّی اولیا!/واکنش شیطان به رحلت آیتالله سبزواری
آیتالله آسیّد عبدالاعلی سبزواری که چندین سال پیش - بعد از آیتالله خویی - در نجف اشرف مرجع شدند و یک سال هم بیشتر مرجع نبودند که غریق رحمت الهی شدند، یکی از عرفا بیان میکرد: وقتی ایشان رحلت کردند، صدای نعره شیطان را شنیدم که گفت: نشد! بعد قهقهه زد و گفت: خوب شد رفت!
فارس رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
,
:: برچسبها:
مختار ,
شهدای کربلا ,
رایة الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2798
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 30 آبان 1391
|
.............*اگر در احوال آن جماعت عوام كوفي و شامي، كه به همراه امراي سپاه يزيد و عبيدالله راه افتادند و در واقع نقش پياده نظام آنها را برعهده گرفتند، دقيق بشويم به نكات جالبي دست خواهيم يافت. همه همت اين عده دنيايشان بود. مشكل اينها اين نبود كه چرا فساد اقتصادي و سياسي در بين طبقه حاكم شايع شده است؟ اعتراض اينها به اين بود كه چرا از اين اموال و مناصب نامشروع بي بهره مانده اند؟ براي همين بود كه عده اي از اينها في المثل در مقابل اميرالمؤمنين(ع) ايستادند. يا در زمان امام حسين(ع) بعضي از اينها مي گفتند: «يا ليت لنا مثل ما اوتي مثلاً ابن زياد»، اينها همان خبث باطن و زندگي پليد را كه نزد حاكمانشان بود داشتند مضافاً به اين كه مكنت و ثروت دنيا را نداشتند. شايد از لحاظي بتوان گفت اينها خطرناكتر هم بودند. اينها امام(ع) را دعوت كردند، براي اين كه با ايشان به دنيا برسند. اما بعد ديدند كه خير، دنيايشان با امام حسين(ع) درخطر است. ابن زياد درآمد و گفت من دنيايتان را تأمين مي كنم، به او پيوستند. چقدر با اين تحليل موافقيد؟
- كاملاً درست مي فرماييد. اين رفتار البته به امام حسين(ع) منحصر نشد. اينها با زيد و يحيي و ديگر قيام كنندگان هم همين كار را كردند. تا جايي كه كم كم حكومت هم فهميد كه به اين مردم عراق نمي شود اطمينان كرد و لذا تندخوترين و سخت گيرترين حاكمان را بر آنها گماشت. علت اين كه امام صادق(ع) و بقيه ائمه خودشان را از صحنه مبارزه علني و مستقيم با حاكمان زمانشان كنار كشيدند، همين بود كه به مردم- ولو اين كه به ظاهر ابراز ارادت و وفاداري مي كردند- اعتمادي نبود. من جايي در كتاب امام صادق(ع) نوشته ام كه كسي به امام(ع) رسيد و به ايشان گفت: شما كه هزاران نفر شيعه داريد، چرا قيام نمي كنيد؟ امام دست او را گرفتند و به بيرون شهر بردند. آنجا چوپاني درحال چراندن گوسفندهايش بود. امام به او فرمودند اين گوسفندها را بشمار. شمرد، 9 تا بود يا 19 تا.
امام(ع) فرمودند: به خدا اگر اين تعداد يار داشتم، قيام مي كردم. اين نشان مي دهد كه بعد از سيدالشهدا(ع) وضعيت بدتر شد كه بهتر نشد و ائمه ما روز به روز تنهاتر و غريب تر مي شدند.
سر اين كه قيامي مانند قيام امام حسين(ع) ديگر در ميان ائمه ما تكرار نشده، همين بود. شما مي دانيد، يكي از تفاوت هاي ائمه(ع) با رسول خدا(ص) اين بود كه پيامبر مأمور بود، پيام خداوند را به هر ترتيب ممكن به مردم ابلاغ كند. حتي اگر او را بيازارند، سنگش بزنند و... امام(ع) اما نمي نشيند در انتظار مي ماند تا مردم به سراغش بيايند و حجت را بر او تمام كنند: «مثل الامام كمثل الكعبه، تؤتي ولاتأتي.» سيدالشهدا(ع) هم تا نامه هاي دعوت مردم عراق به او نرسيد، حركتي نكرد.
حتي نمايندگاني فرستاد تا اوضاع را بسنجند و ميزان آمادگي مردم را برآورد كنند. تعداد نامه ها از حد معيني كه گذشت، ايشان خود را مكلف به خروج دانست. درباره اميرالمؤمنين(ع) هم وضع بر همين منوال بود. وقتي به سراغ علي(ع) آمدند و خواستند كه با ايشان بيعت كنند، فرمود: «دعوني والتمسوا غيري»، مرا رها كنيد و به سراغ ديگري برويد. اما وقتي مردم هجوم آوردند- چنانكه ايشان مي فرمايد نزديك بود، شست پاي مرا له كنند- حكومت را پذيرفت. اگر براي امثال امام صادق(ع) و ديگران هم اجتماعي مانند آنچه كه براي امام حسين(ع) فراهم شد، مهيا مي شد، آنها هم بدون ترديد قيام مي كردند، اما نشد.
* آقاي دكتر، اين وضعيتي كه مي فرماييد، آيا فقط منحصر به مردم عراق بود؟
- به هر حال «موالي» يعني مخالفان عرب حكومت، همه در عراق جمع شده بودند و از لحاظ وضعيت انقلابي عراق حرف اول را مي زد.
* بعضي معتقدند كه مردم كوفه اگر صاحب يك تشكيلات و سازماندهي منسجمي بودند ابن زياد نمي توانست به راحتي بر آنها مسلط شود و لذا شايد امام را ياري مي كردند. شما در اين باره چه عقيده اي داريد؟
- اين حرف تا حدودي درست است. مردم كوفه ضعيف الرأي و متفرق بودند. وقتي امام(ع) عازم عراق شد، ابن عباس- كه مي دانيد معمولا به شرايط دنيايي و مادي توجه مي كرد- در مقام نصيحت به امام(ع) گفت: پسر عمو، اين مردم كه تو را دعوت كرده اند، اگر حاكمانشان را بيرون كرده و تو را طلبيده اند، دعوت آنها را بپذير وگرنه، به سوي آنها مرو. مردم كوفه نه فقط تشكيلات و انسجام نداشتند، بلكه عزمشان در همراهي امام(ع) هم جدي و مبتني بر جهاد في سبيل الله نبود. آنها كسي را مي خواستند كه دست شاميان را از عراق كوتاه كند، لذا پي امام فرستادند، اما ماجرا چنانكه آنها مي خواستند پيش نرفت.
*امام(ع) وقتي از همراهي مردم كوفه نااميد شدند، به سپاه حر كه مأمور بودند ايشان و يارانشان را جبرا به كربلا ببرند، فرمودند: شما خود به من نامه نوشتيد و مرا به سوي خود خوانديد. حالا اگر دعوتتان را پس گرفته ايد، بگذاريد من از همين راه كه آمده ام برگردم يا به جايي بروم دور از اينجا. اما آنها سخن امام را نشنيدند. سؤال اين است: چرا؟ چه چيزي عزم آنها را بر قتل پسر پيامبر(ص) جزم كرده بود و بر آن مصر بودند؟
- خب، آنها مي دانستند كه امام هر جاي ديگري هم كه برود، تن به اطاعت از يزيد نخواهد داد و دست از مبارزه نخواهد كشيد و دوباره هر لحظه خطري براي حكومت خواهد بود. لذا مي خواستند كار را همان جا تمام كنند. به علاوه، يزيد واقعا بي كفايت تر از آن بود كه بتواند چاره درستي براي واقعه بينديشد و اوضاع را آرام نگهدارد. يك پسرك احمق، بي تجربه و كله شق بود كه هيچ از حكومتداري و حتي سياست- برخلاف پدرش- نمي دانست.
*حالا هر چه يزيد از اين حيث بي تجربه و خام بود، معاويه خوب به روش ها و ترفندهاي حكومت داري و فريب مردم تسلط داشت. واقعا بعضي كارهايي كه او مي كرد و روش هايي كه به كار مي برد، امروز به صورت علم حكومت درآمده است البته همانند يزيد بسيار است. بداقبالي يزيد اين بود كه با امام حسين(ع) مواجه شد، والا حكومت او چه بسا سال ها دوام مي آورد. اما مثل معاويه با آن خصلت هاي مردم شناسانه، نادر است. اين را قبول داريد؟
- بله، معاويه مي گفت من رابطه ام را با مردم چنان تنظيم مي كنم كه اگر فقط يك موي ما را به هم متصل كرده باشد، آن مو پاره نشود. چطور؟ هر وقت آنهامي كشند من شل مي كنم و هر وقت آنها شل مي كنند، من مي كشم! به همين دليل به يزيد سفارش كرد كه با مردم كوفه درگير نشود.
گفت اگر هر روز حاكم جديدي از تو خواستند، حرفشان را بپذير. اما او اين سفارش را نشنيد و در آن مهلكه افتاد. به علاوه كاري كه معاويه كرد اين بود كه عقل اطرافيانش را زايل كرد اما البته عاطفه را براي آنها نگذاشت. مقصودم از عاطفه، مهرباني نيست. منظورم آن قوه اي است كه آدمي را برمي انگيزد تا به دنبال تمايلاتش برود. كشندگان حسين(ع) به يك معنا ديوانه و محروم از عقل بودند. حتي عقل حسابگرشان هم درست كار نمي كرد. يزيد همين توانايي را هم نداشت.
*آقاي دكتر بفرماييد امام حسين(ع) كه براي اصلاح امت جدش، قيام كرد، تا چه حد به اين هدف خود رسيد و اساس واقعه شهادت ايشان چه تأثيري در ادامه حيات اسلام ناب گذاشت؟
-اين تأثير بي نهايت بزرگ و بااهميت است. اگر قيام سيدالشهداء نبود، در طول شايد حتي كمتر از نيم قرن ديگر نامي از اسلام در جزيره العرب باقي نمي ماند. حكومت يزيد چنان عمل مي كرد كه اگر امام(ع) جلوي آن نمي ايستاد و آن را افشا نمي كرد، اسلام از بين مي رفت.
بخصوص حركت كاروان اسرا و افشاگري هايي كه امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) در كوفه و شام كرد، تأثير شگفتي در بيداري مردم و احياي حقيقت اسلام داشت. معاويه مردم شام را در جهالت عميقي نگهداشته بود. اسلام براي آنها خلاصه مي شد در يزيد و معاويه و آنچه از آنها آموخته بودند. حتي جالب است بدانيد مردم شام تا مدت ها اصلاً نمي دانستند كه پيامبر به جز معاويه و يزيد، خويشاوند ديگري هم دارد! سخنان امام سجاد(ع) و زينب كبري(س) به آنها فهماند كه تا چه حد محروم و مهجور نگهداشته شده اند.......
بقیه در ادامه مطلب..... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
,
:: برچسبها:
کربلا ,
رایه الهدی ,
سیدجعفرشهیدی ,
:: بازدید از این مطلب : 3004
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 30 آبان 1391
|
مقام معظم رهبری در دیداری که با جمعی از فرماندهان لشكر 27 محمد رسولالله (ص) در سال 1375 داشتند، به تشریح ویژگی های خواص و عوام جامعه و نقش آنان در برهههای تاریخی اسلام پرداختند.
این بیانات تاریخی حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره خواص و عوام ، دارای روشنگریهای بسیاری است كه امروز نیز میتواند چراغ راه جامعه اسلامی بوده و انقلاب اسلامی را از گزند آفتها مصون بدارد.
*** بخش کوتاهی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی را پیرامون موضوع خواص و عوام را در ادامه ملاحظه می کنید.
جهاد فکری و روشنگری فکر مردم
يكی از جهادها هم جهاد فكری است. چون دشمن ممكن است ما را غافل كند، فكر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هر كس كه در راه روشنگری فكر مردم، تلاشی بكند، از انحرافی جلوگيری نمايد و مانع سوءفهمی شود، از آنجا كه در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد ناميده میشود. آن هم جهادی كه شايد امروز، مهمّ محسوب میشود.
بايد به فكر بروید، كه چرا چنين شد؟
اتّفاقی كه افتاده است، در صدر اسلام است. من يك وقت عرض كردم: جا دارد ملت اسلام فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پيغمبر، كار كشور اسلامی به جايی رسيد كه مردم مسلمان - از وزيرشان، اميرشان، سردارشان، عالمشان، قاضیشان، قاریشان و اجامر و اوباششان - در كوفه و كربلا جمع شدند و جگر گوشهی پيغمبر را با آن وضع فجيع به خاك و خون كشيدند؟! خوب؛ انسان بايد به فكر فرو رود، كه چرا چنين شد؟
جامعه به دو قسم تشکیل می شود؛ خواص و عوام
ببينيد عزيزان من! به جماعت بشری كه نگاه كنيد، در هر جامعه و شهر و كشوری، از يك ديدگاه، مردم به دو قسم تقسيم میشوند: يك قسمْ كسانی هستند كه بر مبنای فكر خود، از روی فهميدگی و آگاهی و تصميمگيری كار میكنند. راهی را میشناسند و در آن راه - كه به خوب و بدش كار نداريم - گام برمیدارند. يك قِسم اينهايند كه اسمشان را خواص میگذاريم. قسم ديگر، كسانی هستند كه نمیخواهند بدانند چه راهی درست و چه حركتی صحيح است. در واقع نمیخواهند بفهمند، بسنجند، به تحليل بپردازند و درك كنند. به تعبيری ديگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه میكنند و دنبال آن جوّ به حركت در میآيند. اسم اين قسم از مردم را عوام میگذاريم. پس، جامعه را میشود به خواص و عوام تقسيم كرد.
تعریف خواص جامعه
خواص چه كسانی هستند؟ آيا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زيرا در بين خواص، كنار افراد با سواد، آدمهای بیسواد هم هستند. گاهی كسی بیسواد است؛ اما جزو خواص است. يعنی میفهمد چه كار میكند. از روی تصميمگيری و تشخيص عمل میكند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرك ندارد و لباس روحانی نپوشيده است. بههرحال، نسبت به قضايا از فهم برخوردار است.
تعریف عوام جامعه
عوام يعنی كسانی كه وقتی جوّ به سمتی میرود، آنها هم دنبالش میروند و تحليلی ندارند. يك وقت مردم میگويند «زنده باد!» اين هم نگاه میكند، میگويد «زنده باد!» يك وقت مردم میگويند «مرده باد!» نگاه میكند، میگويد «مرده باد!» يك وقت جوّ اين طور است؛ اينجا میآيد. يك وقت جو آن طور است؛ آنجا میرود!
شما خودتان را در صحنهای كه از صدر اسلام تبيين میكنم، پيدا كنيد. يك عدّه جزو عوامند و قدرت تصميمگيری ندارند. عوام، بسته به خوش طالعی خود، اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتند كه پيشوايانی مثل امام اميرالمؤمنين عليهالسّلام و امام راحل ما رضواناللَّه تعالی عليه، بر سرِ كار بودند و جامعه را به سمت بهشت میبردند، به ضربِ دستِ خوبان، به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها يار نبود و در مقطعی قرار گرفتند كه «وجعلنا هم ائمة يدعون الیالنارِ» و يا «المتر الیالذين بدلوا نعمةالله كفرا و احلوا قومهم دارالبوارِ. جهنم يصلونها و بئس القرارِ» به سمت دوزخ خواهند رفت. پس، بايد مواظب باشيد جزو عوام قرار نگيريد.
راننده کمپرسی جزو خواص جامعه و پيشنمازی که جزو عوام جامعه بود
در دوران پيش از پيروزی انقلاب، بنده در ايرانشهر تبعيد بودم. در يكی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتيم كه يكی از آنها راننده بود، يكی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص كلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق میشد. با اين حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای ديدن ما به ايرانشهر میآمدند و از قضايای مذاكرات خود با روحانی شهرشان میگفتند.
روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه میكنيد! رانندهی كمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پيشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی میگفت: «چرا وقتی اسم پيغمبر میآيد يك صلوات میفرستيد، ولی اسم «آقا» كه میآيد، سه صلوات میفرستيد؟!» نمیفهميد. راننده به او جواب میداد: روزی كه ديگر مبارزهای نداشته باشيم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پيروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، كه يك صلوات هم نمیفرستيم! امروز اين سه صلوات، مبارزه است! راننده میفهميد، روحانی نمیفهميد!
اين را مثال زدم تا بدانيد خواص كه میگوييم، معنايش صاحب لباسِ خاصی نيست. ممكن است مرد باشد، ممكن است زن باشد. ممكن است تحصيلكرده باشد، ممكن است تحصيل نكرده باشد. ممكن است ثروتمند باشد، ممكن است فقير باشد.
انواع خواصِ طرفدارِ حق/ حتّی خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم می شوند...
بقیه در ادامه مطلب.... رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ســـــیاســـــی ,
امامت و ولایت ,
,
:: برچسبها:
امام خامنه ای ,
بصیرت ,
خواص ,
عاشورا ,
:: بازدید از این مطلب : 2887
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 29 آبان 1391
|
امام صادق(ع) فرمود: آههای سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.
همزمان با فرارسیدن محرم الحرام و ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، همه جا غرق در ماتم و عزای حسینی شده است از این رو هر فردی سعی میکند تا حداقل لحظاتی را به عزاداری برای مولایش حسین بن علی(ع) بپردازد.
کتاب «طوبای کربلا» شامل سخنان عارف و سالک طریق الهی، میرزا اسماعیل دولابی درخصوص عنایات امام حسین(ع) به اولیای خداست. یکی از مباحث این کتاب به بیان ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) پرداخته است که ما آن را برای عاشقان این امام همام بیان میکنیم.
روایات مختلفی درباره ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) وجود دارد که به اختصار در ادامه میآید:
الف ـ شیخ جلیل، ابن قولویه قمی از ابن خارجه روایت کرده است: روزی خدمت امام صادق(ع) بودیم، از حضرت امام حسین(ع) یاد کردیم، امام صادق(ع) بسیار گریست، آن گاه فرمود: امام حسین(ع) فرمودند: من کشته گریه و زاری هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر آنکه گریان میشود.
* گریاندن و اشک ریختن در سوگ امام حسین(ع) موجب بهشتی شدن افراد میشود
ب ـ شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بنتغلب روایت کردهاند که امام صادق(ع) فرمود: آههای سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.
ج ـ به سند معتبر از ابوعماره منشد (شعر خوان) روایت شده است:
روزی حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم، حضرت فرمود: شعری در مرثیه امام حسین(ع) به آن روشی که بین خودتان مرسوم است بخوان.
همین که شروع کردم به خواندن، حضرت گریان شد. من مرثیه میخواندم و آن بزرگوار میگریست تا آنکه صدای گریه از منزل آن حضرت بلند شد و صدای گریه زنها نیز از پشت پرده برخاست. وقتی روضه تمام شد، حضرت فرمود: هر کس در مرثیه امام حسین(ع) شعری بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب میشود، هر کس ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب میشود، هر کس یک نفر را بگریاند بهشت بر او واجب میشود و هر کس مرثیه بخواند و خود بگرید، بهشت بر او واجب میشود و هر کس خود را به صورت گریه کننده درآورد بهشت بر او نیز واجب خواهد شد.
د ـ جناب میرحامد حسین نقل کرد که محمد بن سهل، یارکمیت گفت: من و کمیت در ایام تشریق بر امام صادق(ع) وارد شدیم، کمیت به امام عرض کرد: فدایت شوم! اجازه میدهید چند بیت شعر در محضرتان بخوانم؟ حضرت فرمود: این ایام، عزیز و محترم است (کنایه از آنکه خواندن شعر در این ایام شایسته نیست) کمیت عرض کرد: این اشعار در حق شما است. حضرت فرمود: بخوان و فرستاد اهل بیتش را حاضر ساختند که آنها هم بشنود، آنگاه کمیت اشعار خود را خواندن و حاضران بسیار گریستند، امام صادق(ع) دستهای مبارکش را بلند کرد و گفت:
«اللهم اغفر کمیت ما قدم و ما أخّر و ما أسّر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی؛ بارالها! گناهان گذشته و آینده کمیت را و گناهانی که آشکار و نهان انجام داده بیامرز و به او ببخش و به او عطا کن تا راضی شود.
* حتی مردم عصر جاهلیت هم قتال در ماه محرم را حرام میدانستند
ه ـ شیخ صدوق از ابراهیم بن ابی محمود، روایت کرد که حضرت رضا(ع) فرمودند:
محرم، ماهی است که اهل جاهلیت، قتال در آن ماه را حرام میدانستند؛ اما این امت جفاکار، خون ما را در آن ماه، حلال دانستند و هتک حرمت کردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه، اسیر کردند و آتش در خیمههای ما افروختند و اموال ما را غارت کردند و حرمت حضرت رسالت را در حق ما رعایت نکردند. مصیبت روز شهادت امام حسین(ع) دیدههای ما را مجروح کرده و اشک ما را جاری ساخته است و زمین کربلا تا روز قیامت وارث اندوه و بلای ما است، پس بر مثل حسین(ع) باید بگریند گریه کنندگان. همان گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو میریزد.
سپس حضرت فرمودند: همین که محرم میشد، کسی پدرم را خندان نمیدید و تا دهم محرم، اندوه و حزن پیوسته بر آن حضرت غالب میشد. وقتی روز عاشورا میرسید، آن روز، روز مصیبت و گریه او بود و میفرمود: امروز، روزی است که حسین(ع) کشته شد.
و ـ ابوقولویه قمی، به سند معتبر از ابوهارون مکفوف روایت کرده است: خدمت امام صادق(ع) مشرف شدم، حضرت فرمود:
برای من مرثیه بخوان.
من شروع کردم به خواندن مرثیه. حضرت فرمود: نه این طور؛ بلکه چنان بخوان که نزد خودتان متعارف است و کنار قبر امام حسین(ع) میخوانید. من نیز خواندم. حضرت گریست من ساکت شدم، حضرت فرمود: بخوان. من خواندم تا آن اشعار را تمام کردم. حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان. من این اشعار را خواندم:
یا مریم قومی و اند بی مولاک
و علیالحسین فاسعدی ببکاک
پس حضرت گریست و زنها هم گریستند. وقتی آرام گرفتند، حضرت فرمود: ای ابوهارون! هر کس برای حسین(ع) مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب میشود. پس یک یک از ده کم کرد تا آنکه فرمود: هر کس مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت برای او واجب میشود، سپس فرمود: هر کس امام حسین(ع) را یاد کند و خود گریه کند، بهشت بر او واجب میشود.
* آن گونه بر حسین(ع) میگریم که آثار مصیبت در من آشکار شود
ز ـ به سند معتبر از مسمع روایت شده است: امام صادق(ع) به من فرمود: ای مسمع! آیا توجه به زیارت قبر امام حسین(ع) میروی؟ من عذر آوردم که با توجه به دشمنان زیاد، برای انجام چنین کاری، ایمنی ندارم.
فرمود: آیا مصائب آن بزرگوار را به یاد میآوری؟ عرض کردم: آری! آن گونه میگریم که آثار مصیبت در من آشکار میشود.
حضرت فرمود: به درستی که تو از آنانی که زاری میکنند برای ما، شاد میشوند برای شادی ما، اندوهناک میشوند برای اندوه ما، خائف میشوند برای خوف ما و ایمن میشوند برای ایمنی ما؛ به زودی خواهی دید که پدرانم هنگام مرگ نزد تو حاضر شوند و به ملکالموت درباره تو سفارش کنند و به تو از فرزند خویش مهربانتر باشند. آنگاه حضرت گریست و من نیز گریستم.
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2753
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 آبان 1391
|
برای مشاهده عکس در سایز بزرگتر و ذخیره آن بر روی آن کلیک نمایید. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: بازدید از این مطلب : 5368
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 17 آبان 1391
|
عید علوی رفت ولی یار نیامد...
آن شمع شب افروز شب تار نیامد...
چندروز دگرمانده که با ناله بگوییم...
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...
برای مشاهده و ذخیره عکس در سایز اصلی بر روی آن کلیک نمایید. رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
پـیـامک(SMS) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2984
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 آبان 1391
|
آیتالله محمدعلی جاودان، استاد حوزه و دانشگاه و از علمای برجسته اخلاق تهران به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم توصیههایی را بیان کرد.
این موارد به صورت تیتروار در ادامه میآید:
ـ انسان اگر میخواهد از ماه محرم استفاده کامل بکند، باید از یک سال گذشته خود مواظبت کرده باشد.
ـ دهه اول محرم منحصر به امام حسین(ع) است. اگر انسان بتواند باید هیچکار غیرضروری مگر کارهای مربوط به امام حسین(ع) انجام ندهد.
ـ انسان در محرم باید خیلی از چشمش مراقبت کند. فرمودهاند هر نگاهی که شخص به نامحرم بکند، این یک تیر مسموم از تیرهای شیطان است. اگر آدم بتواند از چشمش مراقبت جدی کند، آن وقت میتواند برای امام حسین(ع) گریه کند.
ـ گاهی آدم گریه میکند اما دلش نسوخته است. اگر دل بسوزد و گریه کند، آن وقت قیمت دارد!
ـ مرحوم آیتالله حقشناس دستوری داشتند و میفرمودند: بروید روضه خلوت! گاهی ما دنبال جایی هستیم که روضه شلوغ و صدای خوش دارد و وقتی سینه میزنند تمام محله خبردار میشوند!
ـ از غذایتان مواظبت کنید. انسان هر چه بیشتر غذایش را مراقبت کند و غذای پاک و حلال بخورد، در گریستن برای امام حسین(ع) توفیق بیشتری دارد.
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2710
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 24 آبان 1391
|
برای مشاهده و ذخیره بنر در سایز اصلی بر روی آن کلیک نمایید.
مشرف شوید به مجلس عزای محرم
منبر : شیخ مهدی شریف
مرثیه : حاج رحمان نوازنی
زمان : از پنجشنبه 1391/8/25 به مدت 14 شب ، رأس ساعت 20
خیمه عزا : کرج - محمد شهر- ابتدای عباس آباد - بیت المهدی (عج)
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
برنامه های هیئت ,
مراسم های مناسبتی ,
,
:: برچسبها:
برنامه هیئت ,
بیت المهدی ,
هیئت منتظران مهدی ,
عباس آباد ,
:: بازدید از این مطلب : 5636
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
|
نویسنده : گمنام
یک شنبه 21 آبان 1391
|
این مراسم دوشنبه 22 آبان ساعت 20 برگزار می گردد؛
برای مشاهده ودریافت بنر در سایز اصلی بر روی آن کلیک نمایید.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: برچسبها:
همایش پیشواز محرم ,
بیت المهدی ,
عباس آباد ,
:: بازدید از این مطلب : 3276
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 آبان 1391
|
حضرت آيت الله خامنه اي خاطرنشان كردند: اختلاف نظر طبيعي است اما اين اختلاف نظر نبايد به اختلاف در عمل و گريبانگيري و مچ گيري در مقابل مردم، تبديل شود.
ايشان تأكيد كردند: از امروز تا روز انتخابات، هركسي كه بخواهد اختلاف ها را به ميان مردم بكشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده كند، قطعاً به كشور خيانت كرده است.
رهبر انقلاب اسلامي، مسئولان كشور را زحمت كش و دلسوز خواندند و خاطر نشان كردند: مسئولان بدنبال كار و تلاش هستند كه برخي اوقات غفلت هايي هم انجام مي گيرد اما اميدوارم خداوند بر اساس نيت هايي كه بدنبال خدمت به مردم هستند، ملت ايران را در همه ميدانها موافق كند كه قطعاً هم اينگونه خواهد بود.
حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح امروز(چهارشنبه) در ديدار هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجويان ، در سخنان مهمي با تبيين مراحل مختلف مبارزه كلان و شصت ساله ملت ايران با دولت مستكبر آمريكا و شكست هاي سلسله وار و تنزل جايگاه سياسي، اقتصادي، نظامي و اصول فكري آمريكا در مقابل پيشرفتهاي شگرف مادي و معنوي نظام اسلامي، درس هاي بزرگ اين مبارزه ادامه دار را حفظ ايستادگي و بصيرت، توكل بر خدا، كار و تلاش بي وقفه، و وحدت ميان مسئولان دانستند و تأكيد كردند: مسئولان بويژه سران سه قوه بايد با وظيفه شناسي و درك شرايط حساس كنوني، از هرگونه كشاندن اختلافها به ميان مردم خودداري كنند و بدانند از امروز تا روز انتخابات، هر كسي كه بخواهد از احساسات مردم در جهت اختلافات استفاده كند، قطعاً به كشور خيانت كرده است.
رهبر انقلاب اسلامي در اين ديدار كه در آستانه سيزده آبان، "روز دانش آموز و روز ملي مبارزه با استكبار جهاني" برگزار شد، ضمن تبريك سالروز ميلاد حضرت امام هادي(ع) و همچنين عيد سعيد غدير خم، سه حادثه تاريخي روز سيزدهم آبان را مظهر ايستادگي و چهره مصمم ملت ايران براي رسيدن به هدفهاي والا خواندند و افزودند: در هر يك از حوادث تاريخي اين روز يعني تبعيد امام خميني(ره) در سال 1343، كشتار دانش آموزان بوسيله مزدوران رژيم پهلوي در سال 1357، و تسخير لانه جاسوسي در سال 1358، يك طرف قضايا، ملت ايران و امام بزرگوار هستند و در طرف ديگر دولت مستكبر آمريكا قرار داد و اين، نشان دهنده وجود مبارزه ميان ملت ايران و دولت آمريكا است.
حضرت آيت الله خامنه اي، فهم صحيح از زمان آغاز مبارزه و مراحل مختلف آن و همچنين نتيجه مبارزه را مهم ارزيابي و خاطر نشان كردند: اين مبارزه از سال 1332 و از زمان كودتاي آمريكايي 28 مرداد آغاز شد.
ايشان با اشاره به نقش مستقيم آمريكا در راه اندازي كودتاي 28 مرداد و سرنگوني دولت دكتر مصدق، افزودند: آمريكاييها در اين ماجرا، براي منافع استكباري خود دولت مصدق را كه با آنها خصومتي نداشت و حتي به آنها اعتماد كرده بود، در طرحي مشترك با انگليسي ها سرنگون و رژيم محمدرضا پهلوي را بر كشور مسلط كردند.
رهبر انقلاب اسلامي حادثه قيام 15 خرداد سال 1342 را نتيجه ده سال فشار و اختناق حكومت مورد حمايت آمريكا دانستند و افزودند: در نهايت، آمريكايي ها وارد ماجرا شدند و حكومت با هدايت آنها، امام خميني(ره) را در سال 1343 تبعيد كرد و به ظاهر توانست ملت ايران را مغلوب كند اما اين غلبه واقعي نبود.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به اختناق كم سابقه حاكم بر كشور از سال 1343 به بعد و يكه تازي آمريكا در غارت و چپاول ثروت ملت ايران، تأكيد كردند: سرانجام حركت عظيم ملت ايران به رهبري امام خميني(ره) آغاز شد و ملت ايران توانست با ايستادگي و فداكاري و گذشت از جان، انقلاب اسلامي را در سال 1357 به پيروزي برساند و حكومت متكي به آمريكا را سرنگون كند.
ايشان تشكيل نظام اسلامي بعد از 25 سال مبارزه را، پيروزي ملت ايران در مرحله اول مبارزه با آمريكا خواندند و افزودند: آمريكاييها از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي، شروع به معارضه و اخلال در كارها كردند كه مركز همه اين توطئه ها، سفارت سابق آمريكا در تهران يا همان لانه جاسوسي بود.
رهبر انقلاب اسلامي اقدام دانشجويان بعنوان زبده ترين قشر مبارز ملت ايران، در تسخير لانه جاسوسي در سيزدهم آبان سال 1358 را شكستي ديگر براي آمريكا ارزيابي و خاطر نشان كردند: سلسله شكست هاي آمريكا از آن زمان تا به امروز همچنان ادامه پيدا كرده است.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به تلاشها و توطئه هاي گوناگون آمريكا در 34 سال گذشته، براي جبران شكست بزرگ خود در سال 1357، تأكيد كردند: علت اين توطئه هاي ادامه دار، اين است كه شكست آمريكا در سال 1357، فقط شكست از ملت ايران نبود بلكه شكست آمريكا در منطقه بود و آنچه كه امروز در شمال آفريقا و منطقه بزرگ عربي در حال جريان است و همچنين نفرت روزافزون ملتها از آمريكا، نتيجه همان شكست است.....
بقیه در ادامه مطلب....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ســـــیاســـــی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2552
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 آبان 1391
|
تولد امام دهم شيعيان حضرت امام علی النقی (ع ) را نيمه ذيحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نيکو وظيفه مادری را به انجام رسانيد و بدين مأموريت خدايی قيام کرد . نام آن حضرت - علی - کنيه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادي " و " نقي " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسيد و دوران امامتش 33 سال بود .
در اين مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربيت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعليم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدينه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانيدن مردم و آشنا کردن آنها به حقايق مذهبی نمي آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خليفه ستمگر وقت - يعنی متوکل عباسی - آنی آسايش نداشت .
به همين جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدينه بنا بر دشمنی ديرينه و بدخواهی درونی ، به متوکل خليفه زمان خود نامه ای خصومت آميز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگيزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقيقت آنچه در شأن خودش و خليفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و اين همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولايت و علم و فضيلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدينه مي کشانيد و اين کوته نظران دون همت که طالب رياست ظاهری و حکومت مادی دنيای فريبنده بودند ، نمي توانستند فروغ معنويت امام را ببينند .
و نيز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمين ( = مکه و مدينه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدينه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از اين ديار بيرون بر ، که بيشتر اين ناحيه را مظيع و منقاد خود گردانيده است " . اين نامه و نامه حاکم مدينه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه عليه دستگاه جبار عباسی است .
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربيت شدند که هر يک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدين سان پايه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شيعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر اين فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پيش نيامده بود ، معلوم نبود سرنوشت اين معارف مذهبی به کجا مي رسيد ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد ديگر چنين فرصتهای وسيعی برای تعليم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدوديت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که بايد و شايد پيش نيامد .
با اين همه ، دوستداران اين مکتب و ياوران و هواخواهان ائمه طاهرين - در اين سالها به هر وسيله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دينی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پيشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر مي رسيدند و از سرچشمه دانش و بينش آنها ، بهره مند مي شدند و اين دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پيوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدينه و مانند آن ، نشان دهنده اين هراس هميشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمين ( مکه و مدينه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآيند و سر از اطاعت خليفه وقت درآورند .
بدين جهت پيک در پيک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدينه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت اين زندانی و تحت نظر بودن را - بيست سال - نوشته اند .
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
,
:: برچسبها:
زندگینامه امام هادی علیه السلام ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2837
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 10 آبان 1391
|
حضرت آیتالله تهرانی با اشاره به لحظات مرگ انسان، ابراز داشت: امام هادی(ع) در حدیثی به انسان گوشزد میکند هنگام مرگ هیچ طبیبی نمیتواند به او کمک کند، پس در این شرایط تنها یک راه حل برای حیات دوباره انسان وجود دارد.
آیتالله مجتبی تهرانی استاد اخلاق به مناسبت سالروز ولادت امام هادی(ع) به شرح حدیثی از این امام همام پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
*شرح حدیث
روی عن علی بن محمد الهادی علیهالسّلام قال: اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَیْ اَهْلِکَ وَلا طَبِیبَ یمْنَعُکَ وَلا حَبِیبَ ینْفَعُکَ (بحارالانوار جلد 75 صفحه 370)
روایت از امام هادی(ع) منقول است که حضرت فرمودند: «اُذْکُرْ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَی اَهْلِکَ»؛ آن حالتی را که در پیشاروی خاندانت بر روی زمین افتادهای به یاد آور، «وَلا طَبِیبَ یمْنَعُکَ»؛ در حالی هستی که هیچ طبیبی نمیتواند مرگ را از تو دور کند، تمام اطبّای عالم را هم بیاورند، خبری نیست و نمیتوانند هیچ کاری برایت انجام دهند و دیگر کار تمام است. «وَلا حَبِیبَ ینْفَعُکَ»؛ و هیچ دوستی هم در آن حال نمیتواند به تو سود و نفعی برساند، رفقا و آنهایی که واقعاً خیلی دوستت دارند، برای تو هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
روایت تمام شد، حالا چه باید کرد؟ چون دیگر هیچ پزشکی هم نیست که بتواند مرگ را از تو دور کند. «وَ لا حَبِیبَ ینْفَعُکَ»؛ هیچ دوستی هم نمیتواند به تو خدمتی کند و سودی برساند.
حالا چه کنیم؟ اینجا این نکته است که حضرت میفرمایند: بدان! کارَت به اینجا میرسد. همه ما کارمان به اینجا میرسد که هیچ طبیب و پزشکی نمیتواند مرگ را از ما دور کند و هیچ دوستی هم نمیتواند به ما نفعی برساند.
حالا آیا چیزی هست که آن موقع به درد ما بخورد و به ما حیات و زندگی ببخشد و ما را زنده کند، نه؟ من آیه قرآن میخوانم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ اُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوۀً طَیبَةً» (سوره نحل آیه 97 )؛ هر کس عمل شایستهای انجام بدهد، چه مرد و چه زن و حال اینکه مؤمن باشد، ما به او یک زندگی گوارا میبخشیم و زندهاش میکنیم. اما چه حیاتی؟ «حَیوۀً طَیبَةً». پس آن موقع چه چیزی به درد ما میخورد؟ عمل صالح، ما را زنده میکند، امّا یک زندگی پاکیزه و گوارا.
آیین و اندیشه فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
عقــــــــــــایـــد ,
,
:: برچسبها:
امام هادی علیه السلام ,
آیت الله مجتبی تهرانی ,
:: بازدید از این مطلب : 2696
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 آبان 1391
|
«حاجحسین اجاقی» میگفت: «مگر میشود کسی ادعای هدایتگری و رهبری گروهی را داشته باشد و نماز شب نخواند». او حتی در شبهایی که خیلی هم خسته بود، نماز شب را ترک نمیکرد.
سردار شهید «حسین اجاقی» در پاییز سال 1343 در شهر کرمانشاه به دنیا آمد؛ وی در سن نوجوانی در بیشتر راهپیماییهای ضد رژیم طاغوت شرکت کرد؛ پس از پیروزی انقلاب این نوجوان خود را وقف حفاظت و حراست از انقلاب کرد و به همراه دوستانش به نگهبانی از اماکن حساس شهر پرداخت.
حسین در سال 1360 به عضویت سپاه درآمد و به دلیل شجاعت و توانایی نظامی، به فرماندهی گردان حنین تیپ نبی اکرم(ص) منصوب شد؛ او میگفت «آن قدر به جبهه میروم تا مرحمت خدا شامل حالم شود و شهید شوم» و سرانجام در شانزدهم تیر 1365 در جریان عملیات «کربلای یک» در منطقه قلاویزان به شهادت رسید.
«باقر آقایی» از همرزمان این شهید است که بخشی از خاطرات وی را روایت میکند: شهید «حاج حسین اجاقی» قبل از شهادت حج نرفته بود؛ بعد از شهادتش برادر و پسرعمویش حج نیابتی انجام دادند، به همین دلیل ما به این شهید میگوییم: «حاج حسین».
او یک عارف وارسته و سختگیر به نفس بود؛ پرداختن به واجبات و ترک محرمات الفبای زندگیاش بود؛ رزمندهها برای تبرک به گردان حنین میآمدند تا حاج حسین برای آنها فرماندهی کند.
یک بار به همراه حاج حسین با تویوتا میرفتیم و او رانندگی میکرد؛ پیرمردی که پشت تویوتا نشسته بود، در حالی که یک نخ سیگار در دست داشت، دستش را به سمت جلوی ماشین دراز کرد و گفت «حسین آقا میشود این سیگار را روشن کنی؟» رنگ حاج حسین پرید؛ تعجب کردم و دیدم که حاج حسین، ابا دارد سیگار را بگیرد؛ از وی اجازه گرفتم و سیگار را با فندک تویوتا روشن کردم و از شیشه سمت راست ماشین به پیرمرد دادم.
حاج حسین گفت: «باقر، خدا پدر و مادرت را بیامرزد، راحتم کردی، من تا به حال سیگار را لمس هم نکرده بودم»؛ حاج حسین نمیخواست به بزرگتر از خودش «نه» بگوید.
او یک فرمانده بود و میگفت: «مگر میشود کسی ادعای هدایتگری و رهبری گروهی را داشته باشد و نماز شب نخواند» او حتی در شبهایی که خیلی هم خسته بود، نماز شب را ترک نمیکرد؛ او مقید به برگزاری نماز جماعت بود؛ ایام فاطمیه در دوکوهه بودیم، شب اول و دوم به خاطر جابجایی مشغول بودیم و نشد که دور هم جمع شویم؛ شب سوم در اتاق شهید اجاقی جمع شدیم؛ در ابتدا حاج حسین گفت: «کتابهای قرآن را بیاورید» بچهها بعد از قرائت قرآن کریم، روضه خواندند و تا ساعت 12 شب برای شهادت حضرت زهرا(س) عزاداری کردیم.
او با تمام خوبیهایی که داشت، به شهادت رسید و دست و صورت و پاهای له شدهاش را داخل پتو گذاشتیم و در گلزار شهدای کرمانشاه به خاک سپردیم.
امام خامنهای در مهر ماه 1390 و دیدار با خانواده شهدای کرمانشاه، به منزل شهیدان اجاقی نیز تشریف بردند و با حضور خود دل این خانواده شهید را غرق در نور و شادی کردند.
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ایثـار و شهادت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2549
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 8 آبان 1391
|
ظهردم بود و بركه هم تشنه ؛بركهاي كه تب بيابان داشت
دل او مثل تكه هاي سفال ؛اشتياق نماز باران داشت
ظهر يك روز آفتابي بود ؛ بركه پلكي زد و نگاهش رفت
باز هم تا به انتهاي كوير؛حسرت جانگداز آهش رفت
آه من بركه نگاه توام؛من به جز چشم تو نمي نوشم
تا نيايي و هم دمم نشوي؛به خدا لحظه اي نميجوشم
آه من بركه هاي يعقوبم؛كه به دشت فراق جاري شد
من همان رود نيل موسايم؛كه به سمت عراق جاري شد
من همان بركه نمك گيرم؛كز سر سفره ات نمك خوردم
من كوير حجازي صبرم؛كه به شوق شما ترك خوردم
بركه از درد و دل لبا لب بود؛بركه آن روز در تلاطم بود
بركه آن روز فكر آب نبود؛فكر يك بركه پر از خم بود
ظهر زيباي روز نوروزي،باز پلكي زد و نگاهش رفت
نه ولي مثل اينكه اين دفعه،صد و ده بار سوز آهش رفت
ماه او در حوالي خورشيد،با هزاران ستاره مي آمد
بشنو و شك نكن صداي خدا،از سر هر مناره ميآمد
اشهد ان ذاته مستور؛اشهد ان نوره منشور
اشهد ان مومنون به؛یسکن الله فی بیوت النور
آيه اي روي بال جبرائيل،پر زد و لحظهاي تلاوت شد
بعد از آنكه رسول آن را خواند،پر زد و محو در ولايت شد
آيه پرواز كرد تا بركه؛از تجلاي آب صحبت كرد
بركه خالي سفالي ما،گريه كرد و دوباره بيعت كرد
گفت: بالماء كل شيء حي؛من همان خاك مرده ام اي آب
من اگر بركه اي پر از آبم،از شما آب خورده ام اي آب
تو همان بي كران اقيانوس؛من همان كوزه سفال تو ام
كه اگر آه لب به من بزني،مطمئنم هميشه مال توام
بركه از اشتياق دريا شد؛زير پاهاي ماه جاري شد
ماه عكسش به بركه افتاد وعكس آن روز يادگاري شد
اشعار سایر شاعران در ادامه مطلب.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
شـــعرآیینــــی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 3000
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
دو شنبه 7 آبان 1391
|
به گزارش نداي انقلاب، به تازگي يكي از سايتهاي وابسته به دراويش گنابادي به منظور انحراف جوانان و انعكاس اخبار تشكيلاتي خود، اقدام به راهاندازي سامانه پيامكي رايگان نموده است.
در بخشي از اطلاعيه منتشرشده توسط فرقه مزبور چنين آمده است : « سایت ... به منظور ارتقا و تسهیل در انتشار اخبار دراویش، اقدام به راه اندازی سامانه ارسال پیامک کرده است. از این پس با عضویت در این سامانه که به صورت رایگان در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، قادر خواهید بود اخبار مهم مربوط به دراویش را بلافاصله از طریق پیامک در تلفن همراه خود دریافت کنید. »
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ســـــیاســـــی ,
اجـــتماعــــــی ,
,
:: برچسبها:
سامانه پیامکی ,
دراویش گنابادی ,
:: بازدید از این مطلب : 2168
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
شنبه 6 آبان 1391
|
امروزه یکی از مشکلات انسانهایی که در کلان شهرها زندگی میکنند کمبود مسکن و سرپناه است که متاسفانه به معضلی برای ساکنان شهرهای بزرگ تبدیل شده اما در کنار آن شاید عدهای با داشتن چندین خانه از این فرصت سوءاستفاده میکنند در حالی که عدهای در برابر به دست آوردن سرپناهی کوچک هزینههای زیادی پرداخت میکنند.
در دین برای جزئیترین مسائل حدیث داریم، حتی درباره یکی از مشکلات امروزی بشر یعنی احتکار مسکن که بزرگان و معصومین(ع) در سخنانی گهربار ما را از این کار باز داشتهاند.
امام صادق(ع) میفرمایند: "هر بنایی که بیش از نیاز باشد، در روز قیامت وبال گردن صاحب اوست1".
همچنین از آن حضرت نقل شده است که فرمودند: "هر که بنایی بیش از نیاز سکونتش بسازد، در روز قیامت مکلّف به حمل آن شود2".
مولا و مقتدای ما امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در این باره فرمودند: "یکی از رنجها این است که انسان چیزی را فراهم آورد که نمیخورد و بنایی بسازد که در آن سکونت نمیکند و سپس به جانب خداوند متعال میرود در حالی که نه مالی با خود میبرد و نه ساختمانی منتقل میکند.
منبع: الکافی: 6 / 531 / 7 منتخب میزانالحکمة: 276
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اجـــتماعــــــی ,
,
:: برچسبها:
احتکارمسکن ,
:: بازدید از این مطلب : 2268
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
|
نویسنده : گمنام
شنبه 6 آبان 1391
|
صفهای طویل برای خرید لپتاپ ۸۰۰۰۰۰۰ تومانی یا موبایل ۳۰۰۰۰۰۰ تومانی............
این روزها وقتی از خیابان جمهوری اسلامی گذر میکنی یا اینکه انتهای بلوار میرداماد را برای گشت و گذار در شهر انتخاب میکنی، با صفهایی طولانی در برابر برخی از فروشگاهها و مغازههای فروش لوازم الکترونیک روبرو میشوی. این صفهای غیرعادی و بسیار شلوغ که معمولا از دختر و پسرهای جوان تشکیل شده، در ابتدا این موضوع را به اذهان تداعی میکند که یکی از اجناس و مایحتاج بسیار ضروری مردم به صورت ارزان در اختیار مردم قرار میگیرد که چنین صفی برای آن تشکیل شده اما اندکی جستجو مشخص میکند که شب گذشته، فلان محصولِ تجملاتی دیجیتالی در فلان کشور ده هزار کیلومتر آنورتر رونمایی شده و اکنون جوانان ایرانی به دنبال آن هستند تا نام خود را به عنوان اولین خریداران یک گجت پیشرفته در ایران ثبت کنند؛ گجتی که اغلب قرار است ارضا کننده حس برتری جویی و اصطلاحا «کلاس گذاشتن» افراد در میان دوستان و همکاران خود باشد، نه استفاده از امکانات و تکنولوژی آن.
در شرایطی که اوضاع اقتصادی کشور در شرایط حساس به سر میبرد و بالا و پایین شدن قیمت ارز، هزینه خرید اجناس ضروری زندگی مردم را نیز افزایش داده است، مشاهده اینگونه صفهای عجیب و غریب برای تهیه وسایلی که از اساس بر پایه مصرفگرایی و حل شدن در سبک زندگی غربی هستند، آن هم در پایتخت ایران که مدعی صدور انقلاب فرهنگی است، بسیار غیرقابل باور و غیرقابل پذیرش است. جالب اینکه هیچ نظارتی هم بر این تجارت وجود ندارد و هر یک از فروشندگان بنا به صلاحدید خود، اقدام به تعیین قیمت برای اجناس خود نظیر انواع تبلتها، گوشیهای تلفن همراه، پخش کنندههای موسیقی، لپتاپها و... میکنند.
در زمانی که بالا رفتن ۱۰۰ تومانی قیمت نان، افکار عمومی را آشفته میکند و مردم را به فکر نحوه تنظیم میزان خرج و مخارج خود برای مدیریت اقتصاد خانواده میاندازد، ارائه لپتاپ ۸۰۰۰۰۰۰ تومانی به بهانه فلان برند مطرح آمریکایی و یا موبایل ۳۰۰۰۰۰۰ تومانی که اساسا زیرساخت فناوری استفاده از ۷۰ درصد امکانات آن در ایران وجود ندارد، چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا تبلیغ گسترده اینگونه کالاها در مجلات و روزنامهها و همچنینی سایتها و خبرگزاریهای اینترنتی و حتی معابر شهری، با سبک زندگی ایرانی – اسلامی در تناقض نیست؟ ترویج فرهنگ «چشم و همچشمی» در میان خانوادهها و به ویژه زوجهای جوان برای تهیه فلان برند گوشی تلفن همراه که تنها استفاده صاحبش، بازی «پرندگان خشمگین» است، نهایتا قرار است چه دردی از ایران را حل کند؟
به دلیل عدم توجه جدی مسئولین به این مساله و به بهانه «بالا رفتن سطح تفکر تکنولوژیک جوانان»، تبِ «اپل زامبی» و «گیک» بودن در ایران بسیار بالاست؛ در حالی که خروجی این مساله ربطی به مساله فناوری دیجیتال ندارد و کشور ما در این عرصه هنوز نتوانسته به جایگاه شایسته خود در عرصه جهانی دست پیدا کند. اگر فرجام و نتیجه این همه ریخت و پاش دیجیتال، بالا رفتن سطح فکری و علمی کشور در زمینه فناوری اطلاعات بود، شاید میتوانستیم آن را بپذیریم و به فکر اصلاح نقایص و معایب آن باشیم اما در حال حاضر، این مساله تنها به یک «مد» تبدیل شده و قرار نیست هیچ خروجی درست و معقولی برای علم دیجیتال در ایران از آن بیرون بیاید.
قطعا ادامه این روند، نه تنها اثر مثبتی بر فضای رشد فناوری اطلاعات کشور و بالا رفتن جایگاه ایران در این عرصه نخواهد داشت؛ بلکه در جهت معکوس کار خواهد کرد؛ چرا که عرصه فناوری و گجتهای الکترونیک را تبدیل به یک عرصه فانتزی و تزئینی تبدیل میکند که تنها برخی اقشار مرفه جامعه توانایی ورود و حضور در آن را خواهند داشت. بالا گرفتن رقابت و حسادت در این زمینه، پاساژهای تجهیزات الکترونیک را به خیابانهای شمال شهر تهران تبدیل میکند؛ یعنی صحنه «دور دور کردن» ماشینهای مدل بالای وارداتی که به هیچ عنوان با بافت اصلی جامعه ایرانی سنخیتی ندارد.
منبع:رجا
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اجـــتماعــــــی ,
,
:: برچسبها:
سبک زندگی ایرانی ,
:: بازدید از این مطلب : 2241
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
|
نویسنده : گمنام
شنبه 6 آبان 1391
|
رهبر معظم انقلاب درباره مقام معنوی مرحوم حاجمیرزاجوادآقا ملکی تبریزى، بیان داشتند: او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست.
میرزا جواد آقا ملکى تبریزى - استاد اخلاق امام(ره)- در نجف، شاگرد چهرههاى برجستهاى بود که در نهایت به آخوند ملاحسینقلى همدانى مىرسد که داستان زندگى او نیز داستان عجیب و شنیدنى است.
این عارف بالله بعد از شیخ انصارى در مقام مرجعیت شیعه قرار گرفت، ولى مرحوم آیتالله سیدعلى شوشترى اجازه نداد که او مرجع تقلید شود و گفت: خدا شما را براى مرجع تقلید شدن نیافریده است، اگر طبل مرجعیت بزنید، قیامت گریبانت را مىگیرند، خدا تو را ساخته است که با این نفَس و علمى که به تو داده است، انسان بسازى، نه فقه و اصول بگویى!
از مرحوم ملکى آثار ارزندهاى از جمله اسرارالصلاة، المراقبات، اعمال السنة، رسالهاى در فقه و رساله لقاءالله به جاى مانده است، این عالم ربانى سر انجام پس از یک عمر تلاش در راه تهذیب انسانها در سحرگاه یازدهم ذىالحجه سال 1344 قمرى به دیار باقى شتافت و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
* مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تبریزى از منظر رهبری
حضرت آیتالله خامنهای رهنمودهایی به مناسبت ماه رمبارک رمضان سال گذشته تحت عنوان «سی روز، سی گفتار» ایراد کردند که در روز دهم به بحث «تکبر مانع تکامل» پرداختند. قسمتی از بیانات معظمله به مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزى اختصاص داشت که در ادامه میآید:
شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تبریزى معروف -که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است- اوایلى که براى تحصیل وارد نجف شد، با اینکه طلبه بود ولى به شیوه اعیان و اشراف حرکت مىکرد.
نوکرى دنبال سرش بود و پوستینى قیمتى روى دوشش مىانداخت و لباسهاى فاخرى مىپوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملکالتجار بوده یا از خانواده ملکالتجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنکه توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلى همدانى -که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّى بزرگان مىرفتند در محضر ایشان مىنشستند و استفاده مىکردند- راهنمایى شد.
روز اولى که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیئتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلى همدانى مىرود، وقتىکه مىخواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلى همدانى، از آن جا صدا مىزند که همانجا -یعنى همان دمِ در، روى کفشها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همانجا مىنشیند. البته به او بر مىخورد و احساس اهانت مىکند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهى او را پیش مىبرد. جلسات درس را ادامه مىدهد. استاد را -آنچنانکه حق آن استاد بوده- گرامى مىدارد و به مجلس درس او مىرود.
یک روز در مجلس درس (یا) بعد که درس تمام مىشود، مرحوم آخوند ملاحسینقلى همدانى به حاج میرزا جوادآقا رو مىکند و مىگوید: برو این قلیان را براى من چاق کن و بیاور! بلند مىشود، قلیان را بیرون مىبرد؛ اما چه طور چنین کارى بکند؟! اعیان، اعیانزاده، جلوى جمعیت، با آن لباسهاى فاخر! ببینید، انسانهاى صالح و بزرگ را این طور تربیت مىکردند، قلیان را مىبرد به نوکرش که بیرون در ایستاده بود مىدهد و مىگوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او مىرود قلیان را درست مىکند و مىآورد به میرزا جوادآقا مىدهد و ایشان قلیان را وارد مجلس مىکند. البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینى بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلى مىگوید که خواستم خودت قلیان را درست کنى، نه اینکه بدهى نوکرت درست کند!
این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانى در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگبینى و خودشگفتى و براى خود ارزش و مقامى در مقابل حق قایل شدن را از بین مىبرد و او را وارد جادهاى مىکند و به مدارج کمالى مىرساند که مرحوم میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونى هر انسانى است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همینطور ریاضتها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونى خواهد شد.
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
,
:: برچسبها:
بیت المهدی ,
رایه الهدی ,
میرزاجوادملکی تبریزی ,
امام خامنه ای ,
:: بازدید از این مطلب : 3032
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
|
نویسنده : گمنام
جمعه 5 آبان 1391
|
در عظمت روز عرفه سخنان بسیاری گفته و نوشته شده است؛ درباره اسرار این روز آمده است:
- روز عرفه نمودارى از روز قیامت است زیرا در روز عرفه همه حجاج با رنگها و شغلها و مقامهاى گوناگون در یک مکان اجتماع کرده و به راز و نیاز خداوند مىپردازند؛ انسان وقتى آن جمعیت عظیم را در صحراى عرفات مىبیند، به یاد صحراى محشر روز قیامت مىافتد.
- حجاج پس از اعمال عمره تمتع، در فاصله زمانى که با اعمال حج دارند، ممکن است مرتکب گناه و معصیت شده باشند، لذا خداوند به آنان فرصتى داده است تا پس از احرام حج ، به صحراى عرفات آمده و استغفار نمایند تا آنان را ببخشد؛ پس روز عرفه ، روز استغفار و تضرّع به درگاه خداوند است.
شیخ صدوق در کتاب «اءمالى» روایتى را از امام حسن علیه السّلام نقل مىکند که آن حضرت فرموده است: شخصى یهودى خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمد؛ این یهودى که داناترین افراد یهود بود، به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عرض کرد: اى محمد! من پیرامون ده کلمه از تو مىپرسم.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «بپرس»
او چند سؤال را مطرح مىکند و درباره سؤال نهم مىگوید: چرا خداوند به بندگانش امر کرد تا بعد از ظهر در صحراى عرفات وقوف نمایند؟
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «بعد از ظهر، ساعتى است که حضرت آدم علیه السّلام در آن ساعت، مرتکب معصیت (ترک اولى) شد و خداوند بر امّت من واجب گردانید تا در بهترین مکانها وقوف نموده و نزد او تضرّع و دعا نمایند تا بهشت را در اختیار آنان قرار دهد و آن ساعتى که مردم از عرفه مىروند (یعنى مغرب) ساعتى است که حضرت آدم علیه السّلام در آن ساعت از خداوند خویش سخنانى را فراگرفت و خداوند با رحمت خود بر او بازگشت و توبه او را پذیرفت؛ زیرا او توبه پذیر و مهربان است.»
و سپس پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «سوگند به پروردگارى که مرا به پیامبرى برگزید، خداوند براى آسمان دنیا در بى قرار داده است و نام آن، درب رحمت، توبه، حاجات، تفضّل، احسان، بخشش، کرم و عفو است و تمام کسانى که در عرفات اجتماع مىکنند، شایسته این صفات هستند؛ خداوند در آنجا صد هزار فرشته دارد که هر یک از آنان 120 هزار فرشته در خدمت دارند و نیز خداوند براى کسانى که در عرفات هستند، رحمت ویژهاى اختصاص داده است که بر آنان نازل مى کند و هنگامى که مىخواهند از صحراى عرفه خارج شوند، خداوند ملائکهاش را گواه مىگیرد که همه آنان را از آتش جهنم نجات دادیم و بهشت را براى آنان واجب گردانیدم و در این هنگام ، فرشتهاى بانگ مىزند: از عرفه بروید در حالى که بخشیده شدید و شما مرا راضى کردید و من نیز از شما راضى شدم .»
صحراى عرفات و روز عرفه، مهلتى دیگر براى گناهکاران است؛ در این روز نباید از رحمت خداوند غافل شد و اگر کسى در این روز، گمان کند خداوند او را نمى بخشد، گناه کرده است؛ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى فرماید: «اءَعْظَمُ اءَهْلِ عَرَفات جُرماً مَنْ اِنْصَرَفَ وَهُوَ یَظُنُّ اءَنَّهُ لَمْ یَغْفِرُ لَهُ»؛ یعنى «در میان کسانى که به عرفات رفتهاند، بزرگترین گناه را کسى مرتکب شده است که از عرفات برود و گمان کند خداوند او را نبخشیده است.»
_ در این اجتماع پرشکوه، همه افراد یکسان هستند؛ ثروتمندان و فقیر در یک مکان جمع گشتهاند، فرمانروایان با فرمانبردارها، رئیسها با مرئوسها اجتماع کردهاند و این حکایت از مساوات و برابرى انسانها در برابر خداوند دارد.
در این مکان، ثروت، شهرت، ریاست و قدرت هیچ معنایى نداشته و فضیلت محسوب نمىشود؛ زیرا همه افراد در برابر مالک اصلى ، قادر على الاطلاق و پروردگار جهان قرار گرفتهاند و آنچه آنان داشته و دارند مانند عدم است زیرا اکنون از آنها جدا شدهاند، بلکه تنها تقوا و پرهیزگارى است که براى افراد، فضیلت مىآورد.
- وقوف در عرفات، مکانى براى طهارت باطنى انسانهاست زیرا عرفات از محدوده حرم خارج است و بعد از وقوف در عرفات، باید به مشعرالحرام که در محدوده حرم قرار دارد، رفت و باید براى رفتن به حرم امن الهى و ورود به میهمانى خداوند نفس را از هرگونه آلودگى پاکیزه کرد و بهترین مکان براى طهارت نفس، «صحراى عرفات» است.
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2381
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
|
نویسنده : گمنام
جمعه 5 آبان 1391
|
میرزا جوادآقا ملکی تبریزی میفرماید: در عرفه هر خیری از خداوند بخواهید، مستجاب میشود. اهمیت دعا در این روز، آن اندازه است که اگر روزه از دعا خواندن ناتوانش کند، نباید روزه بگیرد.
علامه میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از عارفان و سالکان طریق الهی در کتاب شریف «المراقبات» درباره درک شب و روز عرفه، توصیههایی را داشته است که توجه به آنها میتواند راهی نیکو را فرا روی انسانهای مؤمن قرار دهد.
روایت شده که هر کس در شب عرفه هر خیری از خداوند بخواهد، مستجاب میشود و کسی که در آن شب به طاعت خداوندی مشغول شود، پاداش صد و هفتاد سال عمل برایش داده میشود و آن شب، شب مناجات است و خداوند در آن شب، توبه هر کس را که توبه کند، قبول میکند و مستحب است در آن دعایی را بخواند که اینگونه شروع میشود. «الله یا شاهد کل نجوی»
میگویم: مبادا که از مضمون این مناجات عالی غفلت کنید! به جان خودم سوگند اگر اهلش باشی، علومی را در آن میبینی که شایسته است مسلمان عمری را در جهت کسب آن صرف کند و باید که آن را با روحت بخوانی، نه اینکه با بیحالی بخوانی و باید که در اسما و صفات و افعال خداوند متعال - که در مضامین آن نهفته است - فکر کنی. و اگر چنین بود بعضی از حقایق برایت مکشوف شد، یا شرح صدری برایت دست داد که توانستی مقداری از مقاصد آن را فهم کنی، به حقیقت آنچه گفتیم، شهادت خواهی داد.
و بنگر که مقصود از اسامی که خدا را در آن به آنها سوگند میدهی آیا اسمی است لفظی یا عینی؟ شاید اگر اندیشه کنی و دقت به خرج دهی، خواهی دانست مقصود از آن، اسمی است عینی. همچنین آنجا که میگویی: «و باسمک السبوح القدوس البرهان الذی هو نور علی کل نور و نور من نور و نور یضیء منه کل نور اذا بلغ الارض انشقت»
همچنین از رسول اکرم(ص) 10 تسبیح روایت شده، مبنی بر این که هر کس هزار بار آن را بخواند، چیزی از خداوند جل و علا مسئلت نمیکند، مگر اینکه برایش عطا میکند، مگر اینکه قطع رحم و یا معصیتی را در آن شب بخواهد، همچنین زیارت حضرت امام حسین (ع) نیز استحباب دارد.
هر کس بتواند در آن روز در «عرفات» یا «کربلا» باشد آن مهمترین چیزی است که دعا در آن شایسته است و همانا آن روزی است که گویی اختصاصا به منظور دعا قرار داده شده. به مراقب است که به هر اندازه که بتواند، خود برای این موسم بزرگ و عمل در آن روز و آن محل آماده کند. عمده در آن، این است که شرایط مستجاب شدن دعا حاصل باشد.
اهمیت دعا در این روز، آن اندازه است که اگر روزه از دعا خواندن ناتوانش کند، نباید روزه بگیرد.
* نحوه سوگواری برای امام حسین(ع)
اما چیزی که در زیارت امام حسین (ع) مهمتر است، این است که سوگواریاش (با اظهار اندوه و ناله و گریه) را زیاد کرده، نالان و خاکآلود شود و رسیدن به مقام اصحاب حضرت در وفای به حق او و شهادت در رکابش را زیاد تمنا کرده و بگوید: «یا لیتنا کنا معکم» ای کاش ما نیز در رکاب شما میبودیم. و آن را از عمق قلب و با توجه به روحانیت امام (ع) بر زبان آورده، از فضیلت و انوار و برکات آن حضرت برای قبول شدن زیارتش استمداد بطلبد و از آن حضرت قبولی زیارت و دیگر اعمالش و ملحش شدن به اصحابش را بخواهد.
و باید بداند که درِ امام حسین درب رحمت واسعه است. سریع القبول و مقرون به رضاست، چون حضرت در حیات خود میفرمود: مثل احسان، مثل باران است ک هم به نیکوکار میبارد و هم به نانیکوکار.
و بدان که گشوده شدن درهای دعا از طرف شاه شاهان - جل و علا ـ آن کرامت والایی است که از طرف هیچ یک از مخلوقات حاصل نمیشود و همانا آن باب واسعی است گشوده شده در برابر همه درهای سعادت و آسانتر از همه درهاست و ر میان همه درهای سعادت، دری نیست که راه برای هر مطلوب باشد، از اغراض جزئی و کلی تا اغراض دین و دنیا و در همه آمال و آروزها محسوب باشد، مگر این در و حدی برای آن نبوده و دشواریی در آن نیست مانند گریه کردن، انگشتر به دست کردن و حمد و صلوات به پیامبر و خاندان او فرستادن و اعتراف به گناهان و مؤمنان را در دعای خود شریک کردن دادن و برای آنها بخشش خواستن و ختم عملها به صلوات، نماز و گفتن ذکر: ماشاءالله و لا قوة الا بالله.
* ذکر صلوات همراه با تعمق
و به هنگام صلوات فرستادن بر پیامبر و خاندانش بیندیش! به درستی که خداوند متعال صلوات او را به صلوات خود وصل کرده، و طاعتش را به اطاعت خود مقرون نموده است و نترس تا مبادا چیزی از برکات معرفتش را از کف داده، از فواید صلوات فرستادن به جنابش محروم شوی.
دعاهای مأثوره را بخوان، آن اندازه که نشاط و حضور قلبت اقتضا میکند و از تدبیر در آنها غفلت مکن و خصوص دعای امام حسین (ع) را با آنچه علامه حلی و سید جلیل القدر به آن الحاق کردهاند ترک نکن. آن دعا به فرض هم که از امام حسین علیهالسلام نباشد، مضامینی عالی دارد پس در فهم معنای آن بسیار کوشش کن، زیرا آن مضمونها، باعث بلندای فکر است.
همچنین دعاهای «صحیفه سجادیه» را ترک نکن و دعای حضرت امام صادق (ع) را نیز به آن ضمیمه کن و سپس حاجتهایی را که داری، مسئلت کن، در حق برادران مؤمنت دعا کن، خصوصاً هر کس که برایت علم دین یاد داده باشد و نیز پدر و مادرت و پدران و مادرانشان و دیگر رحمها و دارندگان حقها و در آن حال که دعا میکنی، مبالغه به خرج ده تا هیئتت برای رحمت رحمکنندهترین رحمکنندهها جالبترین باشد. اما در گریه و ابتهال و لباس زمخت پوشیدن و بستن دستها مراقبه کن! سخنانت در مبالغه برای طلب رحم و عطوفت خداوند نرمترین باشد.
* چگونه دعا کنیم؟
روایت شده که خداوند متعال خطاب به موسی کلیمالله (ع) اینگونه وحی کرد: یا موسی! هنگامی که به درگاه من دعا میآوری و مناجات میکنی، نقاب ترس و هراس را به چهرهات بیاویز! تواضع کن و صورت خود را به زمین (خاک) بسای و با کریمترین عضوهای بدنت به من سجده نما! و به حال قیام، برایم قنوت بردار! آنگاه که صدایم میزنی، با قلبی لرزان و ترسان صدایم کن و تمام عمرت را در ابلاغ حکمهای من و اجرای آن صرف نما!
و خطاب به عیسی (ع) چنین وحی کرد: یا عیسی از دیدگانت اشک جاری کن و با قلبی خاشع به نزد من بیا. یا عیسی! در سختیها و مشقتها به من پناه بیاور که همانا من به غمزدگان پناه و به بیچارگان جواب میدهم و همانا منم مهربانتر از مهربان.
و زمانی که به این حالات واقف شده و اراده کردی خدا را برای برای حوائجت بخوانی، اگر برادرانت را بر خودت ترجیح داده و آنان را با نامشان یاد نموده و قضای حاجتشان را از خدا خواسته و آنچه از نیازهایشان که میدانی، یک به یک مسئلت کنی، بدان که هرگز ضرر نکردهای، بلکه نفع فراوان بردهای و به درستی که این از هر تجارتی برای تو سودمندتر است، چه آنان را در دعا به خودت مقدم داشته و با زبانی در حق خودت دعا کردهای که خدا را به اندازه یک چشم به هم زدن معصیت نکرده چه تو با زبان فرشتگان معصوم، بلکه با زبان خداوند عالمیان دعا کرده و به عوض یک دعا، دعاهای بیشمار نمودهای.
* پاداش هزار برابری خداوند به کسی که در حق دیگران دعا کند
همچنانکه از ابن ابی عمیر از زید نرسی نقل شده است: ما با معاویه پسر وهب در حج بودیم و او دعا میکرد در دعایش دقت کرده و دیدیم یک کلمه برای خودش دعا نکرد، ولی تکتک مردمان را دعا کرد، با نام خود و نام پدرانشان، تا زمانی که مردمان پایین آمدند. پس به او گفتیم: ای عمو! به درستی که از تو به امری عجیب برخوردیم. گفت: چه چیزی شما را شگفت زده کرده است؟ گفتیم: همانا تو در این چنین محلی، برادرانت را به خودت ترجیح دادی و آنها را یک به یک یاد کردی گفت: ای برادر زاده! تعجب نکن، زیرا من از مولایم و مولایت و مولای هر مؤمن و مؤمنهای که سوگند به خدا! اوست آقای گذشتگان و باقی ماندگان پس از پدرانش، شنیدم و اگر نشینده باشم، دو گوشم «کر» و دو چشمانم کور باد و به شفاعت محمد (ص) نرسم که فرمود:
هر کس پشت سر برادر مؤمنش به او دعا کند، فرشتهای از آسمان دنیا فریاد بر میدارد: صد هزار برابر آنچه به آن دعا کردی، برای خودت، ای بنده خدا و فرشتهای دیگر از آسمان دوم ندا در میدهد: دویست هزار برابر آنچه به او دعا کردی، برای تو، ای بنده خداوند! و... فرشتهای دیگر از آسمان هفتم ندا در میدهد: هفتصد هزار برابر آنچه دعا به آن کردی، برای توست، ای بنده خداوند و سپس خدای جل و علا خود ندا میدهد: همانا من، بینیازی هستم که هرگز محتاج نخواهم شد! ای بنده خدا! برای توست هزار هزار برابر آنچه به آن دعا کردی.
حال، ای برادران! نفع کدام یک - از این دو شق - بیشتر است: آیا آنچه من اختیار کردهام یا آنچه تو به آن امرم میکنی؟
در این مجال امری است شایان دقت و آن این که؛ همانا تو با دعایی که در حق برادرت میکنی، باید به واقع دوستدار او بوده و دیگر حقهایش را نیز ادا کنی، اما اگر دوستدارش نبوده و این کار را تنها در دعا انجام دهی، میترسم چیزی از این روایت جلیل در حق تو راست نیاید.
سپس، بر دعا کننده لازم است براساس فرمایش امام صادق(ع) که میفرماید: ادب دعا را حفظ کن و بنگر چه کسی را میخوانی، چگونه میخوانی، و به چه منظور میخوانی! عظمت خداوند و کبریایش را محقق بدان.
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2140
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 4 آبان 1391
|
ظهر زیبای وقوفه یه وقوف آفتابی
یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی
عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه
تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه
ظهر زیبای وقوفه کاش منم وقف شما شم
تا یه صبح عید قربون نذر آقای منا شم
من نشستم اینجا مثل یه گدای سرراهی
بین این همه سفید پوش با لباس روسیاهی
میگن امروز عرفاته گدایی فعل حرومه
آخه بخشیدن تو این روز از قدیم رسم و رسومه
بزار یک کم خودمونی درد دل کنم دوباره
بزار تو شبای تارم بریزم یه کم ستاره
گناهام بسکه زیاده کی میتونه بشماره؟
چاره ای برام بساز تا هی بهم نگن بیچاره!
خاک عالم تو سر من که بیچاره ی گناهم
جوونیم هزینه شد، رفت، تواجاره ی گناهم
کمک کن که دوباره سر سجاده بشینم
تا زیر این آسمونا یک کم افتاده بشینم
دست بکش به روی چشمام هوس نگاتو کردم
یه پر و بالی بده که دوباره هواتو کردم
دستمو بگیر بلند شم قصد کربلاتو کردم
هوس بارون گریه توی روضه هاتو کردم
اجازه میدید که قبل از اینکه ما دعا بخونیم
یک کمی ازعرفات کربلاییها بخونیم
عرفاتی که غریبه عرفاتی که شهیده
عرفاتی که رو نیزه است شکل یک سر بریده
عرفاتی که یه مادر هی می گفت آبش ندادن
ای خدا گهواره ی شیرخوارشو تابش ندادن
عرفاتی که یه خواهر توی قتلگاه براش مرد
خدا میدونه که اونجا چقدر مشت و لگد خورد
عرفاتی که یه دختر قیامت براش به پا کرد
هی می گفت کدوم حرومی سرتو اینجور جدا کرد
عرفاتی که یه سقا توی علقمه فداش شد
یه جوری عمود زدن سجده کرببلاش شد
یه جوری عمود زدن که هیچ جوری بلند نمی شد
یه جوری عمود زدن که سر رو نیزه بند نمی شد
حاج رحمان نوازنی
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
شـــعرآیینــــی ,
,
:: برچسبها:
عرفه ,
رایه الهدی ,
رحمان نوازنی ,
:: بازدید از این مطلب : 2797
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 4 آبان 1391
|
شك و تريديشان يقيني بود
آسمانهايشان زميني بود
همه دنبال وعده گندم
شهر مشغول خوشه چيني بود
كوچه ها خالي از وفای به تو !
خانه ها گرم شب نشيني بود
خودشان را نشان نمي دادند
پشت هر سايه اي كميني بود
دست غفلت هميشه در دست
زندگي هاي اينچنيني بود
همه فتوا به خويش مي دادند
هر كسي مجتهد به ديني بود
نامه ام رانوشته ام اما كاش
يك نفر مرد، يك اميني بود...
صبح تا شب تو را دعا كردم
تا نيايي خدا خدا كردم
خوب در حق تو وفا كردند !
كه مرا اينچنين رها كردند
شب شد و مثل يك غريبه مرا
از سر خويش زود وا كردند
و نخوانده؛ نماز مغرب را
در نماز عشا قضا كردند
پشت ديوار مسجد كوفه
پشت ابليس اقتدا كردند
آه؛ مولا تو ديده اي حتماً
با من آن شب چگونه تا كردند
در هر خانه اي كه رفتم آه
در غربت به روم وا كردند
دست من آب هم نمي دادند
كوفه را مثل كربلا كردند
خواب ديدم كه در مناي توام
اولين ذبح كربلاي توام
خواب ديدم كه كوفه جان مي داد
نامه ام را به اين و آن مي داد
گريه گريه بهانه ام آن شب
پشت دروازه را نشان مي داد
نيزه اي چرخ مي زد و در شهر
سر خورشيد را تكان مي داد
دست هاي ترحم كوفه
به اسيران لباس و نان مي داد
صورتی هي بنفشه مي چید و
دسته دسته به آسمان مي داد
اگر از هر كسي كه مي ترسيد
سر عباس را نشان مي داد
يك نفر با تمام سنگ دلي
سنگ در دست ديگران مي داد
دل آئينه ها ترك برداشت
سنگ می خورد، هر كسي پر داشت
يك نفر گفت: تيغ بُرّان است
دیگری گفت: مرد ميدان است
يك نفر گفت: گرد و خاك هواست
دیگری گفت: باد و طوفان است
يك نفر گفت: روبرو نشويد!!!
شير سرخ بَر و بيابان است
يك نفر گفت: اين دلش درياست
پيك دريا ، سفير مرجان است
يك نفر گفت: قيمتش چند است؟!
ديگري گفت: قيمتش جان است
يك نفر گفت: آتشش بزنيد!!!
ديگري گفت: او گلستان است
يك نفر گفت: درد آينه چيست؟
ديگري گفت: سنگ باران است
يك نفر گفت: جشن مي گيريم
بكشيدش كه عيد قربان است
يك نفر گفت: يك كفن ببريد
هرچه باشد ولي مسلمان است
بسم رب الحسين رب شهيد
خون مسلم به پاي يار چيكد
حاج رحمان نوازنی
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
شـــعرآیینــــی ,
,
:: برچسبها:
شعرایینی ,
حاج رحمان نوازنی ,
رایه الهدی ,
حضرت مسلم ,
عرفه ,
:: بازدید از این مطلب : 2885
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
|
نویسنده : گمنام
پنج شنبه 4 آبان 1391
|
از هق هق نسیم شنیدم صدای تو
بابا فدای گریه ی" کوفه میای " تو
اینجا همه برای سرت گریه می کنند
اینجا منم رقیه ی بزم عزای تو
بابا شنیدم از همه جا سنگ خورده ای!
لابد نمانده است سری هم برای تو
تو اولین شهیدی و من اولین یتیم
این اولین یتیم شهادت فدای تو
آن ریسمان که دست علی را به کوچه بست
در کوفه بسته شد به سر و دست و پای تو
جسم تو را چگونه به کوچه کشانده اند؟
ای کاش بود چادر من بوریای تو
تا اینکه بی کفن نشوی بین کوچه ها
زینب چقدر نذر نموده برای تو
زینب دو طفل دارد و تو هم دوتا پسر
آنها به جای زینب و اینها به جای تو
بابا بمان به کوفه بیایم ببینمت
تا با دو دست بسته بیفتم به پای تو
کوفه برای دیدن من معجری بیار
از غصه مُرد ؛ دخترک باحیای تو
مویم سفید گشته و قدم خمیده است
بابا منم مسافر کرب و بلای تو
تا زنده ام قسم به لب تشنه ات پدر
گریه کنم برای تو و ماجرای تو
حاج رحمان نوازنی
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
شـــعرآیینــــی ,
,
:: برچسبها:
حاج رحمان نوازنی ,
شعرآیینی ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2474
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 3 آبان 1391
|
در برنامه این هفته پایش که به موضوع قراردادهای پیش فروش خودرو اختصاص داشت، مرتضی حیدری از بیژن عبدی مهمان برنامه پرسید: آیا قرار دادهای پیش فروش خودرو که شرکتهای خودروسازی ایران با مشتری هایشان می بندند و قیمت را در آن نامشخص می گذارند، شرعاً صحیح است و کارشناس برنامه نیز تصریح کرد قیمت جزء ارکان معامله است و در معامله ای که قیمت کالا دقیقاً معلوم نشود، اشکال وجود دارد.
در ادامه این برنامه استفتا مدیر روابط عمومی برنامه پایش از آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی و صافی گلپایگانی مطرح شد که در آن پرسیده شده بود:
آیا قرارداد پیش فروش کالا که در آن مشخصات و زمان تحویل کالا معلوم ولی قیمت کالا نامعلوم وبسته به قیمت زمان تحویل کالا باشد، از نظر شرع مقدس صحیح است؟
آیت اله صافی گلپایگانی در پاسخ اعلام کردند: این معامله شرعی نیست.
آیت اله مکارم شیرازی در پاسخ اعلام کردند: اشکال دارد.
آیت اله نوری همدانی نیز در پاسخ اعلام کردند: معامله مذکور صحیح نیست.
برنامه پایش هفته گذشته انتقادهای شدید پیش خرید کنندگان خودرو از خودرو سازان را مطرح کرد که از تحویل ندادن خودرو در زمان تعیین شده در قرارداد و ارایه خودرو به قیمت های جدید به شدت گلایه مند بودند.
عبداله بابایی معاون فروش ایران خودرو، هفته گذشته در برنامه پایش عدم تحویل به موقع خودروهای پیش فروش شده را تصادفی داشته و نسبت به غیر شرعی بودن قراردادهای پیش فروش خودرو که درآن قیمت تعیین نمی شود، ابراز تردید کرده بود.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اجـــتماعــــــی ,
احـــــــــــکـــام ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2709
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 3 آبان 1391
|
باشگاه خبرنگاران- ایرانیان پس از گرایش به اسلام، روح و معنی اسلام را در خاندان اهل بیت علیهم السلام یافتند و با خاطره شیرینی که از حکومت عدل حضرت علی علیه السلام داشتند، تحققّ عدالتِ اجتماعی را در مکتب فرزندان او یافتند. آنان با مشاهده سجایای اخلاقی، علمی، دینی، سادگی و بی آلایشی اهل بیت علیهم السلام و شیعیان آنان، به مکتب تشیّع گرایش پیدا کردند و برخی جزء اصحاب ائمّه اطهارعلیهم السلام شدند که به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده شد.(1)
امام محمدباقر علیه السلام با تأسیس اوّلین دانشگاه اهل بیت علیهم السلام، شاگردان و اصحاب بسیاری را تربیت کرد و صدها فارغ التّحصیل در موضوعات گوناگون به جامعه عرضه نمود. شیخ طوسی (ره) در رجال خود، اصحاب و شاگردان امام محمد باقرعلیه السلام را 462 مرد و دو زن دانسته که در میان آنان برخی از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتّفاق اهل سنّت و امامیّه اند و برخی از فقیه ترین فقیهان صدر اسلام محسوب می شوند.
در این میان عدّه ای از ایرانیان افتخار شاگردی و ملازمت با ایشان را داشتند. گرچه نمی توان نام تمامی اصحاب ایرانی امام باقر علیه السلام را از منابع رجالی و روایی استخراج نمود؛ ولی سعی شده چند تن از یاران ایرانی امام پنجم را به طور مختصر معرّفی و خدمات آنها را ذکر نماییم.
حمّاد بن ابی سلیمان
ابو اسماعیل حمّاد بن ابی سلیمان از ایرانیان مقیم کوفه است. پدرش فرمانروای اصفهان بود که در جریان فتح آن شهر در زمان خلیفه دوم به دست ابو موسی اشعری به همراه خانواده اسیر شد و سپس در حضور خلیفه دوم، اسلام آورد. وی از جمله ده موالی بود که معاویه در جریان جنگ صفّین به ابوموسی اشعری بخشید و ابوموسی او را به پسرش ابراهیم داد و ابراهیم او را آزاد کرد و سپس پدر حمّاد در کوفه ساکن گشت. (2)
ابوسلیمان در کوفه به زندگی جدید خود پرداخت و فرزندش را به تحصیل علم و دانش گمارد؛ به طوری که حمّاد در زمره دانش آموختگان مشهور کوفه قرار گرفت.
حمّاد پس از کسب علوم مقدّماتی وارد دانشگاه امام باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام شد و به حدّی در کسب دانش پیش رفت که دانشمندان اسلامی از وی به عنوان امام، مجتهد و فقیه یاد کرده اند و او را به کثرت حدیث توصیف نموده اند.
حمّاد پس از خدمات زیادی که در طول عمر خود انجام داد، در سال 120 ق. و در کهولت سن وفات یافت.(3)
داوود بن ابی هند سرخسی
داوود بن ابی عذافر قشیری سرخسی، اصالتاً خراسانی و اهل سرخس است. داوود از طریق خیّاطی یا فروش خز، گذران زندگی می کرد و در کنار آن به تحصیل علم و دانش نیز می پرداخت. او از اصحاب ایرانی امام محمد باقرعلیه السلام است.(4)
داوود در علم تفسیر از علمای مشهور عصر بود. او تفسیری داشت معروف به تفسیر ابن ابی هند(5) که اثری از آن نمانده است. علاوه بر آن، او فقیهی کامل بود که از دوران جوانی در زمان حسن بصری فتوا می داد.
حماد بن زید می گوید: در فقه احدی را برتر از داوود ندیدم.(6) علمای اهل سنّت داوود را از راویان موثّق به شمار می آورند و علاّمه امینی وی را فردی دانسته است که همگان در ثقه بودنش اتّفاق نظر دارند.(7)
داوود علاوه بر شهرت علمی، در زهد و تقوا نیز شهره بود. او چهل سال پنهان از دیگران، روزه گرفت؛ بدین ترتیب که به هنگام خروج از خانه، با تظاهر به نداشتن روزه، غذای خود را بر می داشت و به دنبال کسب روزی بیرون می رفت؛ ولی در بین راه، آن را به فقرا می داد و شب هنگام به خانه برمی گشت و افطار می کرد.
مرگ داوود در سال 140 ق. در راه مکّه اتّفاق افتاد.
محمّد بن اسحاق
محمّد بن اسحاق بن یسار بن خیار (ابوعبدالله) از موالیانی است که پدرانش از مسیحیانی بودند که در «نُفیره»، روستایی در حوالی عین التّمر زندگی می کردند و این منطقه، جزء ایران و از نواحی تابعه عصر ساسانی بود. خالد بن ولید پس از فتح این نواحی، یسار جدّ محمّد را همراه چهل تن دیگر به اسارت گرفت و به مدینه برد.
در سال 80 یا 85 ق. محمد در مدینه متولّد شد(8) و دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر که مرکز عمده حدیثی بود، گذراند. وی سپس در 30 سالگی برای بهره گیری از اخبار سیره نویسان، به مصر رفت و پس از پیروزی عباسیان بر امویان، به عراق آمد و مدتی در کوفه و ری اقامت گزید. در زمان خلافت منصور، کتاب معروف خود مغازی را تألیف کرد و در میان مردم کوفه و سایر مناطق منتشر ساخت. کتاب سیره او اوّلین سیره نسبتاً جامعی است که به دلیل نظمِ منطقی موجود در آن، به عنوان نخستین کار اصیل در این زمینه شناخته شده است.
محمد بن اسحاق، محدّث و اوّلین سیره نویسی است که زندگانی پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم را به رشته نگارش در آورده است. شیخ طوسی و برقی او را در شمار اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام نام برده اند(9) و برقی پدرش اسحاق را نیز از اصحاب امام باقرعلیه السلام دانسته است. (10)
شیخ طوسی و کشّی او را از دوستداران و عاشقان اهل بیت علیهم السلام می دانند که در کتابش نیز احادیث بسیاری را در اثبات خلافت علی علیه السلام نقل نموده است؛ از جمله حدیث بلند «الجنان و النوق» را از امام باقرعلیه السلام.
ابن اسحاق، حافظه بسیار قوی داشته و احادیث زیادی را حفظ بوده است و به خاطر حافظه بی مانند، او را«امیرالمحدّثین» خوانده اند. او با نوشتن سیره یا مغازی، سنّت و احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را حفظ و در اختیار مسلمانان قرار داد. وی برای جمع آوری اخبار، به بصره، کوفه، مصر، بغداد، و ری سفرهای طولانی نمود. به جز کتاب مغازی یا سیره، چند کتاب به او منسوب است. از جمله: الفتوح، سیرالعرب، اخبار صفّین و حدیث المعراج و الاسراء.(11)
محمد بن اسحاق عاقبت در سال 151 ق. در بغداد در گذشت و در مقابر خیزران دفن گردید......
بقیه در ادامه مطلب....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2095
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
|
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 3 آبان 1391
|
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۷۱) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین*» (سوره مبارکه انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)
۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره مبارکه غافر آیه ۴۴) … پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله» (سوره مبارکه کهف آیه ۳۹) پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
بحارالانوار، ج ۹۰، ۱۸۴ – ۱۸۵
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
اخلاق و عرفان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2048
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 آبان 1391
|
دبیر انجمن نغمهسرایان مذهبی شرق تهران به مناسبت فرا رسیدن ایام مسلمیه، شعری برای حضرت مسلمبن عقیل(ع) سروده است.
چه بگویم ز عطر گیسویت/ چه نویسم ز خوبی رویت
گر به زلفش نمیرسد دستم/ همه جا من به یاد او هستیم
از همان کودکی گرفتارم/ عاشقم، عاشق رخ یارم
مسلمم، مسلم غریبم من/ کشته خنجر حبیبم من
نوبهارم غروب پاییز است/ قصه غصه من غمانگیز است
خون بنوشم به جای آب، حسین/ تا سلامم رسد جواب، حسین
کوفیان را دگر وفایی نیست/ عهد آنان بجز ریایی نیست
با لب پاره بر سر دارم/ بیسر از بام غم نگونسارم
اولین عاشق قتیلم من/ پور رزمنده عقیلم من
هر که در راه من قدم برداشت/ بر سر بام حق علم افراشت
راه من راه عشق و ایمان است/ برگی از دفتر شهیدان است
چشم «عنقا» گُهر فشان گردید/ در ره دوست بینشان گردید
«عباس عنقا»
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
شـــعرآیینــــی ,
,
:: برچسبها:
عباس عنقا ,
شعرآیینی ,
:: بازدید از این مطلب : 2603
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 آبان 1391
|
حضرات آیات عظام صافیگلپایگانی، مکارم شیرازی و نوری همدانی در پاسخ به استفتایی، نظر خود را در باره کنترل جمعیت بیان کردهاند.
به گزارش خبرگزاری حوزه، متن این استفتاء و پاسخ مراجع عظام تقلید بدین شرح است:
سوال:
بسمه تعالی
در وضعیت کنونی با توجه به سوء استفاده مشرکان و مخالفان اهلبیت(ع) از طرح کنترل جمعیت، وظیفه دولتمردان، رسانهها، مطبوعات، اساتید حوزه و دانشگاه، نویسندگان و گویندگان و تمام ارادتمندان مکتب امیرالمومنین(ع) و فرزندان معصوم (ع) ایشان و پیروان ولایت فقیه که ادامه ولایت امیرالمومنین(ع) است به منظور تحکیم بنیان خانوادهها و حفظ بافت سیاسی و اجتماعی کشور امیرالمومنین(ع) چیست؟
نظرآیتاللهالعظمی صافی گلپایگانی:
در اسلام و تعالیم سازنده آن که همه جوانب حیات بشر را شامل است، داشتن اولاد و فرزندان متعدد مورد تشویق و ترغیب است و تا حدی تاکید شده است که حضرت رسول اکرم(ص) به کثرت امت خود بر امم دیگر مباهاتی میفرماید؛ ثوابهایی که در تولید مثل و تربیت اولاد برای پدر و مادر مقرر شده است، به قدری جالب و عظیم است که سزاوار نیست والدین با جلوگیری در بارداری، از این همه ثواب خود را محروم سازند و آن را کنترل نمایند. والله العالم
نظرآیتاللهالعظمی مکارمشیرازی:
در تمام مواردی که کنترل موالید سبب تغییر بافت جمعیت و ضربه زدن به مبانی مکتب اهلبیت(ع) میشود همه وظیفه دارند در حد توان خود جلوی این معضل را بگیرند.
نظرآیتاللهالعظمی نوریهمدانی:
در چنین شرایطی وظیفه پیروان اهلبیت(ع) این است که با رعایت موازین شرعی و مقررات حکومت اسلامی، از امکانات خود استفاده نمایند و اجازه ندهند چنین امری واقع شود و مسئولان و رسانهها و دانشمندان وظیفه دارند مردم را آگاه نمایند و خطر آن را برای مردم توضیح دهند.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
احـــــــــــکـــام ,
,
:: برچسبها:
جمعیت ,
کاهش جمعیت ,
:: بازدید از این مطلب : 2578
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 آبان 1391
|
حضرت امام محمد باقر(ع) میفرمایند: روز قیامت، چون جماعتی را از کنار حوض کوثر دور میکنند، حضرت رسول(ص) میگریند و میفرمایند: چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان علىبنابىطالب بوده و به سوی دوزخ روان میشوند؟!
در کتاب «بشارة المصطفى» و «مجالس» شیخ مفید و «أمالى» شیخ طوسى روایت کرده اند از شیخ مفید، از ابن قولویه، از حسین بن محمد بن عامر، از مُعَلّى بن محمد، از محمد بن جمهور عَمِّى، از ابن محبوب، از أبو محمّد وابِشى، از أبو وَرْد که گفت: از حضرت امام محمّد باقر علیهالسلام شنیدم که میگفت: چون روز قیامت بر پا شود، خداوند همه مردم را عریان و پابرهنه در زمین هموارى جمع میکند؛ و آنها را در راه محشر به قدرى متوقف میدارند که همگى عرق بسیارى میکنند و نفَسهاى آنان به شدت میزند، و به قدرى که خداوند اراده کرده است درنگ میکنند؛ و این است معناى گفتار خداوند تعالى: «فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا؛ و در آن وقت (اى پیامبر) نمیشنوى مگر صداى آرام و بدون صوت را.»
در این حال منادى از عرش ندا میکند: کجاست پیامبر امّى؟ خلایق میگویند: این صداى تو به همه رسید و همه شنیدند، آن پیامبر را با اسمش صدا کن!
منادى ندا میدهد: کجاست پیامبر رحمت: محمد بن عبدالله؟ رسولالله صلّى الله علیه و آله و سلّم بر پا می ایستد، و از همه مردم جلوتر می آید تا اینکه میرسد به حوضى که طول آن به قدر مسافت ما بین أیْلَة و صَنْعَاء است، و در کنار حوض می ایستد. و پس از آن صاحب شما را ندا مىی کنند؛ او هم به جلو می آید، و در برابر مردم با رسول الله وقوف می کند.
سپس به مردم اجازه داده می شود و آنان به حرکت در می آیند. و در آن وقت، مردم به دو دسته تقسیم مىشوند: جماعتى در حوض وارد می شوند، و جماعتى را از حوض دور می کنند و چون رسولالله صلّى الله علیه و آله و سلّم ببیند که از محبان ما اهلبیت کسى را از حوض دور کنند گریه میکند و میگوید: اى پروردگار من! شیعه على! اى پروردگار من! شیعه على!
در این حال خداوند فرشتهاى را میگمارد که از آن حضرت بپرسد: اى محمد! سبب گریه شما چیست؟! رسول الله میگوید: چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان برادرم علىّ بن ابى طالب هستند، و من آنان را می نگرم که از حوض دورشان کرده اند، و به جانب أصحاب دوزخ روان ساخته اند!؟
خداوند عز و جل میگوید: اى محمد! من از گناهان آنها گذشتم، و همه را به تو بخشیدم. و من آنان را به تو و به کسانى که از ذریه تو هستند، و آنان آن ذرّیه را دوست دارند و ولایت آنها را برعهده گرفته اند، ملحق ساختم، و آنها را از زمره و جمعیت تو قرار دادم و در حوض تو وارد کردم و شفاعت تو را درباره آنان پذیرفتم و به همین دلیل تو را مکرم و گرامى داشتم.
و حضرت باقر علیهالسلام گفتند: در آن روز چه بسیار از مردان و زنان گریه کنندهاى که چون این جریان را ببینند، فریاد مىزنند: یامحمداه! و هیچ یک از موالیان ما و از محبان ما نمی ماند مگر آنکه در حزب ما قرار می گیرد و با ما وارد در حوض ما می شود.
فارس
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
,
:: برچسبها:
حوض کوثر ,
امام محمدباقرعلیه السلام ,
:: بازدید از این مطلب : 2178
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 آبان 1391
|
علم امام باقر چگونه بود؟
.....چهارم: انسان کامل معصوم همانند حضرت امام باقر(ع) علوم فراوانی را به برکت وحی نبوی(ص) و به عنوان علمالوراثه نه علمالدراسه عالِم شده است و نظیر پدران بزرگوار خود نه تنها از دیگران بینیاز بود بلکه چونان اَجداد کِرام خویش، مرجعِ علمی همه محقّقان بوده است. ابوبصیر که از شاگردان معروف آن امام معصوم(ع) است نقل کرد که امام به وی فرمود حَکَم بن عُتَیبه از افرادی است که خداوند درباره آنها گفت: «﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ﴾[14] فَلْیُشَرِّقِ الحَکَمُ وَلْیُغرِّبْ أما و الله لا یُصیبُ العلمَ إلاّ مِن أهل بیتٍ نَزَل علیهم جَبرَئیلُ»[15] یعنی اگر حَکَم به مشرق سفر کند یا به مغرب هجرت کند (یا به شمال و جنوب کوچ نماید) هرگز علم صائب، نصیب او نمیشود مگر آنکه از خاندان وحی باشد. از غیر مجرای وحی، دانش صحیح و کامل، بهره کسی نمیشود و اگر از انبیای گذشته نیز مطلب درستی به جا مانده باشد، محصولِ نزول وحی الهی است.
لازم است از جهت معرفتشناسی عنایت شود که عقل در برابر نقل است نه در قبال وحی، زیرا هرگز معرفتِ مفهومی و حصولی، عدیلِ معرفت عینی و حضوری نخواهد بود و شناختِ خطاپذیر، مَثیلِ معرفتِ معصومانه نیست و ادراکِ نظری، شبیه عرفانِ بصری نمیباشد و علم مُلکی را نرسد که معادلِ معرفت ملکوتی باشد.
پنجم: سیرة سیاسی امام باقر(ع) شاگردان نستوهی را میپروراند که در عصر خَفَقان و فرصتِ دالانِ انتقالِ سلطنت از غاصب اموی به غاصب عباسی، پیام بلیغ آن حضرت را به صورتهای گوناگون (صریح یا کنایه) اعلام دارند تا هم سُنّتِ حَسنة مبارزه با طغیان به نسیان سپرده نشود و هم هلاکت هالکان همانند سلامت سالکان، برابر بیّنه باشد: ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾.[16] برخی به عبدالملکبنمروان، معاصر حضرت امام باقر(ع) گفتند حکومتی که در اختیار گرفتید آیا به استناد نصّ خدا و پیامبر اوست، گفت نه، پرسید آیا امّت بر حکومت شما اجماع کردهاند و به حاکم بودن شما راضی شدند، جواب داد نه، سؤال کرد آیا از طرف تو بیعتی در گردن آنها بود و وفا نمودهاند، پاسخ داد نه، استفسار کرد آیا اهل شورا تو را برگزیدند، اعتراف کرد نه، آنگاه گفت جز این است که تو با قهر و زور وادارشان کردی که امر تو را پذیرا باشند و اموال بیتالمال را به خودت اختصاص دادی، اقرار کرد آری. سپس گفت به چه سبب به لقب امیرالمؤمنین نامیده شدی در حالی که نه خداوند و نه به دستور او پیامبر و نه طبقِ رهنمود وی امّت اسلامی تو را امیر نکردند، عبدالملک تهدید کرد و گفت از مرز و بوم من خارج شو وگرنه تو را میکُشم، آن شخص گفت این ارعاب، پاسخ اهل عدل و انصاف نیست و آنگاه بیرون رفت.[17]
امام باقر، آغازگر دعا و نیایش در شب قدر
ششم: هر چند حدیثِ وَزینِ «إنّی تارک فیکم الثقلین»[18] بر تارکِ تاریخِ اسلامی میدرخشد لیکن حضور هماهنگ این دو امانت الهی در متن حیات متمدّنانه و متدیّنانة جامعه، طبق رهنمود امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده و همچنان ادامه دارد. برجستهترین ماه برای نیایش با خدا، شهر مبارک رمضان است و والاترین زمانِ آن شب قدر است و بهترین برنامة آن قرآن به سر گرفتن و مهمترین سوگندِ این مراسم، قسم به چهارده معصوم است. این طرح با دعای امام باقر(ع) شروع میشود که آن حضرت(ع) فرمود قرآن را باز کن و بین دو دست خود قرار ده و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ ما فیهِ وَ فیهِ اسْمُکَ الْأَعْظَمُ الْأَکْبَرُ وَ اَسْماؤُکَ الْحُسْنی وَ ما یُخافُ وَ یُرْجی اَنْ تَجْعَلَنی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النَّارِ»[19] و با هدایت و دعای امام صادق(ع) امتداد مییابد که آن حضرت(ع) فرمود قرآن را بر سر بگذار و بگو: «اَللّهُمَّ بِحَقِ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ»، آنگاه ده مرتبه نام مبارک خدا و (در ظلّ آن) ده مرتبه نام پیامبر3 و ده مرتبه نام علی(ع) تا دوازدهمین امام همام و چهاردهمین معصوم(ع) یعنی حضرت ختمیامامت، مهدی موجودِ موعود عجّلاللهتعالىفرجهالشریف را بر زبان جاری کن. [20]
این تعلیمِ فاخر، قرآن را مشهور میکند و مانع مهجوریّت آن میشود زیرا با حضورِ اهل بیتِ وحی در متن جامعه اسلامی به ویژه حضرت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که مفسّران علمی قرآن کریم و مُجریان عینی آناند، مجالی برای هجران این کتاب عظیم نخواهد بود.
و چون دعا قرآنِ صاعد است، حضرت امام باقر(ع) از هر فرصت مناسبی بهره برده و دعای خاص آن را آموزش داد؛ مانند دعای افطار: «اللهمّ لک صُمنا...»[21] و دعای عمیق و عریقِ سحر: «اللهمّ إنّی أسئلک مِن بهائک...»[22] و دعای ضمن زیارت عاشورای سیّدالشهداء(ع) که همتایی اندوه برای آن حضرت، با نَفَس روزهدار را میتوان از این دو تعبیر دینی استنباط کرد: «نَفَس المَهموم لِظُلمِنا تسبیحٌ و هَمُّه لنا عبادةٌ»؛[23] «أنْفاسُکم فیه تسبیحٌ».[24]......
بقیه در ادامه مطلب.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
امامت و ولایت ,
,
:: برچسبها:
آیت الله جوادی آملی ,
:: بازدید از این مطلب : 2657
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
|
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 آبان 1391
|
نكتهى اول اين است كه نفس خدمتگزارى براى آحاد مردم، يك نعمت الهى است؛ يك موهبت است؛ حالا چه خدمتگزارى در مجموعههاى رسمى باشد - مثل همين مسئوليتهائى كه دوستان و برادران و مديران در استان دارند - و چه در قالبهاى رسمى نباشد؛ مثل خدمت به دين مردم، خدمت به فرهنگ مردم، خدمت به پيشرفت علمى مردم، خدمت به تقسيم و توزيع درست ارزاق بين مردم، برآوردن حوائج گوناگون، به هر شكلى كه باشد. بنابراين نفس توفيق خدمتگزارى، يك نعمت است؛ اين نعمت را بايد شكرگزارى كرد.
بنده از صميم قلب و از بن دندان اين را عرض ميكنم كه حقيقتاً خدمتگار مردم بودن، افتخار است؛ نه به عنوان يك شعار. بزرگان اهل معرفت ما به شاگردان خود، به دستپروردگان خود هميشه سفارش ميكردند كه در كنار ذكر و عبادت و خشوع و توسل و تذكر، به مردم خدمت كنند؛ گاهى اين را ترجيح ميدادند بر عبادات فردى؛ اين مقرِب الىالله است. شما يك كار خوب كه به نفع يك نفر انجام ميدهيد، اين حسنه است؛ اين شما را به خدا نزديك ميكند؛ اين براى شما ثواب و اجر الهى و اخروى دارد؛ چه برسد به اينكه اين خدمت شما، براى مجموعههاى متعدد مردم، براى گروه مردم، براى اهل يك استان، اهل يك شهر، اهل يك بخش باشد. بنابراين اصل قضيه اين است كه ما اگر چنانچه توفيق خدمتگزارى پيدا كرديم، اين را شكر بگزاريم؛ شاكر خداى متعال باشيم؛ اين را نعمتى از طرف الهى بدانيم.
نتيجهى اين نعمت دانستن اين است كه براى اين خدمتگزارى، منت بر سر كسى نگذاريم؛ اين درجهى اوّلش است. خداى متعال به ما توفيق داده؛ اين توفيق، لطف الهى است؛ شكر لازم دارد. پس اگر ما توانستيم خدمتگزارى كنيم، بايد بدون منت باشد. اين يك نكته است.
يك نكتهى ديگر اين است كه در خدمتگزارى بايد هيچگونه تمايزى قائل نشد. مسئوليت در هر بخشى از بخشها عبارت است از خدمت به آحاد مردم. اين دوست ماست، اين بيگانهى از ماست، اين دشمن ماست، اين گرايش سياسىاش اين است، گرايش دينىاش اين است؛ اينها هيچ تأثيرى ندارد. خدمت بايد عمومى باشد، براى همه باشد؛ آن وقت اين تأثير ميگذارد در عمل كسانى كه در مجموعههاى بزرگ مشغول خدمتگزارى هستند؛ مثل يك استان، يا مثل يك شهرستان. بخشهاى مختلف شهرستانها، جورواجور انسانهائى را در خود جاى دادهاند؛ لذا نگاه نسبت به همه بايد يكسان باشد. خدمت مال همه است، متعلق به همه است، ما هم بايد امانتدارى كنيم؛ آنچه را كه در اختيار ماست، در اختيار همه قرار بدهيم.
يك نكتهى ديگر، مسئلهى همت بلند در خدمترسانى است. اين استان، همان طور كه دوستان گفتند - بنده هم در گزارشها همين را يافتهام - از لحاظ پيشرفت مادى، جزو استانهاى رديفهاى پائين است. يك مقدار به خاطر اين است كه استان، جديدالولاده است؛ شايد عوامل ديگرى هم وجود داشته است. بايد مسئولين اين استان همت را بر اين بگمارند كه رتبهى استان را از لحاظ پيشرفت و دست يافتن به شاخصهاى مهم حياتى، در طول مدت معينى بالا ببرند؛ مثلاً به ده استانِ اول كشور برسانند. وقتى همت ما اين بود - كه اين، همت مضاعف است - طبعاً كار مضاعف هم ميطلبد. كار مضاعف فقط به معناى حجم كار نيست؛ بلكه به معناى كيفيت كار است، بيشتر از آنچه كه مربوط به كميت و حجم باشد؛ يعنى كار دقيق، كار كارشناسى شده، كار همراه با مشورت، كار مستمر و پيگير، كار تدوين شده و برنامهريزى شده؛ كه اگر مسئولين جابهجا هم شدند، كار متوقف نشود. اين خبر خوبى بود كه گفتند سند توسعهى استان را تدوين كردهايم؛ اين بسيار خوب است. وقتى سند تدوين شد، ديگر جابهجائى مسئولان و مديران، تأثير زيادى نخواهد گذاشت؛ كار ادامه پيدا ميكند. مهم اين است كه نقشهى راه معلوم باشد....
بقیه در ادامه مطلب.....
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج
:: موضوعات مرتبط:
ســـــیاســـــی ,
اجـــتماعــــــی ,
,
:: برچسبها:
امام خامنه ای ,
رایه الهدی ,
:: بازدید از این مطلب : 3097
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
|
|